۹ پاسخ

قدم نو رسیده مبارک باشه
عزیزم کیسه آبتون کی پاره شد؟

قدم نو رسیده مبارک عزیزم
انشاالله که واسه منم اینطور باشه منم بچه دوممه و استرس دارم از زایمان

چرا رحم من تا یکساعت قبل زایمان باز نشد
از ۱۱ صبح تا ۹ شب من درد کشیدم

قدمش پر خیر و برکت باشه ایشالا

واینکه چون تجربه اولمه میپرسم وقتی دردا شروع میشه اونقدری قابل تحمله که کاراتو کنی مثل حموم یا اماده شدن یا اینکه سختتون بود؟

سلام عزیزم قدم نو رسیده مبارک 😍

عزیزم از وقتی که درداتون شروع شد تا ۶سانت خیلی زمان برد؟

موقع زایمان و دردهای زایمان کجاها بیشتر درد میگیره
کلیه درد هم میگیره ادم؟
من درد دارم انقباض کاذبه فک کنم ولی کلیه درد هم دارم امروز خیلی کلیه درد داشتم فشار میاد ب کلیه ام

زایمان دوم بود؟خوشبحالت

سوال های مرتبط

مامان جوجو ممد🐣 مامان جوجو ممد🐣 روزهای ابتدایی تولد
پارت سوم
انتقال دادن اتاق زایمان تا رسیدم اونجا شدم 9سانت بعد اولین زور فول شدم (فکر میکنم معجزه گل مغربی رابطه بدون جلوگیری تا اینجا متوجه شدید😁✌🏼)
اونجا هر موقع درد داشتم زور میزدم واقعا وقتی زور میدی دیگه درد نداری
ولی چون فاصله درد هام کم بود زور زدم زود قطع میکردم (این یکم روی تایم زاییدن من تاثیر منفی گذاشته بود)
سیع کنید توی هر زور ده ثانیه زور بزنید بعد ی نفس دوباره دوباره دوباره تا درد قطع بشه اونجا فقط نفس عمیق 🤓✋🏼
بعد کلی زور ساعت رسید به 2:30 ک تصمیم گرفتن. پاره کنن منو😲
ک از اول اینکار میکردن من بدبخت 45 دقیقه زاییدن طول نمی‌کشید فرت میزاییدم
خلاصه ک برش زدن اصلا نفهمیدم فقط موقع بیحسی متوجه شدم ک اونم سر سوزن درد اش مهم نبود 😒✌🏼
پاره کردن بعد چند تا زور سر بچه بیرون اومد من دیگه توی زور آخر دیگه صدم گذاشتم یعنی بچه نمیومد دیگه تموم اون وسط میموند تا من ب زور بعدی می‌رسیدم😵‍💫
ناگفته نماند یکی اومد کمک شکمم فشار داد نحوه فشار نمیگم خودتون برید تجربه کنید 😌
خلاصه از اون فشار دادن از من زور زدن تمام🥰😍
دخملم ب دنیا اومد ساعت 2:45
سبک شدم🫠
دخمل بردن یکم سرفه کردم یک کوچولو زور جفتم ام کنده شد اومد برای بار دوم
ولی خالی بودم جایی ک تا چند دقیقه پیش سنگین بود ی حس عجیب🥲
بعد اون بخیه تا دلتون بخواد بخیه داخلی خوردم 7 تا هم بیرون ک 40 دقیقه طول کشید 😵‍💫✌🏼
و تامام 😎
تجربه خوبی بود ولی تا اطلاع ثانویه نمخام مجدد تجربه کنم
الآنم خوجملم کنارم خوابه 🥹
مامان مهراد مامان مهراد ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت آخر 🥳
حالا که جون داشتم و می تونستم بهتر همکاری کنم ، درد نداشتم اما حس زور رو کامل متوجه می شدم و با چهار پنج تا زور ساعت ۷:۴۵ دقیقه غروب پسرم اومد ، نگم از حس آرامش و قدرتی که بهم تزریق شد، بخیه ام زیاد نخوردم ولی همونم دکتر گفت خیلی تر و تمیز و عالی برات جمع کردم خیلی وقت و دقت گذاشت سر همون چند تا بخیه داخل و خارج ، هیچ درد و احساسی هم موقع بخیه زدن نداشتم چون بی حس بودم ، ماساژ شکمی هم چند بار انجام دادن و اونم متوجه نشدم .
بلافاصله به بچه ام شیر دادم ، خودمم ادرار کردم یه ساعت بعد ، بی حسیم رفته بود یه ساعت بعد دوباره ماساژ دادن شکمم رو که اونم درد خاصی نداشت و قابل تحمل بود ، گفت عالیه و خونریزی شدید نداری ، اومدم بخش.
درد بخیه ام اصلا برام آزار دهنده نیست و یکم در حد سوزش بلند میشم کارامو می کنم خودم شیر میدم ، به امید خدا امروز هم مرخص میشیم. سر درد و درد کمر هم هیچی نداشتم به خاطر بی حسی.
زایمان طبیعی برای من رضایت بخش بود واقعا و از انتخابم راضی ام ، امیدوارم همه مامانا زایمان خوب و راحتی داشته باشن😍
مامان پویا مامان پویا ۵ ماهگی
سلام از تجربه زایمانم بگم که
ده تیر صب بادرد خیلی جزئی رفتم برای معاینه تحریکی درست ۳۹ هفته بودم رفتم که نوار قلب جنین اکسیژن خودم خوب نبود و سه سانت باز بودم رفتم دکترم بهم دوساعت پیاده روی داد بعدش نامه بستری ساعت چهار بعد از ظهر بستری شدم تا شش توی بخش زایمان با آمپول فشار پیاده روی کردم بعد هفت به دستور دکترم کسیه آبو زدن بعد کیسه آب درد بیشتر بیشتر می‌شد ساعت هشت دکترم اومد با اولین معاینه سربچه اومده بود که با چن تا زور پسرم ساعت ۸:۲۰ دقیقه شب بدنیا اومد دیگه آزاد شدم با چن تا فشار جفتم خارج شد بعد خونریزی بند آوردن بعدش بی‌حسی زد بخیه هارو زدن تو اون فاصله بی‌حسی اثر کنه دکترم یه بچه دیگه دنیا آورد اتاق بغلی ساعت ده شب اومدم بخش صبم دکترم بعد معاینه مرخصم کرد
اول اینکه تحمل درد باید بالا باشه خیلی بالا دوم طبیعی واقعا سخته ولی بعد کیسه آب معاینه ها خیلی راحت میشه هنوزم هم بعد دوروز درد دارم بخیه زیاد خوردم اینم تجربه دومین زایمان طبیعی من ۱۰ تیر ساعت ۸:۲۰ دقیقه شب
مامان پویا مامان پویا ۵ ماهگی
سلام از تجربه زایمانم بگم که
ده تیر صب بادرد خیلی جزئی رفتم برای معاینه تحریکی درست ۳۹ هفته بودم رفتم که نوار قلب جنین اکسیژن خودم خوب نبود و سه سانت باز بودم رفتم دکترم بهم دوساعت پیاده روی داد بعدش نامه بستری ساعت چهار بعد از ظهر بستری شدم تا شش توی بخش زایمان با آمپول فشار پیاده روی کردم بعد هفت به دستور دکترم کسیه آبو زدن بعد کیسه آب درد بیشتر بیشتر می‌شد ساعت هشت دکترم اومد با اولین معاینه سربچه اومده بود که با چن تا زور پسرم ساعت ۸:۲۰ دقیقه شب بدنیا اومد دیگه آزاد شدم با چن تا فشار جفتم خارج شد بعد خونریزی بند آوردن بعدش بی‌حسی زد بخیه هارو زدن تو اون فاصله بی‌حسی اثر کنه دکترم یه بچه دیگه دنیا آورد اتاق بغلی ساعت ده شب اومدم بخش صبم دکترم بعد معاینه مرخصم کرد
اول اینکه تحمل درد باید بالا باشه خیلی بالا دوم طبیعی واقعا سخته ولی بعد کیسه آب معاینه ها خیلی راحت میشه هنوزم هم بعد دوروز درد دارم بخیه زیاد خوردم اینم تجربه دومین زایمان طبیعی من ۱۰ تیر ساعت ۸:۲۰ دقیقه شب
مامان جوجه پنبه مامان جوجه پنبه ۱ ماهگی
مامان آرتا 💙👣 مامان آرتا 💙👣 ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت ده:

تو بارداری ترسم از برش دادنه بود ولی وقتی دیدم اون و اصلا متوجه نشدم گفتم پس اینم قابل تحمل ماما هم گفت درد ندارم بی حسی می‌زنیم گفتم توروخدا زیاد بزن گفت تا حالا دندون پزشکی رقتی؟ دندون بخیه زدی؟ دردش همونقدره که من تجربش و نداشتم.
خدا خیرش بده بی حسی زیاد زد اولش که خیلی قابل تحمل بود فقط وقتی نخ و میکشید می‌فهمیدم همون لحظه اون خانمی که با من بود و آوردن تو اتاق برای زایمان سرم گرم دیدن خانمه شدم که چجوری در اومد بچش و چند دقیقه اول و نفهمیدم تا حس کردم اثر بی حسی داره می‌ره گفتم تو رو خدا بازم بزن بی حسیش داره می‌ره بازم زد اما دیگه داشت دردناک میشد از یک طرف هم پاهام خشک شده بود تو اون زاویه که باز بود... بالا سرم از روی اون لامپی که روشن بود می‌دیدم اونجام. که چجوری بخیه میزنن این و بذارید نگم که خیلی وحشتناک شده بود با برشی که خورده بود🤦🏼‍♀️😐
بخیه ها دردش در برابر دردی که قبلش کشیدی خیلی قابل تحمله اما امان از بخیه های روی پوست که بی حسی روی اونجا اثر نمی‌ذاره و قشنگ فرو رفتن و در اومدم سوزن و نخ و میفهمی اونجا خیلی اذیت شدم
حدود نیم ساعت فکر کنم طول کشید نمی‌دونم چند تا اما خیلی خوردم بخیه اما گفت خیلی خوب برات بخیه زدم ازم راضی باشی
دیگه کارشون که تموم شد رو ویلچرم کردن و دوباره گذاشتم رو تخت
دیگه هیچ دردی نبود جز یه سوزش برای بخیه ها
پسرم و که آوردن تو بغلم گذاشتن تموم دردای دنیا فراموشم شد و همون‌طور که به صورتش زل زده بودم گفتم ارزش اون همه درد و اذیت شدنم رو داشتی پسرم 😍