۵ پاسخ

خدا رو شکر عزیزم😍
انشالله بسلامتی نی نیتا بغل کنی کل سختیا رو فراموش میکنی

التماس دعا عزیزم

خدارو هزار مرتبه شکر انشالله که سالم وسلامت بغلش بگیری.تورو خدا مارو هم دعا کن منم بارداریم پر خطر و پر از سختیه.انشالله که همه چشم انتظارا هم دامنشون سبز بشه

عزیزم خسته نباشی و اومدن نینیت مبارکه باشه ازش لذت ببر نگران عکس هم نباش آتلیه ها شکم مصنوعی دارن و میتونی بعد زایمان سر فرصت بری اگه خیلی دوست داری مهم سلامت خودت و بعد نینی هست 💜💜💜امیدوارم زایمان راحتی داشته باشی

خداروشکر عزیزم
انشاالله بسلامتی زایمان کنی
برا ماهم دعا کن

سوال های مرتبط

مامان سبحان و مَهلا مامان سبحان و مَهلا ۷ ماهگی
نه ماه بارداری منم تموم شد...
فردا میرم برای بستری
روزی ک فهمیدم باردارم دلم نمیخواست بفهمم چند هفته م میگفتم بزار بگذره یه چند هفته بعد برم سونو ک یکم زمان برام زودتر بگذره،و خوب مثل برق و باد گذشت انقدر زود گذشت ک هنوز کلی کار نکرده دارم و حس میکنم اصلا امادگیشو ندارم،اما واقعا از این وضعیتی ک دارم خسته م انکار بیشتر دلم میخواد این بارو بزارم زمین،این نه ماه خیلی خلق و خوم بالا و پایین بود و این خیلی اذیتم میکرد،بی حالی و توان نداشتن برای کارام واقعا اذیتم کرد، سه ماه اول ک حالم خیلی بده بود و همش توی جا اقتاده بودم،بعدشم ک شوهرم سر این دیسک گردن افتاد تو خونه و من دیگه اصلا نفهمیدم چی داره بهم میگذره،همه ی کارهای خونه افتاد روی دوشم بعدم ک ماه رمضون و بعدشم اثاث کشی و بعدم ختنه کردن سبحان وقتی خودم به عقب نگاه میکنم میبینم چه نه ماه پر تلاطمی ،از خدا ممنونم ک یکبار دیگه لطف مادر شدن رو بهم داد و این دفعه بهم یه دختر داد ک بتونم براش مادری بکنم و خلع هایی ک خودم داشتم رو نزارم اون هم بچشه،فقط ازش میخوام هیچوقت منو شرمنده بچه هام نکنه،و هیچوقت مایه سرافکندی و ناراحتی بچه هام نباشم،جای تعجب اصلا نگران فردا نیستم نمیدونم انگار یه امپول بی حسی بهم زدن،بعداز سبحان فکر میکردم حاملگی و زایمان خیلی سختی دارم اما انگار دست خدا رو پشت سرم حس میکنم،همه ی امیدم به امام حسینه و تمام حس میکنم خدا از آرامشش توی وجودم ریخته بمونه به یادگار از اخرین شب بارداری