انقد گریه کردم ک چشام قرمز شده😭
وقتی شوهرم از سرکار می اومد بچه رو نگه هم نمی‌داشت حداقل حواسش بهش بود ولی چند وقته از سرکار میاد میره تو خونه خودمون کار میکنه
(با مادرم اینا تو یه ساختمونیم) ب مامانم اینا میگم بیان پیش بچه بمونن من کارامو بکنم اونا هم‌گاهی میان گاهی ن .بچمو تا میزارم زمین گریه میکنه حداقل خوابش نیم ساعته
امروز میخاستم لباس بشورم (لباسشویی ندارم) با هزار التماس خواهر کوچیکم ۱۷ سالشه گفتم بیاد بچه رو نگه داره من کارامو بکنم اومده یجوری گازش گرفته رد دندوناش افتاده تو صورت بچم😭
بعدشم برقا رفته فقط چراغ گوشیم بود نگو بچه گریه میکنه میگه چراغ گوشی هم خاموش کردم همه جا خیلی خیلی تاریک بود گفته بزار بترسه تا بخوابه بچم جیغ زده تا روشن‌کنه😭 تا اومدم خونه کلی شمع روشن کردم تا بچم نترسه کلی بغلش کردم و آبجیمم دعواش کردم ولی تازه طلبکارم هست منو فوش میده😭😭
بخاطر کارای خونه ب بچم نمیرسم 😭😭😭😭😭
یا لباس بشور یا غذا درست کن یا ظرف بشور و....
ب بچم نگاه میکنم گریم بند نمیشه 😭

۲۵ پاسخ

فقط میتونم بگم متاسفم برای خواهرت😐

ببین برای خوابش قنداقش کن دستاشو ببند بیشتر و راحت تر میخوابه

یه بسته خاک بگیر هر ۸ ساعت بریز تو سر آبجی بیشعورت

وااای خدا چرا با بچه اینکارو میکنین..عزیزم بچه واجب تره تا کارای خونه دلم شکست خیلی توروخدا دیگ نکن اینکارو

عزیزمم میدونم کلی داری سختی و خستگی رو تحمل میکنی..
شرایط منم شبیه شماست.. منم بالاسر مادرشوهرم زندگی میکنم،همیشه هم شوهرم هم اونا میگن بچه رو بده ب ما خودت ب کارات برس... اما واقعا کنار بچه بودن برام مهم تره چون اون بهم نیاز داره..
حالا میخوام اینو بگم،من از صبح ک پا میشم،دخترم بیدار بشه اول صبح پر انرژیه و میتونه یکم با خودش بازی کنه،میذارمش با اسباب بازیاش و خودش بازی کنه میرم سریع کارامو میکنم،بهانه گرفت میام کنارش باهاش حرف میزنم و ... وقتی خوابش گرفت میخوابونم،باز ب کارم میرسم،شاید کلی بهانه بگیره تاشب و ده بار بیدارشه،دختر منم خیلی خوابش کمه و چرتای کوتاه میزنه، ولی میرم و میام وسط کارام.. داری لباس میشوری،قطع کن برو کنار بچه دوبارع بیا..
الان تو یه سنین ک میتونن یکم بیدار بمونن و بازی کنن،بذارش کنارت باهاش حرف بزن و کاراتو بکن..
من‌اوایل ۳_۴ روز میشد ک ظرف نمیشستم،دیگه قاشق نداشتیم برای غذای جدید،ناهار نمیتونستم درست کنم خودم بخورم ولی بازم نمیرفتم پیش مادرشوهرم اینا.. نکه اونا نخوان خودم نمیرفتم و نمیرم..
ولی منت کسیو نکش
بعدا ممکنه حتی حرف بشنوی ک بچه شو ما بزرگ کردیم،بچه شو گذاشت پیش ما و خودش استراحت و خوابید و ...

گلم مجبور نیستی خونه همیشه تمیز باشه
بچت به روحیه انرژی ت نیاز داره تا مرتب بودن خونه
خواهرت خیلی کار اشنباهی کرده

انشالله خداب خواهرت شفای عاجل میده اون مشکل روحی روانی داره
توهم خودت اذیت نکن
سعی کن خودت حواست بهش باشه وقتی بیداره و آرومه کارایی که مثل آشپزی انجام بده وقتی خوابه ظرف ولباس اینا بشور

الهیی عزیزم تروخدا خودتو اذیت نکن همینجوریشم مادر بودن سخته گریه نکن بچس دیگه عیبی نداره کم کم کار کن زیاد خودتو خسته نکن

آخی عزیزم 😔
مراقب بچه ت باش
کار همیشه بوده و هس
بالاخره انجام میدی ولی اولویت اول بچه ت هس ک کوچولو هس و طفلی نادان باید مراقبش باشی
کارا رو هم یواش یواش انجام میدی
امیدت ب خدا

کارای خونه رو فدای بچت نکن گناه داره قلبم یجور شددختر توروخدا مراقب بچت باش

شبا که شوهرت خونه هست کاراتو بکن غذا درست کن زیاد هم شام بخورید هم ناهار فردا ، لباس و ظرف همون موقع بشور بچه رو بده شوهرت بگیره ، بهش بگو حداقل کمکم کار نمیکنی بچه رو بگیر من کارارو بکنم اگه کمک حالم نباشی منم نه غذا درست میکنم نه ظرف میشورم نه لباس ، وقتی ۲ روز کاری نکنی مجبوره کمک کنه وظیفه زن تنها نیست

خواهر من کار همیشه هست
هروقت بخوای کار هست
فعلا بچت کوچیکه حواست به بچه باشه مراقب بچت باش .

بچه ۴ ماهه رو گاز میگیرن؟؟؟
مطمعنی خواهرت ۱۷ سالشه

عزیزم درک میکنم میدونم آدم گاهی کم میاره ولی اولویتت بچت باشه تا کار خونه و... ناراحت نباش ازکسی هم انتظارنداشته باش

عزیزم مگه من کسیرودارم کل کارامومیکنم دختر۷ساله هست درس بهش یادمیدم.پسرم۴سالشه کاراشوانجتم میدم ودخترمم۴ماهشه هیچکی کمکم نمیکنی واکسی هم دیگه انتظاری ندارم..توهم انتظارنداشته باش..

واقعا ک خواهرو ببین ☹️چجوری دلش اومده

دلم خواست خواهرت ب دست من بیوفته میدونم چکارش کنم .😂😂خرس گنده

عزیزم من حتی میترسم بچه رو میدم مامان و بابام اگ بچه رو بگیرن هزار بار میام سر میزنم بچه ۱۷ ساله ک جای خودداره.
بچه مهم تره غذاهای ساده درست کن
بعدم شوهرت باید کمکت کنه ن بقیه
اونم پدرَه

برای بچه یه تاب بگیر وسط حال نصب کن کمربندش ببند وراحت به کارهات برس،تاب خیلی گرون نیست۴۰۰تومانی هم هست،همین که یکساله بشه میاد دنبالت وکارت راحت ترمیشه

من خواهرم جون میده واسع منو دخترم زمانی که حامله بودم خونه بابام بودم از شش ماهگی حامله گیم دیگه نمیزاشت دستمو به سیاه سفید بزنم

عزیزمم ناراحت نباش

میدونم گاهی اوقات آدم‌کم میاره دوس داری کارای خونه رو‌انجام بدی به موقع ولی الویتت بچه ات باشه بروز لباس نشور ظرف نشور مگه چی میشه اون بچه الان واقعا بهت احتیاج‌داره

اخی عزیزم میدونم سختته اما بچه واجب تر از کارهای خونه هست متاسفم برای همچین خواهری اما‌میگذره خدا کمکت میکنه کاش ننی داشتی خدایی عصای دسته منه توش می‌خوابه حداقل به کارهام میرسم

وای نگو دختر منم فقط رو پا میخوابه همه کارام مونده خوته مثل بازار شام، یبار 5دقیقه رفتم ظرف بشورم دیدم وارو شده انقد ترسیدم گفتم بدرک چندماهم خونه بهم ریخته باشه بچه مهمتره

۱۷ سالشه یا ۷ سال؟

سوال های مرتبط

مامان گل پسر❤️ مامان گل پسر❤️ ۹ ماهگی
انقد گریه کردم خیلی حالم بده عصابم بدجور خرده
از دست شوهرم دارم دیونه میشم هیچی از مراقبت بچه تو این سن نمیدونه هرچی دم دستش باشه میده بخوره از وقتی تازه ب دنیا اومده بود هم کارش همین بود مثلا بلندش میکرد بچه دوماهه ک رو پاهاش وایسه، ی بار هفته پیش دیدم پاهای پسرمو گرفته داره میکشونتش رو زمین ک مثلا بازی کنه باهاش انقد گریه کرد بچم طفلی،ی بارم وقتی ی ماهش بود دیدم داره بهش سیب میده، هفته پیش خواست یخمک بده لحظه آخر گرفتمش، با کلی ریش و پشم از وقتی خیلی کوچولو بود صورتشو بوس میکرد ک بعد قرمز میشه و جوش میزنه، دیروز دیدم دماغشو کرده تو دهن پسرمون مثلا ب بازی و شوخی، الانم دیدم شستشو کرده تو دهنش بچه داشت میمکید امروز ماشینشو تعمیر میکرد دستشم شسته بود ولی هنوز بوی روغن و بنزین میداد😭😭
اینا یه نمونه از کاراشه نه همش
خیلی کلافم بخدا هزاربار منطقی باهاش صحبت کردم ک بچه حساسه نکن این کارا رو ولی کو گوش شنوا الان دیگه حسابی دعواش کردم حتی زدمش گفتم دیگه حق نداری ب بچم دست بزنی
الان خیلی حالم بده پسرمم نمیخوابه من چیکارکنم اخههه میدونم عاشق بچمونه ولی نمیدونم چرا انقد نفهمه تو این مورد🤕😭
مامان آسد محمد جواد مامان آسد محمد جواد ۱۱ ماهگی
اولین بار تنها بردمش حموم😍😍
خیلی حال کردم که دارم میشورمش و یکم هم آب بازی کرد😍
آخر سر که میخواستیم بیایم بیرون خیلییی گریه کرد از گریه نفسش داشت میرفت و حسابی هول کرده بودم ولی سریع اومدم بیرون‌ و لباس تنش‌ کردم و از گریه زیاد خوابش برد😭😢

شوهرم که همون اول گفت خودت میبریش حموم من هیچ کمکی نمیکنم و ازت بچه رو نمیگیرم،‌منم گفتم‌ باشه‌ خودم و بچه باهم میایم بیرون و‌خودم‌ لباس تنش میکنم و همین کار رو هم کردم، ولی آدمیزاد که نیست میدید بچه‌ داره گریه میکنه حتی نیومد یه‌ پستونک یا شیشه دهنش کنه تا من بتونم راحت تر لباس تنش کنم،فقط خسته نباشه یک‌ دقیقه اومد باهام دعوا کرد که چکارش کردی تو حموم و بچه رو تو حموم اذیتش کردی که گریه کنه فقط گفتم الان داد نزن بچه بیشتر گریه میکنه😑
بچه آب بازی خیلی دوس داره و از آب خوشش میاد و مامانم هم هرسری میبردش حموم داخل حموم ساکت بود ولی وقتی حوله تنش میکرد و میخواست بیاد، بیرون شروع میکرد به گریه کردن و شوهرم هم دیده بود و هم مامانم بهش گفته بود،واقعا نمیدونم با همچنین مردی باید چجوری رفتار کنم؟
فقط دفعه آخرم بود میبرمش حموم یا وقتی رفتیم مشهد پیش مامانم اونوقت میبرمش که حدقا مامانم کمکم کنه
مامان هانیس مامان هانیس ۷ ماهگی
درد و دل
سلام خانم ها روزی هزار بار خدا رو شکر میکنم به خاطر وجود دخترم
اما خیلی دلم گرفته
دخترم اولش زردی داشت بعد کولیک خیلی شدید همراه با رفلاکس
الان ک کولیکش خوب شده رفلاکسش هم پنهان شده ولی همچنان زیاد گریه میکنه وقتی میخواد بخوابه بلوا ب پا میکنه وقتی میخوابه هم با صدای راه رفتن هم بیدار میشه هیچ مهمونی نمیتونم بدم هیشکی نمیتونه بیاد خونه مون و از نظر بقیه غیر طبیعیه ک گریه میکنه دیشب همسایه مون ب شوهرم میگه واسش دعا کنید خیلی دلم شکست آخه مگه بچه ام مشکل داره
واس گریه اش هم دکتر بردمش همه چی رو چک کردم حتی آزمایش عفونت ادرار هم ازش گرفتم ولی وقتی از خواب بیدار ی ساعت آروم بعدش دیگه شدید گریه میکنه شیر هم خیلی کم میخوره الان هم خودم خسته شدم هم روحیه ام گرفته شده ک کسی نمیتونه بیاد خونه مون و هیچ جا نمیتونیم بریم هم فامیل حرف و حدیث در میارن دنبال بچم
هم واقعا موندم ک چیکار کنم وقتی میخواد بخوابه شدیددددد گریه میکنه و تو بغل باید انقد تابش بدم تا بخوابه دیگه کمر و دست برام نمونده