مامانا افسردگی بعد زایمانتون در چه حد بود؟
من واسه بچهام ک خودمو میکشتم تو حاملگی همش دعا میکردم سالم باشن چقدر گریه کردم وقتی رفتن دستگاه الان حسی ندارم بهشون مامانم کاراشونو میکنه

همش فراموش میکنم کارامو
حساب کتاب زندگیم از دستم خارج شده اشپزیم ک عالی بود صفر شده یعنی
ی زایمان کردم چرا اینجوری شدم اخه

نه گلم هیج ربطی به دعا نداره منم دوقلو دختر و پسر دارم
فقط دوقلو ها کاراشون سخته اینکه ادم فک‌میکنه مثل قبل نمیتونی مارای خودتو انام بدی اینکه سزارین کردی فقط چشمت به یه نفره که کمکت کنه اینا سخته برامون تا عادت کنیم طول میکشه
روحیه ات رو نباز حتما با مشاوره در تماس باش اهنگ شاد گوش بده که فکرای غمگین سراغت نیان زیاد فکر و خیال نکنی خودت باید سرپا شی بخاطر بچه هات اونا بهت احتیاج دارن به محبتت نیاز دارن به توجه ات نیاز دارن
از این به بعد اولویت اولت فقط بچه هاتن شاد باش شادی کن
نگاهشون کن نازشون کن بوسش کن بو کن باهاشون حرف بزن خیلی لحظه های قشنگیه بعدا برای این لحظه ها که از دستت رفته غصه میخوری
بچه ها انقد نازن خودشون تو دلت جا میکنن باعث خوشحالیت میشن نمیذارن زیاد فکر و خیال کنی
بحاطر خودت و بچه هات خودت نباز اراده ات قوی کن و زودتر سرپا شو هرچیخوشحالت میکرد قبلا اونو انجام بده

عزیزم ب خورد و خوارکت برس حتما قرص آهن بخور ب ۱۲ هم بخود
شیر و ارده برا حس افسردگی خیلی خوب
اینا بخاطر کم خونی و کمبود ویتامین

فقط استراحت کن و از همه کمک بگیر همین

منم اوایل زایمان اینجوری بودم خیلی لاغر شدم ولی بعد چن ماه بهتر شدم الآنم ک دیگه وقت برام نمی‌زارن فکر بکنم🤭

عزیرم حتما برو مشاوره
روزای طلایی ک‌میتونی خوب خودت مراقبشون باشی از دست نده 🥹🥹
قدر مادرتم بدون
بالاخره اونم خسته میشه دیگ