سوال های مرتبط

مامان بیبی مامان بیبی روزهای ابتدایی تولد
پنجشنبه ۱ خرداد، ۳۷ هفته و صفر روز تو بیمارستان نیکان اقدسیه سزارین شدم، برای اونایی که مثل خودم قبل زایمان سوال داشتن راجع به بیمارستان و هزینه هاش اینجا مینویسم
هزینه سزارین تو بیمارستان نیکان اقدسیه ۴۵ میلیون بود، ۴.۵ ساعت بچه م رفت ان آی سیو ۹ میلیون شد، اتاق خصوصی خالی نداشتن که اونم هزینه ش ۷.۸ تومن بیشتر میشد، مامای همراه هم که تا اتاق عمل باهات میومد تو و تا سه ساعت بعد عمل هم حواسش بهت بود هزینه ش یکونیم بود، من دیزاین و فیلمبرداری رو انتخاب نکردم ولی این قابلیتم داشت، هرچند تو اتاق عمومیاش جایی برای دیزاین نبود.
از نظر سزارین من بی حسی بودم و اونجوری که از آمپولش میگفتن و میترسیدم ترس نداشت و دردش کم بود، تو ریکاوری ۴، ۵بار ماساژ شکمی دادن که اخراش یکم درد داشت که اونم قابل تحمل بود، اولین راه رفتنش یکم درد داشت
از نظر وسیله چی ببریم هم همه چی خودشون دادن، پوشک برای مادر و شورت و زیرانداز مادر و شیاف و پمپ درد و دمپایی و لباساهم که برای خودت میشد، برای بچه هم همینطور لباس و پوشک و خشک کن با خودشون بود، خودشون تعویض میکردن بچه رو، شیردهی هم که اموزششو میدادن. فقط کمپوت و ابمیوه وخوراکیایی که برده بودم استفاده شد.
از نظر رسیدگی هم خوب بودن من راضی بودم.
بیمه تکمیلی هم من بیمه البرز داشتم و اولش که ۴۵ تومن پرداخت کردیم، ۹تومنم هزینه ان ای سیو دادیم، بعد از ترخیص بیمارستان ۲۷ تومن هزینه رو عودت داد بهمون. یعنی درکل هزینه بیمارستان ۲۷ شد واسه ما، ۲۰ هم دستمزد دکترم بود که جداگانه پرداخت کرده بودم
مامان ܭوܢܚ݅وܠو🪽🤍 مامان ܭوܢܚ݅وܠو🪽🤍 ۱ ماهگی
تجربه زایمان من🌸🤍
#پارت سوم
بعد از حدود دو ساعت فشار زیاد و زور زیاد و شکنجه ماما و دکتر ها دیدن اصلا من پیشروی نمیکنم و دکتر قبول کرد اشتباه میکرده ولی بازم بهم میگفت زور بزن حالت سجده و حالت دستشویی ایرانی (اینو باور کنید دکتر گفت)ولی بازم بی نتیجه بود
از اون ور هم شوهرم واقعا نگران من بود چون ۱۹ساعت خیلی زیاده و رفته بود با منشی دعوا کرده بود که دارین چیکار میکنید شکنجه میکنید حتی زنگ زده بود به دکتر خودم دکترم هم گفته بود باید طبیعی بیاره دیگه شوهرم دعوا کرده بود و بهشون گفته بود هرچقدر پول بخواید میدم فقط ببرید سزارین اونا ام گفته بودن که دارن مدارک رو تکمیل میکنن و بفرستند
دکتر دوباره اومد معاینه کرد و دید بله من اصلا پیشرفت ندارم و با اون زور های شدید که دست خودم نبود منو سوار ویلچر کردن و بردن اتاق عمل
واقعا دکتر جراح خوبی بود خیلی ارومم کردن و با اپیدورال منو سزارین کردن
یکم حس میکردم که دارن چیکار میکنن ولی درد نمی‌فهمیدم حتی بهشون گفتم برای اینکه نترسم بهم گفتن که هنوز شروع نکرد کمتر از ده دقیقه طول کشید صدای پسرم اومد انگار دنیارو دادن بهم و کل اون عذاب رو فراموش کردم بعد بخیه منو نیستم ساعت بردن ریکاوری تا بی حسی از بین بره
سه بار هم شکمم رو فشار دادن یکبار تو اتاق عمل یکبار تو ریکاوری با بی حسی یکبار هم بی حسی تقریباً از بین رفته بود(این سومی یکم شدتش بیشتر از قبلیا بود)ولی درد آنچنانی نداشت و خیلی خیلی قابل تحمل بود
یکبارم دیشب پرستا اومد یکم ماساژ رحمی داد و واقعا چیز وحشتناکی نبود