۱۳ پاسخ

منم سر بچم با هیچکس شوخی ندارم
خواهر شوهرم دستشو کرد دهن بچم گفت ببینم دندون نداری عمه؟
منم گفتم اگر میشه لطفا دست آلوده دیگه تو دهن آیهان نبر چون سریع مریض میشه من اصلا دوست ندارم مریضی پسرمو ببینم
یا پدرشوهرم چندسب پیش اومد به پسرم سر بزنه میخواست بهش چایی دهنی خودشو بده
منم گفتم من اصلا به آیهان چایی نمیدم. بعدم حتی دهنی خودمم بهش نمیدم چه برسه به کس دیگه ای.

چ خوب عزیزم من اوسگلم لال میشم اینجور وقتا خاک برسرم زبونم فقط برا مامانمو شوهرمه اونروز مادرشوهرم پشه کش داد دست دنیز انقدر نکاه میکردم ک نکنه تو دهنش آخر شوهرم گرفت ازش ینی ریدم تو این اخلاقم

منم همینم حتی با باباشم شوخی ندارم حس میکنم هیچکس اندازه من مواظبش نیست

منم‌ اجازه نمیدم به کسی جوریکه همه هم مثل خودم با نفس رفتار میکنن

مادر شوهر من اومده بود خونمون بعد پاشو گذاشت رو پتویی ک‌ میندازم زیر دلسا بعد بهش گفتم مامان پاتو نذار روش دلسا پتوشو دهن میبره اون لحظه چیزی نگفت ولی بعدش پیش شوهرم گفته بود ک چرا اینجوری گفته 😐

صورت نیکان ب شدت حساسه و همیشه جوش میزنه
صد باز به زن عموم گفتم حساسه لطفا میدم بغلش کنید صورتشو بوس نکنید بچه خارش میگیره
باز امشب بغل کرد هی چالاب چلیب بوس داد زدم ب سیم اخر گفتم بوووووس نکنیددددددد 😵‍💫😵‍💫😵‍💫😵‍💫😵‍💫
مامامانم اینقدر لب و لوچشو‌خورد دیگ فکر نکنم چیزی ازش مونده باشه 🤣
ناراحتی زن عموم در مقابل سلامت جسمی پسرم اصلا برام اهمیتی نداره 😌

منم از اول به همه سخت گرفتم و تذکر دادم الان همش میگن مامانش خیلی حساسه رو این کارو نکنین منم میگم این حساسیت نیست باید از بچه مراقبت کرد دیگ همه عادت کردن که‌ نباید بدون اجازه من کاری انجام بدن

والا من سلیطه بازیم دراوردم بعضی وقتها ولی خوب حالیشون نیس

دمت‌گرم داری

من نمیدونم دیگه باچه زبونی به بقیه بگم
بااین که میدونن حساسم

خوب کردی، همسر من همیشه میگه سر بچه ات با کسی رودروایستی نداشته باش، والا تو ما بچه داراش هم چیزی میپره گلوش فوت میکنن صورتش

افرین به تو مادر نمونه😍

همونی ک مادرشوهرت میگفت بچت ریزه؟

سوال های مرتبط

مامان فندق نمکی🌰💙 مامان فندق نمکی🌰💙 ۷ ماهگی
وای از دست کارای این خواهرشوهرا...
خواهرشوهرم دهه ۵۰ ایه
و دوستام میدونن ک چه بدیا و حسادتایی داره
بچه من ماشالله پوستش سفیده و بوره.و اینم بگم من عاشق پوستای سفید و هم پوستای گندمی و هم سبزه ام
یعنی اصلااااااا رنگ پوست هیچوقت برام مهم نبوده
مهم سلامت بچست
خلاصه خواهرشوهرم وایساده بود کنار بچم
بعد یهو گفت آیییی حسین کوچولوییاش سفید بود(بچه‌ی برادر بزرگش یعنی)
یهو جاریم برگشت گفت:
حالت خوبه؟اون از اول سبزه بود کجاش سفید بود انگار حالت خوب نیست😆😆😆
یعنی اون لحظه فقط خودمو نگه داشتم که از خنده نترکم
اخه بگو وفتی مادر بچه ادعایی نداره تو چرا خالی میبندی زن حسابی🤦‍♀️
ازونورم موقعی ک داشتم شام میکشیدم میبینم شیشه شیرِ خالی داده دهن بچم و بچم داره هوا میخوره🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️
شوهرم گفت اجی شیشه خالی نذار دهنش معدش پر هوا میشه بچه
بعد تازه برگشته از زبونل بچم ب من میگه:
مامانی من برم شهرستان باهاشون؟
(درحالیکه مجردن و تجربه بچه داری هم ندارن و آرزوشونه بچه رو از پدر مادرش جدا کنن.همینکارم با یکی از بچه های جاریم کردن و هرجا میرن با ذوق میگن:پسر جاریم به عمش میگه تو مامانمی همه کسمی...)
خلاصه من خیلی محکم گفتم نخیر عمه جون من هرجا برم با مامان بابام باید باشم
مامان قندعسلم مامان قندعسلم ۷ ماهگی
مامانا یچیز دلی دوست داشتم باهاتون درمیون بزارم
از تجربه شخصیم شاید بدردتون بخوره
من دخترم ۴ ماهگی با گریه شدید چند ساعته بردمش پیش دکترش
دکترش همون لحظه گفت باید بستری بشه مارو پاس داد به همکارش گفت برین پیش این دکتر خلاصه رفتیم پیش همکارش گفت باید سریع بستری بشه بیمارستان لاله حتما حتما هم برین پیش فلان دکتر
شبی چند حالا شبی ۲۰ تومن
فدای سرش پول واسه مااون لحظه مهم نبود ولی بچمو سوراخ سوراخش میکردن
همسرم نزاشت گفت بچه رو میکشن بیمارستان
خلاصه شبو به صبح رسوندیم رفتیم پیش دکتر بچه پسرخالم که حیلی تعریفشو میکرد
و گفت بخاطر الودگی هواست خلط پشت گلو داره واسه همین نفس تنگی داره
گفت اصلا بچه نیاز به بستری نداره براش چندتا قطره رینوسالتین نوشت گفت روزی ۱۰ باز باید بینیشو شست شو بدین یعنی با فشار بریزیم تو یه بینیش ازاونور بریزه بیزون وبلعکس
و شربت پلارژن بهش داد همین بچم تو یه هفته حالش خوب خوب شذ
تمام داروهایی هم که دکتر قبلیش داده بود میگفت تجاریه همشون و رد کرد
و تاکید هم کرد که بچه رو تو خونه حبس کنم حتی کنار پنجره هم نبرمش بخاطر الودگی هوا
واقعا خدا همجنین دکترهایی رو بهشون سلامتی بده که انقد وجدان دارن و پول براشون مهم نیس این بود تجربه من
که به یه دکتر اکتفا نکنین وقتی دکتر میگه بستری دست و پاتونو گم نکنین دکترا همشون پولکی شدن
مامان ليليَن فرفري🤍 مامان ليليَن فرفري🤍 ۷ ماهگی
ما موقع خريد بليط از خانمه خواستيم مارو كنار پنجره بندازه خلاصه دخترم با كلي ذوق و … كه قراره براي لي لي ولاگ درست كنم و فلان سوار شد و تا رسيديم به صندلي ديديم كه يه خانمي جلوتر از ما كنار پنجره نشسته و اولش دخترم خيلي حالش گرفته شد چون مجبور شد وسط بشينه به خاطر همينم يكم غر غر كرد اولش و تقريبا يك ربع بعد سوار شدن غير مستقيم به خانمه گفتم كه ما از خانمه خواستيم كه مارو كنار پنجره بندازه و انگار اشتباه كرده اونم گفت پس به خاطر همين دخترت غر ميزنه و اصلا به روي خودش نياورد! البته رفتارهاي بچگونه ديگه اي هم داشت مثلا تا دخترم رفت نشست رو صندلي خانمه بدون اجازه سريع بچرو از دست آيلين گرفت و بعدم شروع كرد يجوري رفتار كردن كه انگار بچه مال اونه!!🫤
مثلا وقتي مهماندار اومد اجازه گرفت لي لي رو بغل كنه خانمه سريع گفته بله ميتونين بغلش كنيت غريبي هم نميكنه😑
يا وقتي ميخواستيم غيرمستقيم بچرو بگيريم سريع روي بچرو برميگردوند كه مارو نبينه و چندنفري فكر كردن كه بچه مال اونه و دوست نداره بده بغل دخترم اما دخترم ميخواد بزور ازش بگيره و مارو يجوري نگاه ميكردن تا وقتي كه متوجه شدن بچه مال خودمونه!🫠
حتي مهماندار هم فكر نميكرد بچه مال ما باشه و وقتي خواست ببرتش پيش خلبان به خانمه گفت مامانش شماهم بيا😵‍💫
راستي اينم بگم كه اولش فكر كردم خانمه مجرده و به خاطر همين انقد مثل بچه هاست رفتارش ولي بعدش فهميدم يه پسر ٩ ساله داره!😒
شما بااينكه كسي بچتونو بغل كنه مشكلي ندارين؟
اگه با همچين آدمي روبرو شين واكنشتون چيه؟