۸ پاسخ

برا من شخصا هیچی مهم تر از بچم نیست واز وقتی ب دنیا اومده الویتم حتی غذا خوردن و خابیدنم و جایی رفتنم با بچمه نمیدونم درسته یا غلط .ب نظرم بزار بزرگ ک شد بعد برو

هیچ وقت بچتون رو به کسی نسپرید

با کسب اجازه از محضر گلت
اولیت بچت باشه .تو مادر یک بچه یکساله هستی با کلی ایده ها و ارزوها و برنامه ها ،دقیقا مثل من ،اابته من دوتا دارم 😃😃
حسم بعد بچه اولم خیلی بد بود ،اما الان یاد گرفتم که بعد همه چی درست میشه .
رسالت تو الان بچه داریه حداقل تا دوسه سال اگر نتونستی هیچکاری بکنی هم ناراحت نشو
بعدش کم کم میفتی رو روال
من حتا چرخ خیاطیمم جمع کردم که نخام بخاطرش عصبی بشم با اینکه عشق دوختنم

اولویت بچه است

قطعا بچت الویته

عقب بنداز بذار خوب بشن بعد بذار پیششون و برو کلاست و یاد بگیر
اینکه مادر شدی دلیل نمیشه که از همه چی دست بکشی بخاطر بچه
یادت بچه ات یه مادر شاد با روان سالم میخاد نه یه مادر که پر از حسرته تو که شرایطو داری که بچه ات رو پیش کسی بذاری اینکارو بکن نذار رو دلت بمونه

خوب چرا میش مادرخودت نمیزاری؟؟خواهر یا زنداداش نداری؟؟

عزیزم سلامتی روح و روان بچه فعلا از همه چیز مهمه .. من هم متاسفانه فعلا سر کار نمی‌رم که خدایی نکرده اذیت نشه

سوال های مرتبط

مامان آی لین مامان آی لین ۱۳ ماهگی
خانما من یه مشکلی دارم که هیچ کس نمیتونه حل کنه😖😖و خودم کردم

سال۱۴۰۲رفته بودم از دکتر وقت بگیرم واسه زایمان با خواهر شوهرم دکتر واسه ۲۳اسفند نامه داد بعد خواهر شوهرم گفت میشه ۲۲اسفند وقت بدین دکتر هم گفت اگه خودش یعنی من مشکل نداشته باشه یه روز زودتر عیب نداره منه لال مونده هم گفتم واسه من فرق نداره دکتر هم برای ۲۲اسفند نامه داد.. بعد الان تولد دختر من و دختر خواهر شوهرم تو یه روز افتاده.. امسال گفت بیا تولد بگیریم من گفتم نه چون خانواده م نمیومدن بعد درست روز تولد دخترم رفته بودیم واسه دخترم النگو بخریم اومدم دیدم دوتا از مبل هام نیس اینم بگم خونه ما بالای خونه مادر شوهرم هست خلاصه دیدم خواهر شوهرم برده بود پایین یعنی خونه مادر شوهرم برا دخترش تولد بگیره.. چون مادر شوهرم تازه عمل کیسه صفرا کرده بود نمیتونست بره خونه دخترش اون تولد رو اورده بود خونه مامانش بعد ما از بیرون داشتیم میومدیم خونمون گفت برو واسه ایلین لباس مناسب بپوشون بیار با هستی عکس بگیره منم ناچار بردم

بعد همسر من میگه واسه دخترم بعد عید فطر ماهم تولد بگیریم منم میگم بمونه واسه دو سالگیش مفصل بگیریم

و یه مشکل منم اینه که خانواده شوهرم هر چی خوان بدون اجازه میان بر میدارن شوهرم هم میگه عیب نداره نمیخورن که منم اصلا نمیتونم بهش بفهمونم که من بدم میاد کسی از وسایل های خونه من استفاده کنه بدون رضایت قلبی من
مامان هامین مامان هامین ۱۴ ماهگی
سلام مامانای گل خسته نباشید یه درد دل باهاتون داشتم پسر من هامین یکسالشه تو این یک سال به غیر از یکی دو بار که شوهرم تو حمام بردنش به من کمک کرد دیگه همیشه خودم هامین رو حمام کردم و همه ی کاراش از پوشک کردن و نگهداری از هامین رو خودم انجام دادم حتی یه روز یه نفر نه خواهر نه مادرم تو نگهداریش به من کمک نکردن شوهرم از صبح میره سر کار تا ساعت ۲ و ساعت ۲ بر میگرده خونه و دوباره ۳ میره سر کار تا ساعت نه شب در کل اگه دو یا سه ساعت هامین باباش رو ببینه ولی همین که باباش رو میبینه انگار نه انگار که من هستم همش گریه میکنه که بره بغل باباش ااون رو خیلی دوست داره نه اینکه من حسودیم بشه نه ولی برام جای سواله یه بچه که این همه من براش وقت میزارم و واقعا از هر لحاظ بهش میرسم و تو این یک سال حتی یک بار هم بهش نامهربانی نکردم پس چطور اصلا علاقه ای به من نشون نمیده دیشب شوهرم خسته بود از سر کار اومد هامین گریه میکرد که باباش بغلش کنه شوهرم هم خسته بود بر می گرده به من میگه معلوم نیست با این بچه چطور رفتار میکنی که علاقه ای به تو نداره واقعا از حرفش دلم شکست والا تقصیر ش
نیست این بچه هیچ علاق ای به من نداره دیشب خیلی دلم گرفت و گریه کردم به حال خودم که منی که این همه به این بچه می رسم و براش وقت می زارم چطوره که علاقه ای به من نداره😩😩😩😩