تجربه زايمان من
درد داشتم به امید زایمان طبیعی رفتم بیمارستان معاینه کردن گفتن دو سانت بازی اومدم خونه یکم درد داشتم ولی دردم می‌گرفت نفسم می‌برید چراغ خاموش کردیم و خواستم بخوابم داشتم با شوهرم حرف میزدم ک یهو یه صدایی از شکمم اومد مثل ترکیدن همزمان خون اومد کل پاهام خونی شد من از ترسم فقط گریه میکردم شوهرم هول شده بود خلاصه زود سوار شدیم رفتیم بیمارستان ی ساعتم نگذشته بود ک ما. برگشته بودیم. دیگه هماهنگ کردم ب ماما همرام زنگ زدم گفت میام ولی خبری ازش نبود زود معاینم کردن گفت کیسه ابت ک سالمه چرا میگی کیسم ترکید تند تند معاینه کردن گفتن جفت بچه تیکه تیکه شده کیسه آبو ک پاره کردن همش خونی بود تو اون لحظه فقط خدا خدا میکردم گفتن از دست ماکاری برنمیاد باید سز اورژانسی بشی هرچی به مامام گفتم بیا زنگ بزنین بهش یا جواب نمی‌داد یا ک زودی قطع می‌کرد گوشيو اومدن امضا اینا گرفتن رفتم اتاق عمل تند تند کاراشونو کردن بی حسی و اينا عملم کردن

۱۲ پاسخ

خدا رو شکر که سلامتید. مبارک باشه.
چرا جفت تیکه تیکه شده بود؟! اولین بار بود همچین چیزی می‌شنیدم 😶‍🌫️

خداروشکر،هم خودت هم بچه سالم هستین

قدم نو رسیده ات مبارک جانم پر رزق و روزی باشه تنش سلامت جانم

مبارک باشه عزیزم انشالاه به سلامتی وخوشحالی باشی همیشه🫂♥️

من بت نگفتم سزارین میشی خودتو تهت فشار قرار نده همش دنبال این بودی چی بخوری طبیعی بیاری😑

ماما همراهت کی بود؟
خداروشکر که بخیر گذشت و قدمش مبارک باشه😘

خداروشکر ک جفتتون صحیح و سالمید عزیزم
یه خون هم بکنید

مبارک گلم شکر بخیر گذشت

مامات‌ هزینه رو پس داد ؟ بایدپس. بده عجبا لااقل یه جواب بده

وای خدااا😖😖😖😖

خدارو شکر ک بخوبی بدنیا اومد الحمدلله

چ مامای بی وجدانی
باز خوبه حالتون خوبه

سوال های مرتبط

مامان هاکان💙 مامان هاکان💙 ۱ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۱
من توی ۴۱هفته و ۳روز رفتم بیمارستان معاینه کرد گف ۱ درجه باز شده ختم بارداری دادن بستری شدم ی اتاق تنها بودم اومدن باز معاینه کردن گفتن ۲فینگر دیر پیشرفت کرده ایزی وصل کنین( سوند داخل رحمم ) بدترین درد دنیا روی همین ایزیه بود ک افتادم ب لکه بینی آبریزش ایزی ک فقط داد میزدم میگفتم کیی میشه من از این بیمارستان راحت بشم اومدن باز معاینه کردن گفتن با ایزی شده ۳ درجه ک خودشون زنگ زدن ب ماما همراهم اومد ورزش داد دردام کنترل میشد اوکی بود تا این ک اومدن باز معاینه کردن گفتن ۲درجه من خودمو باختم چون ی روز تمام تو بیمارستان بودم هنوز زایمان نکرده بودم توی اون روز ی دوز ب من سرم فشار زدن من بدترین درد زایمانو سپری کردم ولی روی ۲درجه مونده بودم شب ساعت ۱۲ ی دوز سرم فشار قطع شد صبح ساعت ۶ دوباره شروع کردن ب سرم فشار باز دردام زیادتر شد من روی ۲ درجه بودم میومدن معاینه تحریکی میکردن خونریزی میکردم میگفتن باید طبیعی بدنیا بیاری من افسردگی گرفته بودم
مامان ماهان مامان ماهان روزهای ابتدایی تولد
پارت دوم طبیعی - سزارین
دوشنبه صبح دکترم اومد معاینه تحریکی برام انجام داد چون فقط یک سانت باز شده بودم. تا حدود ساعت دوازده ظهر هرچی معاینم کردن فقط دو سانت دهانه رحمم باز شده بود در صورتی که دردهام پشت هم و شدید شده بود. هرچی هم بهشون گفتم برام ایپیدورال بزنین قبول نکردن چون به چهار سانت نرسید. با دکتر که تماس گرفتن گفت کیسه آبو پاره کنن، وقتی پاره کردن متوجه شدن بچه مدفوع کرده ولی همچنان اصرار داشتن به زایمان طبیعی. ماما که معاینم کرد گفت سر بچه هنوز بالاست ولی یه چیزی حس میکنم که نمیدونم چیه، به سر پرستارشون گفت اونم معاینم کرد گفت دست بچست که قبل از سرشه
دوباره ماما معاینم کرد، بعد دکتر شیفت رو صدا کردن اونم اومد معاینم کرد و گفت دستشو جا به جا کردم و زدم کنار.دوباره ماما معاینم کرد. با هر بار معاینه هم به هم دیگه میگفتن باید سزارین بشه ولی باز همچنان معاینه میکردن. من که دیگه از درد فقط جیغ میزدم و گریه میکردم. آخه فکر کن نیم ساعت در حال معاینه شدن باشی. انگار طبیعی زایمان کرده باشم. به دکترم خبر دادن گفت آمادش کنین برای سزارین.
مامان مهوا🩷 مامان مهوا🩷 روزهای ابتدایی تولد
چهارشنبه صب ساعت ۵ دل دردام شروع شد
هی میگرفت ول میکرد هر چی سعی کردم بخوابم دیدم نمیتونم
هم میترسیدم برم بیمارستان هم اینکه ماما همراهم گفته بود هر موقع دردت شدید شد برو تو خونه درد بکشی بهتره
دیگه ساعت ۷ بود دیدم نمیتونم تحمل کنم شوهرمو بیدار کردم زنگ زدم به مامانم اماده شه بریم بیمارستان
۴۵ دقیقه راهمونه تا همدان
وقتی رسیدم معاینه کردن گفتن یه سانتی ولی خیلی درد داشتم
گفتن برو ساعت ۲ بیا
منم رفتم خونه پیاده روی کردم و حموم کردم ساعت ۲ونیم ناهار خوردم ۳ رفتم گفتن ۲ سانتی بستریم کردن
بعدش رفتم اتاق زایمان مامانم پیشم بود ولی بیرونش کردن
بعدش شوهرمو گزاشتن اومد پیشم
کمرمو ماساژ داد کمکم کرد یکم دوبار معاینه ام کردن
بعدش ان اس اتی خیلی انقباظات قوی نشون میداد و درد منم خیلی شدید بود شوهرمو بیرون کردن گفتن کیسه ابتو پاره کنیم زود پیشرفت کنه دهانه رحمت
وقتی پاره کردن یکم پرستارا و دکترا بهم مشکوک نگا کردن یه چیزایی هم گفتن من نفهمیدم
بعدش اوردن سوند و سرم و امپول زدن ازم یه سری سوال پرسیدن و بعدش دیدم ویلچر میارن منم چون تجربه زایمان نداشتم نمیدونستم چی به چیه که فکر میکردم دارن برا طبیعی اماده ام میکنن دیگه
یهو وقتی ویلچر اوردن یکی از پرستارا گفت بچت مدفوع کرده داریم میبریمت اتاق عمل وقتی شنیدم مردم از استرس فقط گفتم به همراهام بگین
موقع رفتن به اتاق عمل همراهامو راه دادن تو منم که فقط گریه میکردم از استرس
وقتی رفتم اتاق عمل کلی پرستارو دکتر تو اتاق عمل بودن
تو عرض ۵ دقیقه بچه رو اوردن بیرون
تایپک بعد میزارم بقیه رو
مامان ریحانه‌سادات مامان ریحانه‌سادات ۱ ماهگی
۱ساعت بعد بیمارستان بودم
معاینم کردن مثل معاینه هفته قبلم۱سانت بودم هیچ دردی نداشتم
مطمئن شدن کیسه اب سوراخ شده ساعت۱۹ونیم بستریم کردن
ان اس تی گرفتن و خون گرفتن برای ازمایش ساعت۱۰ ی امپول بهم زدن و پشتشم سرم فشار🫠
بازدن سرم فشار همش مثانم پرمیشد و تند تند باید میرفتم سرویس و باهربار بلند شدن از روی تخت اب بود ک ازم خارج میشد کل پام خیس میشد
دکترم اومد پیشم و گفت تا ساعت۸صبر میکنیم اگه دهانه رحمت باز نشد باید سزارین شی و رفت
از ساعت۱۲ورزش و شروع کردم و روی توپ ورزش میکردم هرچی میگذشت انقباضاتم بیشتر میشد ولی هنوز قابل تحمل بود ساعت۴شد دوباره معاینه کرذن و گفتن تاثیری نداشته و هنوز۲سانتم نشدم و سر بچه کامل تو لگن نیست
ساعت ۵اولین سرمم تموم شد
دیگه دردام ب اوج خودشون رسیده بودن و یی اختیار فقط گریه میکردم
سرم دومو بهم زدن و گفتن برو برای ورزش ولی دیگه نمبتونستم حتی قدم از قدم بردارم
هر نیم ساعتم ازم ان اس تی میگرفتن ک بچه ی وقت خفه نشه
خلاصه گذشت تا ۶ ک دیگه انقباضاتم رسیده بود ب ۱دقیقه ۱دقیقه درد داشتم ۳۰ثانیه اروم میشد ک تو این تایم تقریبا بیهوش میشدم
ساعت۶ونیم ک شد دکترم زنگ زد و گفت وضعیتم چطوره معاینم کردن و دیدن هنوز۲سانت نشدم و همون روال و درد ادامه داشت تا ساعت۷ونیم ک پرستار اومد پیشم گفت خیلی اذیت شدی‌دیگه بسه ب بیمارستان میگیم تا۹صبر کردیم ولی الان سرمتو برمیدارم ب دکتر زنگ میزنم ک سرم بی تاثیره و اماده شو برای سزارین
مامان zhina🩷Miran🩵 مامان zhina🩷Miran🩵 روزهای ابتدایی تولد