۴ پاسخ

به به به فال نیک بگیریم که نیک جانمون قراره از تک فرزندی در بیاد😁🤩
نه ولی جدی تا دیدم نوتیف اومد تو تاپیک‌گذاشتی اومدم دیدم‌نوشتی خواب دیدی
یه سری خواب ها رویاهای صادقه اس،بعنی واقعا اتفاق میفته یا تقریبا اطلاعاتی بهت میده راجب یه قضیه ای
ولی اینی که تو گفتی فکر نمیکنم چیز بدی باشه
شاید منتظر تولدتی😁یا مثلا به فکر تولد یا تولد نیک بودی خوابیدی
کلا خیلی بها نده به اینجور چیزا فقط ذهنت رو بهم میریزه
من کم خواب میبینم ولی هیچوقت حساس نمیشم روشون
چون خوابا اکثر مواقع خوب نیستن❤️بخوای بهم‌بریزی آرامش نداری
بوس کن نیک رو از طرف من🥹

شاید قراره ۱۰بهمن ک تولدته باردار بشی.
من اگه این خوابو میدیم به این فال میگرفتمش.
دلتو آشوب نکن

چرا ترسیدی؟؟ اگه فک میکنی خوابت بد بوده صدقه بده

عزیزم به فال نیک بگیر و شاید بچه دیگه در راه باشه برات.ولی منم زیاد خواب میبینم و هیچ کدوم تاثیری برام نداشته واتفاق خاصی هم نیفتاده .ایشالله که خیر باشه برات

سوال های مرتبط

مامان ماهان😊 مامان ماهان😊 ۱ سالگی
سلام مامانا یه سوال دارم من یه کاری بدی بعضی شبا میکنم خودم ناراحتم از اینکه مجبور میشم همچین کلمه ای به بچم بگم...شبا موقع خواب پسرم خیلی شیطونی می‌کنه تا بخوابه بعضی وقتا تا ساعت 2شب با اینکه چراغا خاموشه وول میخوره و آهنگ می‌زاره گوش میده و بازی می‌کنه ولی اخیرا تو اینستا ممد قلی رو دیده انگار خیلی ازش میترسه تا بهش بگی ممد قلی میاد دیگه سریع میاد می‌خوابه و خودش خوابش می‌بره منم سبا از دستش از بس خسته میشم دیگه نزدیک ساعت یک که میشه میبینم هنوز حریفش نشدم بخوابه میگم الان مند قلی میاد اونم سریع میگیره می‌خوابه از یه طرف خوشحال میشم که می‌خوابه از طرفی ناراحتم که چرا اینو بهش گفتم به نظرتون کارم اشتباهه و ممکنه یکم بزرگتر بشه ترس تو وجودش بیشتر بشه؟ من نمیخام بترسونمش ولی تا میگم ممد قلی خودش مثل یه اسب رام آروم آروم میشه 🤣حالا میترسم بعدا تو روحیش تاثیر بد بزاره و ترسش بیشتر بشه ولی یه چیزی خوبه که سریع میگیره می‌خوابه😑 کارم اشتباس همیشه هم بهش نمیگما فقط خیلی کم بعضی وقتا که دیگه خیلی بدقلقی می‌کنه تا بخوابه اینو بگم سریع خوابه🤣 ...هم خوشحالم هم ناراحت یوقت ترسش بیشتر نشه بزرگتر بشه بیشتر بترسه از همه چی ...🤔😮‍💨
مامان رهام جون وتودلی مامان رهام جون وتودلی ۲ سالگی
#تجربه از شیر گرفتن
سلام مامانا خواستم از تجربه خودم براتون بگم
من ۱۹م تصمیم گرفتم که رهام جون رو از شیر بگیرم خیلی وابسته بود حتما باید زیر سینه می خوابید یعنی مثل پستونک همیشه باید می خورد دائم دنبالم بود و گریه میکرد
بلاخره روز اول صبحانه ونهار وشام بهش دادم خیلی بیقرار بود و همش بهانه می‌گرفت ولی من براش خوراکی می آوردم و باهاش بازی می‌کرد یعنی یه جوری
حرف حرف خودش بود کلافه بودم ولی جانزدم و ادامه دادم
دوروز همین روال بود
روز سوم وچهارم شیر صبحانه قطع کردم
روز پنجم شیر نهار ولی همچنان شیر شب رو می خورد فقط نهار وصبحانه نبود
خلاصه
روز هفتم شیر شب که می خواست بخوابه ولی وقتی خواب بود می‌خورد
و اصلا بهانه نمی‌گرفت یعنی اون پسری که روز اول بود به کلی فرق کرد بود دیگه شیر روز فراموش کرد بود
و امروز که روز دهم هست شیر شب قطع شد
تو خواب چند باری بیدارشد ولی من بغلش کردم و بهش آب دادم و براس لالایی خوندم و خدارو شکر خوابید
خواستم بگم شاید اولش خیلی مترسیدم ولی اینجوری بچم بیشتر همکاری کرد تا اینکه یک دفعه قطع میکرد شیر
اینم تجربه من
فقط مامانا مهربون تواین ۱۰ روز به من انگاری ۱۰۰سال گذشت خواهش وقتی خواستین از شیر بگیرن بیشتر بهشون توجه کنید اینجوری کم تر اذیت میشن بچه ها
موفق باشید