قسمت آخر زایمان طبیعی 💀
اونجا بود ک گربه کردم و داد زدم من اینهمه درد کشیدم 😭آمپول اضطراب ی زدن ک ضربان بچه رو بیارن بالا درد سوند در مقابل درد طبیعی یه شوخی مسخره بود نفهمیدم در عرض ۲دیقه اتاق عمل بودم و کلی جراح خوش انرژی بهم میگفتن چیزی نیست و شوخی میکردن و سریعا بچه رو کشیدم بیرون بی حسی ک بهم زدن هیچی رو حس نمیکردم فقط فهمیدم بچم و کشیدن بیرون چقد حس خوبی بود نه درد داشت نه خطر جانی برای بچم صدای جیغ و گربس کل بیمارستانو برداشته بود وقتی صورت کوچولوشو ب صورتم چسبوندن آروم شد اونجا همه جی خوب بود درد نبود آرامش بود از درد بعدش نگم ک عین پریودی بود حتی کمتر با شیاف و پمپ فشار ک دیگه درد ی وجود نداشت امروز به کارای بچم میرسم و دیروز سز کردم
فقط میخوام به عنوان دوست یاهرچی بهتون بگم من تجربش کردم و ثابت شد که چقد قوی ام اما نمیارزیذ ب هیچیش:)هزار بار برگردم خودمو بچمو ب خطر نمیندازم و سز رو انتخاب میکنم

۱۵ پاسخ

هر دو سخته
درد طبیعی وحشتناکه ، اما چون سیر طبیعی بدن هست کمتر اسیب میبینی
اما تو سزارین بدن خیلی افت میکنه


بنظرم باید بسپری ب بدنت!

مثلا من تا لحظه اخر ، صبر کردم
یه سانت هم باز نشدم
بعد دیگ ریسک نکردم
رفتم سز
یکی هم هست ۳۸ هفته ، فووول فوووول

عفونت و بواسیر و کوفت و زهرمارم بعد هر دو تا ممکنه پیش بیاد

کلا نباید پا فشاری کرد رو هیچ کدوم

مبارکت باشه عزیزم
منم واقعا مادرایی که طبیعی انتخاب میکنن نمیفهمم
الکی میگن سرپاییم
کل واژن بخیه و درد و خونریزی و بواسیر و عفونت و هزارجور کوفت و زهرمار که تازه بعد چند سال گشاد شدن رگای قلب و افتادگی رحم و مثانه و اووووووف الی ماشالله
کاش از اول سزارین میکردی راحت
مبارکه عزیزم
کدوم بیمارستان؟

دقيقا همينه..به واله سزارين راحته..فوق فوقش تا ١٠روز ميخابي بقيه بچه رو نگه ميدارن..٩ماه تو زجر كشيدي ١٠روز بقيه..
بخدا ك اينايي ك طبيعي كردن واسه اينكه حالا نميدونن چيكار كنن ك تايلو نشه ميگن طبيعي راحته..بابا زن مومن جررررررر ميخوري از ناحيه اي كه وقتي با لذت سكس ميكني زجر ميكشي كج راه ميري بعد چجوري ميشه ك اونهمه وا شه اونهمهههههه درد داشته باشي بازم حالت خوب باشه😕😕😕
بچه گناه داره ميدوني بايد چه زوري بزنه ازون كانال به اون كوچيكي بياد بيرون بابا انقدر سخته كه فرم سرش عوض ميشه..فكككك كننننن😬😬😬من ديگه حرفي نميزنم

دقیقا منم در همون مرحله سز اجباری شدم ولی واقعا مدت طولانی درد نیست زود میبرن اتاق عمل بهتر زیاد بزرگ نکنیم برابعضی ها که طبیعی آن بیشتر اون لحظه که میریزن سرت از استرس درد میگیری ولی من متاسفانه همه موارد بعد سز گرفتم بواسیر عفونت خونریزی شدییییید به نظر من یک زن برای هردو مورد خودش آماده کنه

وااای مبارکه🥺چقدر درد کشیدی،الان همراه به فرزندت خودتم تازه بدنیااومدیو شدی مثل یک نوزاد،بهشتم که بیشتراز بقیه خریدی،قدمش ان شاالله مبارکه عزیزدلم،بهترین روزا در انتظارته،دیگه بهش فکر نکن اذیت میشی،

دوست عزیز من رو طبیعی خیلی تاکید داشتم اما با نوشته های شما ی ترس بدی رفت ب جونم حالا من چیکار کنم اصن دوست ندارم شکمم رو ۸ لایه ببرن و بعدم درد جای بخیه و امپول رو تجربه کنم....

من گفتم بتو‌ بگم طبیعی نری دوستی لغو شده بود نتونستم بهت پیام بدم

بخدا من حوصله نوشتنشو نداشتم کاملا یعنی هیچ تفاوتی نداره فقط همون جکوزی نرفتم بجاش درد کشیدم خیلی سخت بود واقعا بخدا هرکه طبیعی میاره کار خیلی بدی میکنه به حقش

خیلی توضیحاتت خوب و استرس آور بود و نتیجه خوبی داشت.....منم اصلا نمیتونم ب طبیعی فکر کنم.....

مبارکت باشه عزیزم
خداروشکر که هردو سالمین
من خودم دقیقا همین تجربه شما رو داشتم
انشالله خدا کمک کنه همه مادرا به سلامتی زایمان کنن🙏🏻

ولی قبول کنید همە پول سزارین ندارن،
بعدشم من خودم بخاطر دخترم مجبورم زود سرپا بشم بخاطر همین طبیعی و ترجیح میدم

بخیه های طبیعی افتضاح تو بیمارستان تخت بغلی حتی نمیتونست بشینه طبیعی او ده بود

خداروشکر از اول زیر میزی دادم رفتم سز خیلی هم خوب بود

انتخاب منم سزارین امیدوارم به سلامت ازش عبور کنم

از اول دکترت بهت گفته بود سزارین خودت قبول نکردی درسته؟

سوال های مرتبط

مامان پناه 👧🏻🦋 مامان پناه 👧🏻🦋 ۲ ماهگی
خب تجربه من از زایمان سزارینم
واقعا راضی بودم و بازم به عقب برگردم حتما سزارین رو انتخاب میکنم
سزارین اختیاری بودم بیمارستان بهمن دکتر مردی
اول که رفتم بیمارستان همسرم کارای پذیرشم رو انجام داد و رفتم بلوک زایمان یه ان اس تی ازم گرفتن بعد آنژیوکت زدن برام بعدشم سوند زد برام که با ی ژل همراش زد گفت بی حس میشی من اصلا متوجه نشدم و درد نداشتم فقط بعدش حس ادرار داشتم گفتن عادیه بعدش بردنم اتاق عمل از کمر بی حس شدم ۴ بار سوزن رو زد دردش مثل امپول عضلانی عادی بود شایدم کمتر بعدش بهم گفتن دراز بکش دراز کشیدم پاهام یهو داغ داغ شد هیچی دگ حس نمیکردم ۵ دقیقه اینا گذشته بود یهو صدای گریه دخترم‌ رو شنیدم وای بهتری حس دنیا بود بعدش اوردم نشونم دادن و صورتشو چسبوندن به صورتم و ساکت شد و بعد لباساش رو پوشیدن و وزنش کردن ۳۳۰۰ بود بعد بردنم ریکاوری یه ساعت اونجا نگهم داشتن بهم گفتن خوبی بیاریمش شیر بخوره گفتم اره دخترمو اوردن ( من گفتم حالا مگه الان شیر دارم!)دیدم اره شیر خورد🥹🥹بعدش منو بردن بخش راستی شکمم تو اتاق عمل فشار‌ دادن بی حس بودم اصلا نفهمیدم پمپ درد هم نگرفتم دردم با شیاف و مسکن هایی که زدن کنترل شد خداییش هر وقت گفتم درد دارم میومدن برای مسکن میزدن و خیلی خوب بود
هم از بیمارستان هم از دکترم واقعا راضی بودم
باز سوالی بود بپرسید جواب میدم
مامان Adrian مامان Adrian ۹ ماهگی
تجربه زایمان سزارین
37هفته بودم ک باید بخاطر دیابتی ک داشتم هر هفته میرفتم دوبار nst میدادم صبح شنبه با همسرجان رفتیم ک هم بیمارستان رو ببینم هزینه ها رو بپرسم و هم nst بدم. نوار قلب ازم گرفتن و دوتا انقباض کم داشتم ک ب تشخیص دکترم من رو معاینه کردن. (بزرگترین اشتباهم این بود ک اجازه دادم معاینه کنن) همین شد افتادم ب خونریزی. شب خونریزیم شدید شد، باز رفتم نوار قلب گرفتم و معاینه شدم با 4سانت دهانه رحمم بازشده بود. ک گفتن تا صبح زایمان طبیعی میکنی، ولی من میخواستم سزارین اختیاری بشم. با دکتر هماهنگ شد و گفتن تا نیم َساعت دیگه میری اتاق عمل، ب همین سرعت و یهویی، منم کلی گریه ک نمیخواستم زایمان کنم چون هفتم پایین بود. موقع سوند زدن بشدت چندش آور بود. درد نداشت اصلا ولی حس بدی بود. و با بی حسی سزارین شدم. بی حسی اصلا درد نداشت.تا بهم گفتن پاهات بی حس شده و من جواب دادم آره بعد کمتر از چند دقیقه صدای بچم اومد وای خدا چ حس قشنگییییی بود.......
بعدشم حدود یک ربع بخیه زدن. و شکمم رو همونجا فشار دادن ک اصلا نفهمیدم. بعد تو ریکاوری ی نیم ساعت زمان برد ک پاهام حس پیدا کنن. بعدم ک رفتم تو بخش، با پمپ درد، دردام در حد خیلییییی کم حس شد کمتر از پریودی، من زیاد سرم رو تکون ندادم ولی بعدش دو روز سردرد وحشتناک داشتم ولی قابل تحمل ک با نسکافه قهوه خوب شد، اولین راه رفتنم اونطور ک میگفتن سخت و وحشتناک نبود. اذیت شدم ولی اونطور ک میگن نه. موقعی هم ک مرخص شدم تا ی هفته سرم سنگین بود، گوشم گرفته بود و دوروز سردرد داشتم در حد نیم ساعت.
خلاصه بسیار راضی و خرسندم از سزارین....
مامان بَشِهههههه👶 مامان بَشِهههههه👶 ۸ ماهگی
تجربه زایمان پارت سوم :
دکتر که اومد مجدد معاینم کردن گفتن هنوزم دو سانتی چ من با اونهمممممهه درد دنیا رو سرم خراب شد😥😥🥲
و دکتر گفت پیشرفت نکردی و کیسه ابت هم ترکیده برا بچه خطرناک برو برای سزارین
خلاصه ساعت ۱۰/۵ بردن برای سزارین
و دکتر تو اتاق عمل گفت تو الان ۷_۸ سانتی چرا گفتن دو سانت 😑😑 ولی دیگ کار از کار گذشته بود و سوند گذاشته بودن و بی حسی زده بودن و در آخر بعد اون همه درد ک پاهام هنوز داشت می‌لرزید سزارین شدم

اینو بگم ک من اینقدر درد داشتم ک اصلا درد سوند و سوزن بی حسی رو حس نکردم و جراحیم خوب و تمیز بود شکر خدا

ولی حین عمل انگار ب بی حسی واکنش داده بودم ضربان قلبم رفته بود بالا ک یه عالمه بی حسی بهم زدن
واین باعث شده بود بعد عمل گیج و منگ بودم تا دو روز و واقعا یادم نمیاد چیا گفتم و چیکارا کردم

خلاصه ک من درد هر دو کشیدم و الان کوچولوم تو بغلم شکر خدا 💜🤲🏻
انشالله زایمان راحت قسمت همه باردارا و چشم انتظارها😍

بارداری
زایمان
آنومالی
مامان آرتمیس💗 مامان آرتمیس💗 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان #سزارین 2

پرستارا من و آماده کردن ، یکیشون اومد گفت موهای شکمت رو زدی ژیلت هم همراهش بود😅😅 من چون پایین شکمم رو نمیتونستم ببینم درست نزده بودم که خودش تمیز کرد، بعد لباس ابی بیمارستانی هم بهم دادن پوشیدم و گفتن منتظر بمون برای وصل کردن سوند، حقیقتا سوند وصل کردن خیلی خیلی درد داشت، من دستشویی داشتم که نزاشتن برم و گفتن صبرکن میخاییم سوند وصل کنیم، سوند رو وصل کرد و موفع خالی شدن مثانه ام چنان سوزش و دردی حس کردم که فقط جیغ میزدم😐 حقیقتا خیلی درد داشت. بعدش حالا نه میشد بشینی نه بخابی هیچی، همش حس میکردم الانه که بیرون بیاد و اصلا راحت نبودم باهاش ، بعدشم که اومدن دنبالم و بردنم برای اتاق عمل، همین که در اتاق عمل باز شد و تخت رو به روم رو دیدم پاهام شل شد و لرزید. خیلی اتاق وحشتناکی بود ترس داشت، بعدش یه پرستاری بود توی اتاق عمل خیلی خیلی خوش اخلاق بود کلی باهام حرف زد روحیه داد بهم حواسش بهم بود یکم استرسم کمتر شد وقتی فهمیدم یکی هست کنارم، خلاصه رفتم روی تخت نشستم منتظر دکتر بیهوشی، دکتر اومد که آمپول بی حسی رو بزنه بهم همش میترسیدم درد داشته باشه صدبار از پرستار پرسیدم درد داره یانه🤣 که البته اصلا درد نداشت درصورتی که من خیلی از امپول میترسیدم یکم طول کشید زدن آمپول ولی زیاد درد نداشت