وای از دست کارای این خواهرشوهرا...
خواهرشوهرم دهه ۵۰ ایه
و دوستام میدونن ک چه بدیا و حسادتایی داره
بچه من ماشالله پوستش سفیده و بوره.و اینم بگم من عاشق پوستای سفید و هم پوستای گندمی و هم سبزه ام
یعنی اصلااااااا رنگ پوست هیچوقت برام مهم نبوده
مهم سلامت بچست
خلاصه خواهرشوهرم وایساده بود کنار بچم
بعد یهو گفت آیییی حسین کوچولوییاش سفید بود(بچه‌ی برادر بزرگش یعنی)
یهو جاریم برگشت گفت:
حالت خوبه؟اون از اول سبزه بود کجاش سفید بود انگار حالت خوب نیست😆😆😆
یعنی اون لحظه فقط خودمو نگه داشتم که از خنده نترکم
اخه بگو وفتی مادر بچه ادعایی نداره تو چرا خالی میبندی زن حسابی🤦‍♀️
ازونورم موقعی ک داشتم شام میکشیدم میبینم شیشه شیرِ خالی داده دهن بچم و بچم داره هوا میخوره🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️
شوهرم گفت اجی شیشه خالی نذار دهنش معدش پر هوا میشه بچه
بعد تازه برگشته از زبونل بچم ب من میگه:
مامانی من برم شهرستان باهاشون؟
(درحالیکه مجردن و تجربه بچه داری هم ندارن و آرزوشونه بچه رو از پدر مادرش جدا کنن.همینکارم با یکی از بچه های جاریم کردن و هرجا میرن با ذوق میگن:پسر جاریم به عمش میگه تو مامانمی همه کسمی...)
خلاصه من خیلی محکم گفتم نخیر عمه جون من هرجا برم با مامان بابام باید باشم

۵ پاسخ

خواهر شوهر منم همینه مجرده و همش انتظار داره بچه رو ببرم پیشش چون تنهاست. انقدر روی اعصابم میره با حرفاش که نگو. همش میگه محدثه بیا شب پیش عمه بخواب. بیا ببرمت با کالسکه پارک. بیا از صبح خونمون باهام بازی کن انگار مثلا بچه اسباب بازیه. هروقت میرم خونه مادرشوهرم بچه رو میگیره می‌بره توی اتاقش در رو هم می‌بنده دوست دارم بزنمش. یا وقتی میریم مهمونی بچه بغل من هست حسودی می‌کنه و میگه من باهات قهرم محدثه عمه رو تحویل نمی‌گیری.‌ منم یه بار که گفت محدثه شب بیا پیشم بخواب گفتم محدثه شب پیش مامان و باباش می‌خوابه. تازه خونه ما چون بهشون نزدیکه همیشه سر زده پا میشه میاد نمیگه شاید خونه نامرتبه شاید من کار دارم شاید موهام چربه باید برم حمام همیشه دعوا دری می‌کنه بین من و شوهرم با این کاراش. یا مثلاً اگه ما بریم بیرون پارک یا رستوران بعدا قهر می‌کنه که چرا منو نبردین 😑🤦🏻‍♀️

من خواهرشوهرام حرف بزنن دقیقاشوهرم جرشون میده بعدحسابی میشورتشون

وای چقد شبیه خواهرشوهر من خیلی بی ادب همش دنبال مقایسه همش ب بچم میگه غر غرو میگ ب مامانش رفته میگ چرا بچت از غریبه میترسع بیشعور این سن عادی خیلی رو اعصابم

تازه اینکه چیزی نیست بخدا هم من هم پسرم چشامون درشته تعریف نمیکنم ولی خب چشامون ریز نیست
خواهرشوهرم برگشت گفت چشاش مث مامانش ریزه 😐😐😐😐😐😐😐😐 پشمای همه ریخت

🤣 منم به بچم میگن سیاهه و اینا

سوال های مرتبط