ما موقع خريد بليط از خانمه خواستيم مارو كنار پنجره بندازه خلاصه دخترم با كلي ذوق و … كه قراره براي لي لي ولاگ درست كنم و فلان سوار شد و تا رسيديم به صندلي ديديم كه يه خانمي جلوتر از ما كنار پنجره نشسته و اولش دخترم خيلي حالش گرفته شد چون مجبور شد وسط بشينه به خاطر همينم يكم غر غر كرد اولش و تقريبا يك ربع بعد سوار شدن غير مستقيم به خانمه گفتم كه ما از خانمه خواستيم كه مارو كنار پنجره بندازه و انگار اشتباه كرده اونم گفت پس به خاطر همين دخترت غر ميزنه و اصلا به روي خودش نياورد! البته رفتارهاي بچگونه ديگه اي هم داشت مثلا تا دخترم رفت نشست رو صندلي خانمه بدون اجازه سريع بچرو از دست آيلين گرفت و بعدم شروع كرد يجوري رفتار كردن كه انگار بچه مال اونه!!🫤
مثلا وقتي مهماندار اومد اجازه گرفت لي لي رو بغل كنه خانمه سريع گفته بله ميتونين بغلش كنيت غريبي هم نميكنه😑
يا وقتي ميخواستيم غيرمستقيم بچرو بگيريم سريع روي بچرو برميگردوند كه مارو نبينه و چندنفري فكر كردن كه بچه مال اونه و دوست نداره بده بغل دخترم اما دخترم ميخواد بزور ازش بگيره و مارو يجوري نگاه ميكردن تا وقتي كه متوجه شدن بچه مال خودمونه!🫠
حتي مهماندار هم فكر نميكرد بچه مال ما باشه و وقتي خواست ببرتش پيش خلبان به خانمه گفت مامانش شماهم بيا😵‍💫
راستي اينم بگم كه اولش فكر كردم خانمه مجرده و به خاطر همين انقد مثل بچه هاست رفتارش ولي بعدش فهميدم يه پسر ٩ ساله داره!😒
شما بااينكه كسي بچتونو بغل كنه مشكلي ندارين؟
اگه با همچين آدمي روبرو شين واكنشتون چيه؟

تصویر
۲۶ پاسخ

من به غریبه هیچوقت اجازه نمیدم بچمو بغل کنه.

من دخترم به خاطر اتفاق بدي كهيه تايمي براش افتاد تا چندين وقت فوبياي ارتفاع داشت و تا ارتفاع زياد حتي تو عكس و ويديو هم ميديد سردرد ميگرفت چشاش سياهي ميرفت و فقط با قطار و اتوبوس ميتونستيم بريم مسافرت و چندسال بود هواپيما سوار نشده بود! اينسري هم تصميم گرفته بود با ترسش مقابله كنه و سوار شد ولي آخرش موقع فرود حالش بد شد…🫠

یه چش غره میزنم نیشمم براش باز نمیکنم تا بفهمه

عزیزم چقد دلم میخواد شما بیایین توی پیج من و ازش دیدن کنین
اسم پیجم
Kids.yar
Kids.yar

تصویر

منم بچه بغل کسی نمیدم وازاول خوشم نمی اومد خداروشکر دخترام جفتشون هم گریه میکنن غریبه ببینن توبچگی وفقط خودم رو میخوان ازابن بابت خداروشکر میکنم چون بدون اینکه بگم نه نمیدم بغلت ناراحت بشه میگم گریه میکنه😁واقعا هم گریه میکنه ،رفتاراین خانم خیلی اشتباه بوده ببخشین اما رفتارشما اشتباه تر که ازش نگرفتین من باشم میگیرم مگه عروسک بچهدبازی کنه باهاش باید قاطعانه ازش میگرفتین ومیگفتین خوشتون نمیاد کسی بغلش کنه

من میزدم پارش میکردم ینی چی بچه توعه ها

وای چقدر مسخره شدم مردم دیوونه بوده زنیکه😵‍💫

سفر بی خطر♥️

مامان لی لی پیجتونو بدید

عزیزم ارومیه خانواده ات هستن

خلبان بچه رو میخاست چیکار چقدر هم خانومه بی ادب بوده

چقدر رفتارش رو مخ بود

وای من جای تو عصبی شدم😐
چه پرو بوده من که بودم بچمو ازش میگرفتم

من بچمو بغل کسی نمی‌دم مخصوصا اینجور آدمی

وای خوب هیچی نگفتی من می‌بردم همجا مادر و خواهرشو می‌آوردم جلو چشمش😑🤕😂

من میدم به بقیه ولی اینجوری که تو گفتی واقعا خانمه رو مخه اجازه بگیره بغل کنه

اول که رفتارشون خیلی بی ادبانه بوده
دوم اینکه حتماً بدون معطلی بچه رو از بغلش می‌گرفتم و بهش هم تذکر میدادم که باید ازم اجازه بگیرن

اسم دختر منم آیلین😍
اشتباه کردی عزیزم. چه معنی داره بچتو نده بغلت یا بدون اجازه شما باز بچه رو بده بغل کسی دیگه😐اصلا دست غریبه ها نده یاهم که مجبور میشی حواست باشه وسریع بگیر ازش

وای منم نمیذارم غریبه ها بغلش کنن میگم بچم غریبی میکنه بغل غریبه ها نمیره. تازه الان خیلی بهتر شدم کوچولوتر که بود حتی نمیذاشتم نگاهش کنن😅

اصلا بچه رو بغل هیچ غریبه ای نمیدم

اوه اوه من اصلا اعصاب ادم تو مخی ندارم مطمئنا اگه من بودم اتفاقات خوبی نمیفتاد

یه روز تو مطب دکتر یه خانومه بهم گفت چقدر دخترتون زیباست میشه ازش عکس بگیرم و من با احترام گفتم ممنون لطف دارید ولی شرمنده دوست ندارم عکس بگیرید.

شماهم سعی کن ندی دیگه دست کسی زمونه عوض شده شاید طرف قصد بدی هم نداشته باشه ولی به هرکسی اعتماد نکن

چقدر عجیب تا حالا همچین کسی به پستم نخورده ولی بچمو دست غریبه نمیدم

کجا ایشالا میرین

ببخشید ولی من بودم
،،،،،میدادمش

سوال های مرتبط

مامان میران مامان میران ۶ ماهگی
سلام مامانای گل،،یه دوستی از زخم روی بازوی کوچولوش که همون جای واکسنی هستش که توی بیمارستان میزنن،نگران بود،براش این واکسن و یه تجربه ی دیگه ای در رابطه با اون رو در میون گذاشتم که فکر کردم بد نیست به بقیه هم بگم که:ا
واکسن اولیه ای که روی بازوی نوزاد میزنن ،بعد از مدتی جاش زخم و حتی چندبار پرآب و خالی و یا عفونی میشه، اصلا نگران نباشین.
،فقط بهش دست نزنین ،خودش خوب میشه،
اینم بگم که مال نوه ی من بعد از پنج ماه و نیم، زیر بغلش(همون دست)یه برآمدگی بوجود اومد که خیلی ترسیدیم،(یه کم از تیله بزرگتر بود)..با کلی سرچ و بردن پیش چندتا دکتر،فهمیدیم که بعضیا به همین واکسن واکنش نشون میدن و زیر بغلشون برآمدگی ای ایجاد میشه که به اونم نباید دست بزنین و هِی بخواین لمسش کنین،،اونم خودش خوب میشه.
اینو گفتم که اگه احیانا برای کسی پیش اومد نترسین.
یه عکس اینترنتی هم،از این برآمدگی در زیر بغلِ یه کودک دارم که موقع سرچ کردن،پیدا کردم (البته از مال نوه ی من بزرگتره)،،اینجا میزارم که ببینین و در جریان باشین. ا♥️🙌🌹
مامان دردونه مامان دردونه ۸ ماهگی
نی نی متولد تیر!
البته هنوز یه سال کامل رو طی نکردم، ولی نظر فعلیمو میگم.
قبلا فکر میکردم خوبه که بچه متولد تابستون باشه، چون قبل رسیدن به فصل سرد بزرگ شده و جون گرفته و نگرانی ندارم. ولی الان نظرم عوض شده (هرچند دقیقش دست خود آدم نیست ولی خوب)
چرا؟
چون وقتی به دنیا اومد تا واکسن دو ماهگیش من خیلی بیرون نرفتم، و خیلی هم کوچولو بود با کالسکه هم نمیشد رفت هواخوری، هوا هم اینقدر داغ بود اون موقع که اصلا شرایطش نبود، تو خونه هم کولر گازی مدام روشن و همش میترسیدم باد سرد بهش بخوره، تا یه ذره هم لباسش زیاد میشد سریع پاهاش میسوخت. باید مدام باز میذاشتم.
بعدش که بزرگتر شد و وارد فصل سرد شدیم، همش به خاطر سردی هوا و وارونگی و آلودگی هوا تو خونه ایم. بازم نمیشه بیرون رفت. اگرم بیرون برم به خاطر اینکه فصل بیماری هاست باید مراقب باشم جای شلوغ نرم.
داشتم فکر میکردم بهتر بود بچه اواخر پاییز یا تو زمستون به دنیا میومد. اینجوری دو ماه اولش با سردی هوا همزمان میشد و وقتی بچه بزرگتر شد و هوا خوب شد دیگه میشه مدام رفت پیاده روی.
نظر شما چیه؟ بچه تابستونی بهتره یا زمستونی؟
مامان کوهیار مامان کوهیار ۶ ماهگی
راستی مامانا اینکه که میگن بچه بغل نکنید بغلی میشه همش المی بچه هاتون خعلی بغل کنید تا احساس امنیت کنن با اینکه تو خانواده بچم میخواد بغل بشه بغلش نمیکنن و بزور میخوان بخوابوننش ولی من و باباش سریع بغلش میکنیم و بغلش میکردیم الان کوهیار برای خواب تخت خودش با عروسکش بستونکی که وقتی خوابید خودش در میاره ترجیح میده البته تختش کتار مادر ور دل خودم و ظهر ترجیحش تو تاب یا گهواره برقی چون گهواره برقی یه سایبون داره ک تا حدودی نور تو چشمش نیست
الان خداروشکر شبا خودش میخوابه بشرط چراغ خاموش و عروسک صورتی خرگوشش پس من ک یکسره بغلش کردم برای خوابم باید بغلی بشه
هیچ وقت با صدای بلند حرف نزنید دعوا نکنید داد نزنید فیلم جنگی و دعوایی کنار بچه نبینید حتی اگه فقط با گوشش بشنوه از وقتی ۱۸هفته شدم بارداری صدای بلند توی خونه ما تا الان حذف شد شوهرم به خانواده اش هم تذکر دادت بچه من اومد داد نزنید چون خعلی اونجا سر بچه ها داد میزنن .
پس تا میتونید بغل کنید و صدا حذف کنید بزارربچه امنیت وجودتون بفهمه
مامان محمد مهدی و هانیسا مامان محمد مهدی و هانیسا ۸ ماهگی
سلام مامانا

امروز داشتم پیام های بخش های مختلف رو میخوندم دیدم خیلی از مادرا از تربیت بچه ناراضی آن

جالبه که از دست بچه خسته شده بودن

بچه آینه رفتار پدر مادره


امروز ی جا خوندم که تا سه سالگی بچه خیلی مهمه
اینکه کلی بغل بدی بچه و پدر همون قدر عشق بده به بچه که مادر میده هرچی می‌خواد براش فراهم باشه خیلی زود چون اصلا تا نزدیک دوسالگی نمیشه به بچه فهموند صبر و نظم چی هست و از ۱۸ ماهگی باید شروع کرد یاد دادن بهش


البته که هروقت جایی مطلبی راجع ب تربیت بچه خوندم مهم ترین رکن الگوی مناسب بودن بود بعد روش های تربیتی
مثلا وقتی خود آدم داد میزنه یا لجبازه نمیشه ب بچه گفت تو نباش اون قبل اینکه تو بخوایی چیزی بگی از رفتارت یاد گرفته

پس اول رو خودمون باید کار کنیم
درضمن وقتی عصبانی و خسته شدی حتی خواستی داد بزنی سر بچه یادت باشه اون تنها ‌پناهی که داره تو و پدرش هست

من مادر خوبی نیستم ولی میخوام تغییر کنم و بهترین خودم برای بچم باشم از همین امروز و همین لحظه

بچه هایی شاد خوشحال و باهوش میشن که توی بغل همچین آدمی بزرگ میشن نه ی آدم عصبی و ناراحت
مامان دردونه مامان دردونه ۸ ماهگی
۱۴۷- غذاخور کردن دردونه
دردونه وزنش تو ۴ ماهگی از دوبرایر تولد رد شده یود و دکتر مجوز غذای کمکی رو داد و گفت که با لعاب برنج براش شروع کنم. روزی یه قاشق جای خوری، هر روز یکی اضافه بشه.
( بچه ها تو ۶ ماه باید رسیده باشن به ۲ برابر تولد، توی یه ساا باید رسیده باشن به ۳ برابر تولد)
ولی من مشورت گرفتم و این کارو نکردم‌ چون ظاهرا هرچقدر به دستگاه گوارش بچه بیشتر وقت بدی، فشار کمتری برای هضم بهش میاد (خدایی تنبلیم هم میشد کی حال داشت بشینه کلی سرچ بزنه در مورد غذا و بعدشم درست کنه😅)
البته شروع غذاخور کردن بچه علائم دیگه ای هم داره.مثلا اینکه بچه باید بتونه با کمک بشینه، یا باید علاقه و هیجان نشون بده نسبت به غذایی که ما میخوریم. دردونه تو ۴ ماهگی اینطوری نبود. چون‌من همیشه موقع غذا بغلش میکردم پیشمون باشه یا میخوابوندمش روی میز. میخواستم فرآیند غذاخوردن رو از همون اول ببینه که آشنا بشه و عادت کنه.
من صبر کردم تا ۵ ماه ونیم که هم میتونست تو صندلی غذا بشینه و هم خیلی خیلی دست و پا میزد موقع غذاخوردن ما. خیلی دلش میخواست.