#تجربه_سزارین_پارت دو
خانواده من و همسرم هم کلی نگران بودن که یوقت درد زایمان طبیعی نیاد سراغم و استراحت مطلق شدم تا این دوهفته بگذره برسم به هفته ۳۸
چند روز قبلش نامه سز رو گرفتم قرار شد ساعت ۵و نیم صبح ۱۵ اذر ما بیمارستان باشیم اون ۵ روز اندازه ۵ سال طول کشید واسه ما تا بلخره شب ۱۴ آذر هممون آماده بودیم و خانواده منو همسرم جمع بودیم خونه ما که صبح ما بریم بیمارستان از ساعت ۱۲ دیگه چیزی نخوردم حتی آب
اون شب تقریبا هیچکس نخوابید
قرار شد ۳ بیدار شیم حرکت کنیم و بریم خواهر شوهرمم ببریم که من از ساعت ۲ بیدار شدم اول آرایش کردم بعد لباس پوشیدم شب قبلش هم موهامو بافت هلندی زده بودم فلاسک آب جوش پر کردم چایی نسکافه شکلات تلخ نبات خرما کمپوت و آبمیوه و همه چی هم گذاشته بودم واسه بیمارستان حاضر که شدم

۱ پاسخ

ادامههه🧐

مقالات مرتبط

خواب نوزاد
همه چیز درباره خواب نوزاد و مشکلات اختلال خواب اطفال
آموزش خواب به کودکان
آموزش خواب به کودکان بدون گریه در سنین مختلف
جاهای دیدنی تهران در شب
جاهای دیدنی تهران در شب برای شبگردی
خوراکی های مفید برای خواب راحت
خوراکی های مفید برای خواب راحت | چی بخوریم خوابمون ببره؟

سوال های مرتبط

مامان ماهان مامان ماهان ۲ ماهگی
تجربه زایمان #پارت پنجم
خلاصه سرتون رو درد نیارم که رفتم سونو و اون سونوگرافی هم طبق چیزی که دکتر ازش خواسته بود انجام داد و تو برگه زده بود وزن جنین ۲۵۰۰ ولی بهم گفت بچت ۲۷۰۰ هستش و اینجا بود که تاثیر لیدی میل و شیر و پودر پسته اینا رو فهمیدم که تونسته بود تو ۳ هفته ۱ کیلو بندازه رو وزن بچم.
سونو رو رفتم و همون شب حواب رو بردم برای دکترم و گفتش فردا ۶ صبح بیمارستان باش برای زایمان
اون شب هیچ جوره خوابم نمیبرد چون استرس فردا رو داشتم و اون شب با سختی صبح شد و ساعت ۵ صبح بلند شدیم و اماده شدم که بریم دنبال مامانم و بریم بیمارستان و تقریبا ۷ صبح رسیدیم و اول رفتم تریاژ و کارای بستریم کردم و مامانم از شدت استرسش برای من هر لحظه باهام حرف میزد و یا خودشو با گوشی مشغول میکرد یا داشت از منو شوهرم عکس میگرفت و منم میفهمیدم همش از روی استرسشه
کارای تریاز تا تموم بشه ساعت ۸ شد و منو بردن اتاق زایمان تا بقیه کارارو بکنیم. رفتم اونجا و چون از شب قبلش چیزی نخورده بودم تا سرم رو بهم وصل کردن سریع قندم افتاد و بهم سرم قندی و چنتا چیز دیگه وصل کردن و یکم بهتر شدم. گفتن برم رو تخت بخوابم تا اتاق عمل اماده بشه. اونجا ۳ تا دیگه هم بودیم که اونا طبیعی بودن ولی درد نداشتن. چون دیشبش نخوابیده بودم یهو خوابم برد و یهو دیدم دارن میگن که منو ببرن اتاق عمل و چشم باز کردم و دیدم ساعت ۱۰/۵ هستش. اومدن کارامو کردن و منو گذاشتن روی تخت و بردنم تا بخش اتاق عمل. اگه بگم استرس نداشتم کاملا دروغ گفتم چون بالاخره استرس اور هم بود
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان 👶🏻🧒🏻نیک و آلما مامان 👶🏻🧒🏻نیک و آلما ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی من پارت ۱
من دو سه روزی بود که خونه درد داشتم روز قبل از زایمان نشسته خ‌ونه رو جارو زدم خونه رو تمیز کردم شبش مادر شوهرم پدر شوهرم اومده بودن کمرم خیلیدرد میکرد چون معاینه تحریکی شدم لک بینی هم داشتم صبح واسه دخترم لقمه کرفتم که دردام میگرفت ول میکرد ساعت شیش اینا بود خوابیدم دوباره با درد بیدار شدم ساعت ده رفتم حموم دردام میگرفت ول میکرد لحظه گرفتنش مثل درد شدید پریودی بود دیگه ساعت یک نوبت دکتر داشتم که نامه بگیرم صبح بستری شم ساعت دوازده و نیم تو راه دردام دیگه زیاد شد به همسرم گفتم مستقیم بریم بیمارستان نمیخاد بریم دکتر من نمیتونم
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان اهورا مامان اهورا ۳ ماهگی
#تجربه_سزارین_یک
چون تو این مدت کلی تجربه زایمان خوندم داخل گهواره و بهم کمک کرد میخوام تجربه سزارینم رو بگم شاید برا کسی مفید باشه
#پارت یک سزارین
من ماه های آخر بارداری کلی گشتم تایه دکتر پیدا کردم که سزارین اختیاری انجام بده برام و یه بیمارستان خوب و قیمت معقول چون دکتر خودم راضی به سز نمیشد 
خلاصه که دکترم  رو پیدا کردم و چند هفته آخر رو رفتم پیشش
قرار بر این شد ۳۸ هفته و ۵ روز سزارین بشم و یه تاریح رو با همسرم انتخاب کنم ما ۱۹ آذر رو انتخاب کرده بودیم  و اون موقع ۳۵ هفته و ۵ روز بودم
یه مراقب رفتم بهداشت تو این بین که گفتن شکمت زیاد اومده پایین و تقریبا تا هفته های آینده زایمان میکنی و چون زایمان من طبیعی بود کلی ترسیدم که نکنه قبل سز اختیاری درد طبیعی بیاد سراغم و به همین خاطر هفته بعدش یه نوبت دیگه پیش دکتر گرفتم و رفتم بهش گفتم
گفت اگه شکمت اومده پایین نشونه نزدیگ شدن به زایمانه پس ۳۸ هفته و ۵ روز خیلی دیره خواست معاینه لگنی انجام بده که من نزاشتم چون حس میکردم با معاینه دهانه رحمم بزودی باز میشع خلاصه که تاریخ سز رو گذاشتیم ۳۸ هفته و یک روز۱۵ آذر
ادامه تو تاپیک بعدی
مامان جوجه پنبه مامان جوجه پنبه ۳ ماهگی
زایمان طبیعی
قسمت دوم
شب پایانی هفته چهل بودم خواب بودم که نیمه شب بیدار شدم احساس کردم کمی خیس شدم پاشدم رفتم سرویس موقع دسشویی ترشح ژله ای با خون رنگ قهوه‌ای ازم دفع شد
کم و بیش درد هم داشتم ولی نه زیاد بود و ته منظم
حقیقتش اول کمی نگران شدم
اومدم همسرم رو بیدار کردم آماده شدیم ساکم رو از چند هفته قبل چیده بودم
خرما و ...‌برداشتم رفتیم بیمارستان
نوار قبل دادم خوب بود
معاینه کردن گفتن یک و نیم سانتی خلاصه ما رو برگردوندن خونه
و چون فردای اون روز دیگه وارد ۴۱ هفته میشدم یه سنو هم برای وضعیت نوزاد برام نوشتن
مامان نیلماه مامان نیلماه ۱ ماهگی
سلام پارت اول زایمان طبیعی ...
من شب قبل رابطه بدون جلوگیری داشتم ...یک هفته میشد که شربت خاکشیر و شیاف گل مغربی واژن استفاده میکردم ...دو هفته هم هرروز ورزش های لگنی و دوش آب گرم....و..وپیاده روی نداشتم ...فقط روز قبلش ی ساعت رفتم ....شب رابطه داشتم انقباض شروع شد من قبلا هم این مدلی بودم ...اما توجه نکردم ...خوابیدم تا شد ساعت ۱۰صبح بیدار شدم کیسه ابم پاره شد
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان پسرم 🩵 مامان پسرم 🩵 ۲ ماهگی
سلام ماماناتجربه زایمان طبیعی پارت اول خخخ
من پونزدهم شب ساعت ۱۲ ی مقدار درد داشتم رفتم تردمیل نیم ساعت هفت صب با درد بیدار شدم ول کرد خابیدم دوباره ۹ درد گرف ول کرد بعد شد درد بعدی ساعت نه و نیم درد بعدی ده دقیقه بعد یهو دردام فاصلش ده دقیقه شد رفتم دوش گرفتم اومدم رفتم بیمارستان بهم گفتن که سه سانت بازی با لگنی بسیار اماده برای زایمان طبیعی و بستری شدم بریم پارت بعد
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان مهران مامان مهران ۱ ماهگی
خانما من عفونت واژن دارم
دیشب به خودم پماد زدم
صبح که بیدار شدم اندازه یکی کف دست شلوارم خیس بود
شب قبلش هم همینجور شد
در طول روز خیس نشده اینجور
نشتی کیسه اب چجوری هست؟
مامان دایان💙💙💙 مامان دایان💙💙💙 روزهای ابتدایی تولد
پارت ۱ زایمان من
از چهارشنبه ظهر حرکت کردیم سمت کرمان واسه رفتن پیش دکترم نامه سزارین بگیریم واسه بیمارستان
تویه سونو گرافی کلی حیرون شدیم خسته بودم همسرم ب منشی گفت باردار ک کسی نیس جز خانوم من از شهرستان میاییم اذیته زودتر بفرستش
ولی انگار ن انگار محلی نداد
خلاصه ک ما تا ساعت۹ حیرون بودیم و بعدش تا ک رفتیم خونه و خوابیدم شد ۱ شب از درد لگن ۵‌صبح بیدار شدم دگ نتونستم بخوابم
ساعت های ۱۱ رفتیم بازار شب عقدکنون دختردایی همسرم بود ی شهر دیگه لباس گرفتیم و برگشتیم خونه نهار خوردیم تا حرکت کردیم و رسیدیم و اماده شدیم و رفتیم مراسم اونجام همش رو مبل نشستم و اذیت و خسته بودم زودتر از بقیه هم رفتیم خونه و خوابیدیم ساعت شد ۱ روز جمعه ساعت ۹ رفتیم اتلیه عکس بارداری گرفتیم تا ۲ برگشتیم نهار خوردیم و حرکت کردیم سمت خونه
دگ شب شده بود پاهامم ورم کرده بود سمت راستی زیااااد
ب دکترم گفتم
گفتش ک امپول جلوگیری از زایمان زودرس بزن قرص و شیافتم بذار
ادامه دارد .....
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان سوین خانم مامان سوین خانم ۲ ماهگی
تجربه من از زایمان سزارین‌
من جمعه ۳۰ اذر ساعت ۶ونیم صبح رفتم بیمارستان فلسفی و تا دکترم بیاد ساعت شد۸ ساعت۸ منو بردن اتاق عمل که همه ی فامیل میگفتن بیحسی درد داره و بیهوش کامل بهتره و بعدا کمرت درد نمیگیره خلاصه امپول بیحسی رو زد و ی خواب اور هم زد و وقتی چشم باز کردم دکترم گفت کارت تموم شد ساعت ۹ دخترم بدنیا اومد تا ساعت ۸ شب چیزی نخوردم بعدش نسکافه خوردم که سردرد نشم حرف هم نمیزدم تا درد سراغم میومد به همسرم یا مامانم میگفتم به پرستارا بگید ی ارامبخشی یا شیاف برام بزارن که میذاشتن دست دکترم درد نکنه خیلی دستش سبک بود و دکتر خیلی خیلی خوبی بود
مشاهده ۱۴ پاسخ دیگر
مامان اقا هامین مامان اقا هامین ۲ ماهگی
تجربه سزارین یهویی پارت ۲
همون موقع سریع رفتم ، اول یه ان اس تی انجام دادم که خداروشکر خوب بود ،بعدم رفتم تو مطب دکتر توی نوبت ، چون نامه ویزیت اورژانسی داشتم منشی قبولم کرد ...
روز پر تحرک، استرس و پر تنشی رو داشتم میگذروندم 😫 بعد از ۲-۳ ساعت تو انتظار بودن نوبتم شد ، که واسم ۲-۳ سال گذشت ، دکتر سونو کرد گفت اب دور جنین و ضربان قلب و بیوفیزیکالش خوبه ،من تشخیص iugr نمیدم فقط نینی ریزه همین ، میتونی تا هفته ۳۸-۳۹ صبر کنی 😍
خوشحالترین اومدم بیرون 🤗 عکس سونو رو واسه دکتر فرستادم ، گفت خوبه ، فقط یه روز در میون ان اس تی بده
بعد از روز وحشتناک ، شب با ارامش خوابیدم، صبح ساعت ۵:۳۰ گرسنه ام شد و بیدار شدم ، خامه و عسل خوردم و خوابیدم ، همینجور که دراز کشیده بودم ، حس کردم ترشح ازم اومد ، خب طبیعی بود ، چند ثانیه بعد باز اومد بلند شدم رفتم سرویس بهداشتی ببینم چیه ، یهو کلی اب وترشح ازم اومد ، داشتم سکته میکردم ، از چیزی که میترسیدم سرم اومد 😑 همینطور که از ترس میلرزیدم شوهرم رو بیدار کردم و باز برگشتم سرویس که دیدم چند تا خوب ابه هم داره میریزه ، دیگه مثل بید میلرزیدم و شوهرم هم داشت بهم ارامش می داد 😰
سریع پد گذاشتیم و رفتیم بیمارستان و با اینکه هنوز نامه تاریخ زایمان نداشتم اما چون نامه روانپزشک رو برده بودم و اوکی اولیه رو گرفته بودم ، زایشگاه بستری شدم ،ان اس تی بهم وصل شد و ساعت ۶ صبح با دکترم تماس گرفتن ، مریض اورژانسی دارید تشریف بیارید واسه سزارین 🤣🥴🥺
شرح سزارین هم بگم آیا ؟؟
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان جانان وآیهان مامان جانان وآیهان ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۱
دو روز بود که معاینه تحریکی شده بودم و دردام یکم بیشتر شده بود ولی منظم نبود روز دوم از ساعت ۴ صبح دیگه منظم شد و هر ۲۰ دقیقه یکبار زیردلم و کمرم میگرفت ولی خیلی درد معمولی بود
منم شروع کردم به راه رفتن و پله رفتن تا ساعت ۱۲ و نیم که فاصله دردا ده دقیقه شد و لکه بینی شروع شد
بعد تا رسیدم بیمارستان و بستری شدم ساعت ۲ و نیم بود و دردا هم قابل تحمل و کم بود
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان شاهان🩵 مامان شاهان🩵 ۲ ماهگی
#زایمان طبیعی

پارت ۱
من ۳۹ هفته و ۳ روز بودم که صبح اش پاشدم یکم پیاده روی کردم وچون پنجشنبه بود رفتیم سر خاک اونجام کلی سر پا بودم البته روز های قبلش تقریبا ۱.۵ ساعت پیاده رویی یه سره هروز و شیاف گلمغربی میزاشتم و شب قبلم هم رابطه بدون جلوگیری داشتم وبعدش زیاد تو حمام موندم خلاصه همون روز پنجشنبه بعد یکم پیاده روی و برگشت از سرخاک مستقیم رفتم دستشویی که دیدم یهو یه چیزی انگار ازم افتاد وبعدش که پاشدم دیدم هی ازم اب میاد بی اختیاره کاملا البته همون صبحم احساس کردم خیلی خفیف لکه کوچیک دارم که امیدوار بودم زایمان نزدیکه اما فک نمیکردم همون روز کیسه ابم بترکه ،بعد که بی اختیار اب اومد گفتم تمامه دیگه وقتشه عجله ایی زنگ زدم ماماهمراهم که زینا نادری بود واسه بیمارستان حکیم گفتم اینجوریم گفت بیا خودم شیفتم خلاصه راه افتادیم بریم تقریبا ۳ بعد از ظهر بود و ۵ حکیم بودم اصلا هم درد نداشتم و تا خود حکیم هی اب میاومد شدید .
مامان امیرحسین.ویهان مامان امیرحسین.ویهان روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان
من ۳۷ هفته و ۴ روز زایمان کردم
چون سرکلاژ بودم بخاطر فشار روی بخیه هام دکترم نوبت عمل زودتر داد
صبح سه شنبه ۳۰ بامن نوبت عمل داد بهم
من شب دوشنبه با همسرم رفتم پرونده تشکیل دادم خیلی هم شلوغ بود درباره اتاق خصوصی هم سوال کردم و منو گذاشتن جزء رزروها
امون شب ۱۰ ملیون بیعانه دادم بیمارستان ارجمند و پروندمو تشکیل دادم قرار شد روز بعدش ساعت ۷ صبح بیمارستان باشم ............
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان آراد مامان آراد ۱ ماهگی
سلام خانوما کسی میتونه بگه واسه زایمان طبیعی درد زایمان چطوریه اول کجاها دردمیگیره بچه اولمه تو خانواده ما همه سزارین بودن هیچکسم تجربه طبیعی نداره بدونه.بعد اگه کیسه آب پاره شد میشه در حدی زمان داشت که بدنو بشوریم بعد بریم بیمارستان یا نه معطل کنی خطرناکه
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان نیلدا مامان نیلدا ۲ ماهگی
اومدم با تجربه زایمان طبیعیم

ساعت ۶ صبح توخواب کیسه آبم پاره
شد
باخونسردی ساکمو آوردمو و پروندم و لباس پوشیدم بعد همسرو مادرمو بیدار کردم رفتیم بیمارستان ساعت نزدیک ۷ بود که کار های پروندم و انجام دادن دگفتن بریم واسه معاینه
مشاهده ۹ پاسخ دیگر