#تجربه_زایمان
دیروز وقت سزارین داشتم بیمارستان نیکان اقدسیه پیش دکتر لیلا سعیدی
ساعت ۷و نیم صبح رفتیم پذیرش کارا رو انجام دادیم ساعت ۸ و ربع فرستادنم بلوک زایمان
واسم سوند وصل‌کردن تجربه سوند برای من وحشتناک بود
بشدت درد داشت و چندش بود، بعد فرستادنم اتاق عمل آمپول بی حسی اصلا درد نداشت بلافاصله پاهام داغ کرد و‌ سر شدم، عمل رو شروع کردن خیلی استرس داشتم از ترس میلرزیدم اما هیچیو متوجه نشدم شنیده بودم بعضیا موقع عمل حس تیغ کشیدن رو میفهمن اما من حتی اونم متوجه نشدم فقط موقعی ک‌بچه رو‌کشیدن بیرون انگار از دندم کشیدن بیرون ی حس بدی داشتم گفتم آی🥲 سریع نی نیو آوردن چسبوندن ب صورتم و آرامش بهم تزریق شد🥺😍
بعدش بردنم بخش و‌ چون آرامبخش داشتم و سر بودم دردی نداشتم
از سری ک‌در اومدم درد وحشتناکی‌اومد سراغم با پمپ درد و شیاف و‌مسکن هم کنترل نشد
من خیلی درد داشتم و هنوزم دارم. هیچکس مث من نبود
ماساژ شکمی رو ۵ ۶ دفعه انجام دادن حین سری و اصلا درد نداشتم و‌متوجه نشدم و برام خیلی خوب بود اصلا خونریزی ندارم الان از پریودی کمتره خونریزیم
در اخر دکتر سعیدی انقد قشنگ بخیه زده ک انگار ن انگار شکمم باز شده

۱۶ پاسخ

راجب دکتر زهرا مقیمی هم چیزی میدونین از زایمانش؟

سلام عزیزم مبارکه از چند هفته زیر نظر دکتر سعیدی بودید؟

عزیزم یه سوال داشتم خانم دکتر سعیدی هزینه جدا برای سزارین هم میگیرن؟

مبارک باشه عزیزم
ایشالا زودتری خوب بشی

عزیزم تعرفه جدید نیکان هم میگین چقدر شده؟

سلامت باشی همچنین

عزيزم مباركه😍

خداروشکر عزیزم که خاطره خوبی از این روز قشنک برات موند❤️

ان شالله ک زودتر خوب شی شیاف استفاده کن دردت کمتر میشه

کسی نیست کمکت کنه

زایمان اولم خیلی راحت تر بود قبل از اینکه بی حسی بره بردنم بخش و بهم ارامبخش و مسکن زدن ولی این یکی تا یک ساعت بی حسی پرید و نبردنم درد خیلی وحشتناکی بود

خودمم ۶ روز زایمان کردم امروز یکم بهتر بودم

و منی که بعد از از بین رفتن بی حسی تا یک ساعت درد کشیدم و نبردنم تو بخش درد وحشتنااکی بود واقعا

بشدت از سزارین بیزار شدم

مبارک باشه خدا حفظش کنه
عه برعکس بودیم
من توی سوند هیچی متوجه نشدم
ولی سر بی حسی اذیت شدم

چقد تجربه شما عین من بود دقیقا منم همینجور بود و دقیقا دکترم هم لیلا سعیدی بود تو نیکان اقدسیه واقعا بهترین تجربه بود قدم نورسیدت مبارک‌عزیزم

خداروشکر بسلامتی فارغ شدی عزیزم

سوال های مرتبط

مامان فندوق مامان فندوق ۲ ماهگی
سلام من اومدم با تجربه زایمان سزارین
روز چهارشنبه ساعت ۶ صبح رفتیم بیمارستان اول رفتم زایشگاه ازم nstگرفتن گفتن خیلی انقباض داری درد نداری ک نداشتم بعد بردنم بهم انژیوکت وصل کردن و کلی شرح حال گرفتن و بعد سوند وصل کردن من از سوند خیلی میترسیدم و خودمو سفت میکردم ولی اصلا اونجوری ک‌فکر میکردم نبود ساعت ۸ گفتن آماده ای بریم اتاق عمل رفتم رو‌ولیچر بردنم اتاق عمل یکم محیطش برام ترسناک بود چون اولین بارم بود ولی زیاد استرس نداشتم کلی آدم اونجا بود هرکسی مشغول ی کار بود دکترمم اومد کمک کردن رو تخت نشستم گفتن کمر و گردنت رو خم کن آمپول بی حسی بزنیم من ترسی نداشتم از اون ولی چون دریچه نخاعی من تنگ بود یکم اذیت شدم و چند بار سوزن زد تا تونستن جای درستی پیدا کنه وقتی تزریق تموم شد پام شروع ب داغ کردن کرد درازم کردن و جلوم پرده کشیدن سرم وصل کردن حس میکردم چیزی روی شکمم میکشن گفتم من بی حس نیستم هنوز شکمم رو پاره نکنید گفتن نه نترس هنوز داریم بتادین می‌زنیم بعدش دیگه نفهمیدم کی شکمم رو پاره کردن صدای گریه بچم پیچید و دنیا مال من شد تمیزش کردن آوردن کنار صورتم بوسش کردم بعد بردنش لباس تنش کنن..بعد حس کردم حالت تهوع دارم گفتم بهشون ی آمپول تو سرم زدن اما خوب نشدم و بالا آوردم بعدش باز گفتم سردردم بهم آرامبخش زدن دیگه چیزی نفهمیدم یهو چشامو باز کردم دیدم چنتا مرد می‌خوان بزارنم رو تخت دیگه ببرن ریکاوری تقریبا یک ساعتی تو ریکاوری بودم دوبار اومدم شکمم رو فشار دادن ک چون بی حس بودم زیاد درد نداشت بعدش هم بردن بخش و پسرم رو آوردن برای شیر خوردن ..در کل از انتخابم راضی ام بازم برگردم عقب سزارین انتخابمه الآنم درد ندارم ۸ ساعتی شیاف میزارم تو بیمارستان هم پمپ درد داشتم که اصلا دردی حس نکردم
مامان آقارضا مامان آقارضا ۱ ماهگی
تجربه سزارین

من سرکلاژ بودم و درد رحم داشتم با وجود سرکلاژ معاینه شدم و گفتن نیم سانت باز شدی و اگه بیشتر بشه و باز نکنی ممکنه رحم دور از جون پاره بشه و من تو ۳۷هفته و ۳روز سزارین شدم (سزارین اختیاری)

صبح ساعت ۵:۳۰بیمارستان بودم و خیلی درد داشتم و وقتی بهم سوند وصل کردم به معنای واقعی کلمه داشتم از درد میمردم خیلی برای من سوند سخت بود کارامو کردم و ۵دقیقه مونده به عملاز شدت درد سوند تمام بدنم خیس عرق بودم و دردم وحشتناک تر شده بود ،رفتم تو اتاق عمل و خلاصه سزارین شدم و من پمپ درد هم گرفتم ساعت ۹رفتم اتاق عمل و ساعت ۱۱از ریکاوری زدم بیرون و درد سزارین مثل یه پریودی پر درد بود ولی نه اون حدی که نشه تحمل کرد و هر وقت حس میکردم دردم یکم داره اذیتم میکنه دکمه پمپ درد رو میزدم و برام شدت درد کمتر میشد و خداروشکر پسرمم تو دستگاه نرفت و بعدم ۱۲ساعت بعد عمل گفتن بلندشو راه برو،خلاصه به جز درد سوند که اصلا برام قابل وصف نبود بقیه عمل واسم قابل تحمل بود وذخلاصه که واسه کسایی که مثل من ترس دارن یا از درد طبیعی میترسن من سزارین رو پیشنهاد میدم ان شاءالله دامن اقدامیا سبز بشه و همه ی مامانا بچه هاشون رو صحیح و سلامت بفل بگیرند🥰🤲🏻💐❤️
مامان آیسا💖✨ مامان آیسا💖✨ روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان #2✨
دیگه دکتر رسید از اتاق عمل زنگ زدن سریع بیارینش ،، منو با ویلچر بردن اتاق عمل تو تریاژ برام سوند وصل کرده بودن که اونم درد داشت،، دیگه رفتم رو تخت نشستم بهم گفت خم شو برا آمپول ،، ببینید اصلاااا بخدا درد نداشت دردش مثل همون آمپول معمولیه شما هیچی نمیفهمین ،، آمپول ک زد من دراز کشیدم بعد چند ثانیه پاهام سر و سنگین شد که نمیشد تکونشون بدی،، دکتر با دستیار عمل شروع کردن بعد ۵ دقیقه صدا دخترم پیچید تو اتاق ساعت ۱ و نیم به دنیا امد،، هم دکتر هم پرسنل اتاق عمل میگفتن دخترت خیلی واسه تاریخ ۴.۴.۴ عجله داشته نتونست ازش بگذره 😂😂
دیگه چون خونریزی داشتم یکم پروسه بخیه اینا طول کشید ،، حالت تهوع ام داشتم ،، فشارمم یهو بالا پایین میشد هی حالم بد میشد بهم انواع سرم و آمپول میزدن ..تا اینکه تموم شد و رفتیم ریکاوری.. ماساژ رحمی تو اتاق عمل انجام شد .. تو ریکاوری ام دوبار فشار دادن ک من متوجه نشدم بعد یه ساعت تقریبا ساعت ۳ شب رفتیم بخش،، اینم بگم من پمپ دردم داشتم..بخایی حساب کنی تا ساعتا ۱ ظهر من هنوز بی حس بودم دردی متوجه نمیشدم
بعد اونم با پمپ درد و شیاف واقعا قابل تحمل بود ،، موقع راه رفتنم نمیگم خیلییی راحت بود
ولی خب اونقدر سخت نبود که نشه تحملش کرد..
مامان پندار مامان پندار ۳ ماهگی
پارت دوم تجربه زایمانم 🌼😍
خلاصه بدون برنامه ریزی و اینکه اصلا از بیمارستان خبری داشته باشم رفتیم بیمارستان سعدیی اصفهان 😍 فوق العادههه بودن پرستار ها بیمارستان همه چی عالییی حتی شیاف هم خود پرستار میزاشت برامون
تا رسیدم دیگه دکتر رو دیدم گفتم به دادم برس فرشته نجاتم😍
خلاصه سریع بلافاصله معاینه شدم گفت ۳ فینگری گفتم‌ میرم سزارین و خلاصه سریع لباس گان پوشیدم رفتیم اتاق عمل
من چون ناهار خورده بودم اسپاینال شدم که راضی نبودم و آلان سر درد های افتضاحی دارم با اینکه چایی و نسکافه هم خوردم
خلاصه تا رفتم اتاق عمل حدود نیم ساعت بعد پسرمو گزاشتن بغلم😍😍
تو اسپاینال درد نداری بی‌حسی اما کاملا متوجه همه چی میشی .
بعدش که رفتم ریکاوری درد نداشتم و هرچی بی‌حسی میرفت یکم دردا متوجه میشدم اما مسکن زدن برام و قابل تحمل بود
رفتیم بخش هر به ۶ ساعت دوتا دوتا شیاف دادن و ی دونه سرم که درد ها کنترل شد و عالی بود . سون ام بعد عمل برام گزاشتن و اصلا درد متوجه نشدم فقط ادرار اول میسوخت ‌یکمی
مامان میراث💙👶🏼 مامان میراث💙👶🏼 ۱ ماهگی
خانوما تجربه سزارينم رو ميگم شايد به درد يكسري خورد مخصوصا دوستاي اينجا ك ميدونن چقدر ترس داشتم از اتاق عمل
من شب قبل بستري شدم صبح ساعت ٨ رفتم اتاق عمل وحشتناك ميترسيدم داشتم سكته ميكردم اما چيزي ك فكر ميكردم نبود اينقدر همه مهربون بودن ديدن ترسيدم برام موزيك گذاشتن دوتاشون كلي رقصيدن اينقدر ازم سوال پرسيدن به خودم اومدم ديدم من تو تخت اتاق عمل دراز كشيدم بدون ذره اي ترس دارم همجارو نگاه ميكنم
امپول بي حسي واسه من دردناك بود شايد خيليا متوجه نشن سوند رو همونجور ك دكترم قول داد تو اتاق عمل گذاشتن فقط حس داشتم درد نداشت
برش زد شكمم رو حس كردم دكترمم توضيح ميداد ميگفت شكمت رو باز كردم اسم بچه رو ميپرسيد و اين چيزا
موقع بيرون كشيدنش دل و رودم انگار داشت ميومد بيرون هيچ دردي نبود اما از اينكه حس ميكردم وحشت كردم و نفسم يكمي تنگ شد ك سريع امپول زدن خوابيدم بيدار شدم تو ريكاوري بودم و دكترم گفت شكمت رو هم ماساژ داديم فقط مي مونه يكيار ك خودم ميام واقعا اون يكبار هم ك حس داشتم اصلا درد نداشت البته دكترمم گفت رحمت تميزه و نياز به فشار زياد نداره
پمپ درد حتما حتما بگيرين اوناييكه ميگن جواب نميده تنظيماتش متفاوته بعضيا بايد يك ثانيه فشار بدي بعضي رو ٣٠ ثانيه من كه فقط يكبار فشار دادم و تا فردا راحت بودم
راه رفتن اول سخت بود واقعا كشيدن سوند هم اصلا هيچي نبود خيلي گنده كرده بودم واسه خودم
بيشترين اذيتي ك اين مدت شدم بيشتر روحي بوده بچم سينمو نميگيره و زردي داره دردا همه سر ٤ روز قطع شد البته كمردرداي ريز و نفخ و دل درد يكمي ادامه داره
در كل ارزش داشت اونهمه بجنگم واسه سزارين شدن