۹ پاسخ

حالا نشسته همه جا گفته امروز یه زنه رو دیدم تو خیابان بهش گفتم بچتو چرا اوردی بیرون اینجوری بم گفت 😂😂😂

دمتتتت گرمممم ، ولی کلا خودتو زیاد درگیر نکن ما ایرانیا تو حرف زدن و ادعای فرهنگ تو دنیا رتبه اول رو داریم تو عمل از اخر اولیم ، یعنی انقددددر دخالتاااا زیاده ک حد نداره ،ادم دوست داره توچشماشون زل بزنه بگه گ.ه خوریش بتو نیومده 😂😂من اگ اینو بگم دام خنک میشه حیففف ک نمیشه حیف

خوب کاری کردی عزیزم حقشونه وقتی فضولی میکنن.
منم زیاد دیدم تو زمستون پیرزنا واسم دایه دلسوز تر از مادر بودن.میگفتن دم دهن بچتو بگیر سرده.چرا اوردیش بیرون
دوست داشتم بگم به توچه بچه من واسه تو مهم تره یا من که مادرشم؟میگفتم حسابی پوشندمش و میدونم سردش نیس

ولی چرا آلودگی هوا؟شهرتون چرا آلودس؟

دمتتتت گرم عالی گفتی🤣🤣🤣

کجای کاری ب گوزیدن وریدن بچه هم گیر میدن منی ک خودم دوتا دخترم تنهای بزرگ کردم 😂😂

خرم آباد ،مگه اونجا هم هوا الودست؟شهر خوش و آب و هوایی هست که.

دمت گرمممم 🤣🤣

کلا مردم عادت کردن تو کاری که بهشون مربوط نیست دخالت کنن

دمت گرم خوب جوابشو دادی آفرین

سوال های مرتبط

مامان السانا مامان السانا ۸ ماهگی
سلام خانما باز یاد چند شب پیش افتادم اعصابم خورد شد رفته بودیم خونه مادرشوهرم پدر شوهرم همینکه بچه رو دید گف بیارش برام منم بردم براش نشستم کنار پدرشوهرمو با شوهرمو مادرش مشغول صحبت کردن بودیم تا یهوو دیدممم دخترم یه بسکویت از این بسکویت مادر یا نرمی نبود از اون بسکویت خشکااا اندازهه نصف انگشت تو دهن دخترم بود بسکویت بزرگ بود بچم ک نمیتونس اونو قورت بده خدایی یهو ک صورتمو اونور کردمو بچمو دیدم اه از سرم رف تندی بچه رو گرفتم بسکویت با بدبختی از دهنش در اوردم پدرشوهرم عصبی شد و گف بزار بخوره گفتم ینی چی خب این بزرگه این نمیتونه قورتش بده خفه میشه خدایی نکرده شوهرمم به بابام گف نده به بچم مشکلی پیش نیاد مادرشوهرمم گف نده بهش این ک نمیتونه قورت بده باباش لج کرد باهام دخترمو از دستم گرف گف میدم بهش میتونه بخوره خب هیچی هم نمیشه اخ انقد حرصم در اومد خبب تو از کجا میگی یهو نفس بچم بره نمیتونی باز بیای زرت بزنی برام گفتم نده بابا بهش کوچیکه گف میدم بهش حتی خر بزه هم میدم بهش اشغال های خربزه رو اورد داد به بچم اونم تا خواست بزاره دهنش گرفتم ازش گفتم نده به بچم خربزه ک گرمی دارهه خیلی لج میکرد ینی اعصابم خط خطیی بود ازش چرا عقل ندارهه همشم لج میکنه خب تو ک ۷ تا بچه بزرگ کردید مگ نمیدونید به بچه ۶ ماهه خربزه نمیدن یا هم بسکویت به این بزرگی نمیزارن دهنش اگ نفس بره چییی همش میگف میدم بهش و فلان منم قرار بود بچمو بزارم پیششون تا برم ارایشگاه با اون کارشون نزاشتم پیششون بچه کوچیکو با خدم بردم ارایشگاه ۳ ساعت اذیت شد باهام
مامان نُقلی مامان نُقلی ۷ ماهگی
واقعا چرا بعضی آدما همه ش تو دل آدمو خالی میکنن؟ ماه آخر حاملگیم بود خیلی سنگین بودم، میگقتن بذار بیاد بیرون میگی کاش همون تو مونده بود. ولی اصلا اینجوری نبود، خدا رو شکر میکنم به دنیا اومد. وقتی اون تو بود نمیدیدمش و دائم استرسشو داشتم خیلی بد بود...
یا سه ماهگی که بچه م داشت لثه سفت میکرد و بی قرار بود، میگفتن از الان دندونش دربیاد زود خراب میشه. هنوز که دندون درنیاورده، خبری هم نیس...
یا الان هم که سینه خیز میره و نمیتونم از پسش بربیام، مدام میگن وایسا چهاردست و پا بره بیچاره ت میکنه.
بالاخره هر مرحله ای یه سختیایی داره، نمیشه تو یه مرحله بمونی که، بعد بنظرم هر چی بزرگتر میشن، با اینکه سختیاشون بیشتر میشه ولی یه راحتی هایی هم داره، مثلا همین که الان میتونه با کمک بشینه و میتونم تو حموم توی وان بشورمش، و میتونم چیزی غیر از شیر بهش بدم و اینکه مجبور نیست همه ش به پشت بخوابه و میتونه خودش سینه خیز بره خیلی بهتره نسبت به دوره نوزادی... کاش آدما بجای این حرفا بهم قوت قلب بدن ❤
مامان فندق نمکی🌰💙 مامان فندق نمکی🌰💙 ۹ ماهگی
وای از دست کارای این خواهرشوهرا...
خواهرشوهرم دهه ۵۰ ایه
و دوستام میدونن ک چه بدیا و حسادتایی داره
بچه من ماشالله پوستش سفیده و بوره.و اینم بگم من عاشق پوستای سفید و هم پوستای گندمی و هم سبزه ام
یعنی اصلااااااا رنگ پوست هیچوقت برام مهم نبوده
مهم سلامت بچست
خلاصه خواهرشوهرم وایساده بود کنار بچم
بعد یهو گفت آیییی حسین کوچولوییاش سفید بود(بچه‌ی برادر بزرگش یعنی)
یهو جاریم برگشت گفت:
حالت خوبه؟اون از اول سبزه بود کجاش سفید بود انگار حالت خوب نیست😆😆😆
یعنی اون لحظه فقط خودمو نگه داشتم که از خنده نترکم
اخه بگو وفتی مادر بچه ادعایی نداره تو چرا خالی میبندی زن حسابی🤦‍♀️
ازونورم موقعی ک داشتم شام میکشیدم میبینم شیشه شیرِ خالی داده دهن بچم و بچم داره هوا میخوره🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️
شوهرم گفت اجی شیشه خالی نذار دهنش معدش پر هوا میشه بچه
بعد تازه برگشته از زبونل بچم ب من میگه:
مامانی من برم شهرستان باهاشون؟
(درحالیکه مجردن و تجربه بچه داری هم ندارن و آرزوشونه بچه رو از پدر مادرش جدا کنن.همینکارم با یکی از بچه های جاریم کردن و هرجا میرن با ذوق میگن:پسر جاریم به عمش میگه تو مامانمی همه کسمی...)
خلاصه من خیلی محکم گفتم نخیر عمه جون من هرجا برم با مامان بابام باید باشم