تجربه زایمان
تجربه سزارین

خیلی خلاصه و جمع و جور میگم سوالی داشتید جواب میدم
من واقعا به این موضوع رسیدم که تجربه هرکسی براساس پزشک و کادر بیمارستان و تحمل خود فرد متفاوت هست.
برای من سوند و آمپول بی حسی رو اصلا متوجه نشدم. اصلا نفهمیدم بچه کی ب دنیا اومد. ۱۵ روز از عملم میگذره کمردرد و عوارض بی حسی نداشتم
درد تو ناحیه عمل دارم ولی کاملا طبیعیه با توجه به سنگینی عمل سزارین
راه رفتن بعد سزارین هم نیم ساعت قبلش ی شیاف بزنین اوکیه
من خودم دو ساعت بعد اینکه اومدم بخش خونریزی فعال و وحشتناک برام پیش اومد با اینکه شکمم رو ماساژ داده بودن کامل تو ریکاوری و رحمم جمع شده بود. چون خیلی خونریزی داشتم مجبور شدن دوباره چندبااار ماساژ رحمی بدن که خیلی دردناک بود. ولی خب ی چیز نادر بود چون خودشونم ترسیده بودن و مرتب مراقبت میکردن ازم. یعنی فکر نکنین برای شما هم اتفاق می‌افته خدایی نکرده
پمپ درد هم خیلی خوبه من راضی بودم واقعا. مخصوصا واسه ماساژ رحمی که دیگه بدنم بی حس نبود خیلی کمک کننده بود
سوالی هست درخدمتم

۴ پاسخ

ممنون بابت اشتراک گذاری تجربتون عزیزم❤️❤️ منم هفته آینده زایمان دارم ان شالله به خوبی پیش بره🙏🏻

میشه از توالت ایرانی استفاده کرد؟؟ من بشدت از فرنگی چندشم میشه هیچوقت هم استفاده نکردم

عزیزم با وجود پمپ درد بازم شیاف بزنیم واسه راه رفتن؟؟؟

سزارین تجربەش چیە کە میزارید🫤میرید عمل میشید میاید بیرون🙂

سوال های مرتبط

مامان دیاکو مامان دیاکو روزهای ابتدایی تولد
مامان آرسام 💙 مامان آرسام 💙 ۱ ماهگی
# تجربه زایمان سزارین
من خیلی خیلی ترس داشتم
ولی خب به دکترم اعتماد کردم
توی سزارین دکتر خیییلی مهمه
درد هایی که طبیعی قراره بکشید و خورد خورد پاس میکنید و این برای من بهتر بود
با پمپ درد و شیاف درد ها قابل کنترله اصلا نگران نباشید
سوند و برای من بعد بیحسی وصل کردن ( دکترم اجازه نمیداد وقتی بی حس نیستی سوند وصل کنن بهت )
فشار شکمی تو بی حسی ها بود
تنها چیزی که هنوووز دردش یادمه اولین راه رفتنه
خیلی دردناک بود ولی برای نیم ساعت کلا کم کم بهتر میشید
من ۲۴ ساعت بعد عمل مرخص شدم
۴ ساعت بعد عمل گفتن پاشم راه برم که خیلی زود بود
۴ ساعت ناشتا نگهم داشتن که اینش خوب بود من گشنم بود🤣
اتاق عمل :
هیچ دردی حس نمیکنید سوزن بی حسی اندازه امپول ساده درد داره
من داروی بی حسی تو اتاق عمل خیلی برام عوارض داشت حالم بد شده بود ولی تکنسین بیهوشی مدام بهم دارو میزد باهام حرف میزد و خیلی خوب بود اوکی میشدم
وقتی بچه رو از شکم میکشن بیرون احساس فشار میکنید که اصلا درد نداره ولی به شددددت دل تنگی داره انگار همه ی بدن غصه ی نبود بچه رو میگیره
بچه رو میذارن رو سینه خیییلی حس قشنگیه
مامان امیرعلی 🧸❤ مامان امیرعلی 🧸❤ ۳ ماهگی
🔶️ تجربه من از زایمان سزارین🔶️ (۲)


برای سزارین بعد از اینکه آماده ام کردن، اول از همه متخصص بیهوشی برام بی حسی تو کمر زد که اصلا نفهمیدم. خیلی خوب بود و کم کم پاهام شروع کرد به گز گز کردن و بعد از ده دقیقه کلا هیچ حسی نداشتم. بعد از بی حسی برام سوند رو گذاشتن که اونم طبیعتا درد نداشت. حتما بگید بعد از بی حسی براتون سوند بزنن که اینجوری خیلی بهتره. بعد یه پرده کشیدن جلوم و دکترم اومد و شروع کرد. در کمترین زمان ممکن بچه بیرون اومد و صدای گریه اش رو شنیدم که حس فوق العاده ای بود. فک کردم دقیقا همون لحظه میارنش پیشم اما اول بردنش کمی تمیزش کردن و یه سری کارارو انجام دادن (که من نمیدیدم) بعد سه چهار دقیقه آوردنش گذاشتن رو صورتم. میخواستم بمیرم براش انقدر که جیگر بود 🥰❤
بعد شروع کردن به بخیه زدن. درواقع اصل عمل سزارین همون بخیه زدن لایه هاست. که حدودا ۲۰ دقیقه شاید طول کشید ... انقدر از دکترم راضی بودم که حد نداره. واقعا دکتر مهربون و حرفه ای ودرجه یک بودن. هم در دوران بارداری هم برای عمل سزارین من واقعا راضی بودم ازشون. بعد که تموم شد منو بردن قسمت ریکاوری و چون بیمارستان خیلی شلوغ بود، حدودا ۳ ۴ ساعت تو ریکاوری بودم. مدام وضعیتم چک میشد و کم کم حس پاهام برگشت. بدترین قسمت فشار دادن شکم (چک کردن خونریزی و وضعیت رحم) بود که ۳ بار انجام شد. بار اول چون هنوز بی حس بودم اصلا نفهمیدم. اما دوبار بعدی خیلیییی دردناک بود. بدترین قسمت برای من همین فشار دادن شکم بود.
مامان ܭوܢܚ݅وܠو🪽🤍 مامان ܭوܢܚ݅وܠو🪽🤍 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان من🌸🤍
#پارت سوم
بعد از حدود دو ساعت فشار زیاد و زور زیاد و شکنجه ماما و دکتر ها دیدن اصلا من پیشروی نمیکنم و دکتر قبول کرد اشتباه میکرده ولی بازم بهم میگفت زور بزن حالت سجده و حالت دستشویی ایرانی (اینو باور کنید دکتر گفت)ولی بازم بی نتیجه بود
از اون ور هم شوهرم واقعا نگران من بود چون ۱۹ساعت خیلی زیاده و رفته بود با منشی دعوا کرده بود که دارین چیکار میکنید شکنجه میکنید حتی زنگ زده بود به دکتر خودم دکترم هم گفته بود باید طبیعی بیاره دیگه شوهرم دعوا کرده بود و بهشون گفته بود هرچقدر پول بخواید میدم فقط ببرید سزارین اونا ام گفته بودن که دارن مدارک رو تکمیل میکنن و بفرستند
دکتر دوباره اومد معاینه کرد و دید بله من اصلا پیشرفت ندارم و با اون زور های شدید که دست خودم نبود منو سوار ویلچر کردن و بردن اتاق عمل
واقعا دکتر جراح خوبی بود خیلی ارومم کردن و با اپیدورال منو سزارین کردن
یکم حس میکردم که دارن چیکار میکنن ولی درد نمی‌فهمیدم حتی بهشون گفتم برای اینکه نترسم بهم گفتن که هنوز شروع نکرد کمتر از ده دقیقه طول کشید صدای پسرم اومد انگار دنیارو دادن بهم و کل اون عذاب رو فراموش کردم بعد بخیه منو نیستم ساعت بردن ریکاوری تا بی حسی از بین بره
سه بار هم شکمم رو فشار دادن یکبار تو اتاق عمل یکبار تو ریکاوری با بی حسی یکبار هم بی حسی تقریباً از بین رفته بود(این سومی یکم شدتش بیشتر از قبلیا بود)ولی درد آنچنانی نداشت و خیلی خیلی قابل تحمل بود
یکبارم دیشب پرستا اومد یکم ماساژ رحمی داد و واقعا چیز وحشتناکی نبود
مامان کوچولو مامان کوچولو ۱ ماهگی
تجربه زایمان سزارین با بی هوشی
من سزارین اختیاری رو انتخاب کردم کل شب تا صبح استرس داشتم و بیدار موندم با دورازدع ساعت ناشتایی صبح‌زود پاشدم و راهی بیمارستان شدیم پرونده رو
تشکیل دادم و لباس برام گرفتن خیلی چون استرسم بالا بود فشارم بالا رفت و کیس فشار خونی شدم . از سوند بگم که واقعا واقعا واقعا اسونه اصلا نترسید و خیالتون راحت باشه . لباسامو پوشیدم و منتظر موندم دکتر اومد و منو بردن اتاق عمل اونجا همشون باهام صحبت کردن که از بیهوشی منصرف شم ک‌من قبول نکردم و شلوار‌ و پایین کشیدن و ماسکو رو صورتم گذاشتن و من وارد یک دنیای دیگه شدم وقتی بهوش اومدم فقط شکمم خیلی میسوخت دردم اوجش اونجایی بود که از روی این تخت و اون تخت جابجام میکردن یا روی زمین میکشیدنم ماساژ رحمی دردناک بود ولی من تمام همکاریمو کردم چون میدونستم که ب نفع خودمه واقعا بد بود ولی قابل تحمل وقتی منو بردن بخش متوجه شدن ک خونریزی داخلی کردم خونریزیم خیلی زیاد بود که بهم دستگاه و اکسیژن وصل کردن و تقریبا هفت هشت باری ماساژ رحمی داشتم و فقط میخواستم هرچی زودتر بلند شم خوشبختانه بخاطر بیهپشی سر گیجع و کمر درد اینا اصلا نداشتم تو‌ ریکاوری هم بچرو گذاشتن رو سینم ک شیر بخوره ک اونم خورد من همش میپرسیدم ک‌سالمع و چه شکلیه بعدش خوب شدم وقتی بهم گفتن بلند شو انگار دنیارو بهم دادن سخت بود ولی غیرت ب خزج دادم و بلند شدم انگار راحت شدم از سوند و چیزایی ک ازم اویزون بود متنفر بودم از زایمانم با بیهوشی و سزارین خیلی راضی بودم خیلی خیلی ولی بچم شب خیلی اذیتم کرد ک جدا براتون میگم