۴
میگفتن شیرخودت خرابه از گیاهای دارویی برای ترش کردن هرچی بگین خوردم فایده ای نداشت میگفتن اگ خراب باشه ک با اینهمه عرقیجات باید رد کنه دیگ این بچه ن وزنی میگیره ن چیزی رفتیم خونه مادرشوهرم چنان اونجا ترش کرده بودم میکائیل عین ادم بزرگا بالامیاورد فقط کارم شده بود گریه میگفتم بچم مریض شده ویروس گرفته به مادرشوهرم گفتم برید داروخونه برام یه فاموتیدین بگیرید بگین شیرمیدم ضررنداشته باشه بنده خدارفتن گرفتن خوردم دیدم بالااوردن میکائیلم کمترشده ولی رفلاکس پنهان همچنان ادامه داشت خوتب نداشت اذیت میکرد دیگ دکترنرفتم گفتم من نمیخوام داروشیمیایی بدم بچم صبوری کردم بادگلوشو گرفتم بعدهربارشیرخوردن نیم ساعت بغلم بود بالای سرش شیب دار بود خیلی تاثیرداشت واینکه میکائیل ماست میخوردم شیرمیخورم لبنیات کلا حساسیت داشت نخوردم سختی خیلی کشیدم تاالان اما خداروشکرخداروشکر الان بالااوردن هردوهفته ای یه بار رفلاکس پنهانشم توب شده اینم تجربه من ازرفلاکس اگه دیدید بچتون اذیته حتما ببرید دکتر هربچه ای فرق میکنه اگه حتی دیدید نیازه بهش داروهم بدید شاید بعضی بچها باکارایی ک من کردم بهترنشن دراخر لعنت ب رفلاکسو کولیک این عکسم همون ساشه هایی ک دکتردادمن استفاده نکردم

تصویر
۷ پاسخ

من همه این کارایی که گفتینو کردم..شیب خابوندن..آروغ گرفتن...لبنیات نخوردن.وووو....هیچ کدوم اثرنداش...دکترم‌دارو داد به پسرم...متاسفانه داروهام بهش نمیساخت....خیلی اذیت شدم...بالاخره تا۶ماه اوجش بود وبعد۶ ماه اروم اروم بهترشد شرایطش

منم امپرازول دادم
ی روز خوب بود سه روز بد
دیگه ندادم بهش

خیلی روزای بدی بود پسرمن از بینی و دهن بصورت آبشاری بالا میاورد آب شدم داغون شدم
هرجا میرفتم لباس همه رو کثیف میکرد همه هم میگفتن وااای چقد بالا میاره غیر طبیعیه ببر دکتر فلان😑

کی خوب شد رفلاکس پنهانش

رفلاکس پنهانشو چیکار کردی خوب شد عزیزم

عزیزم خوابشم خوب شد من هنوز خوابش بده

منم بچم برا دارو خوب نشد داروهارو قطع کردم خداروشکر بهتر شد نسبت ب قبل

سوال های مرتبط

مامان Delarose🎀🫧 مامان Delarose🎀🫧 ۱۰ ماهگی
مامانا شما از روازای اول زایمانتون خاطره خوب دارید یا بد 🤕!!!
من خودم روز زایمانم خیلی قشنگ بود خیلی حس خوبی بود برام
جوری ک دوسدارم هر روز تجربش کنم حسی قشنگتر از اون لحظه من تو زندگیم ندیدم و همیشه دلتنگ اون روز هسم 🫧🤍
ولی….. فردای اون روزی ک اومدم خونه..
امان از آدمایی ک هیچ درکی هیچ فهمی هیچ شعوری ندارن…
یادمه وقتی اومدم خونه اطرافیان ک عیادت میومدن از دخترم ایراد میگرفتن ک وای چرا بچه اینقد ریز و لاغره وای تیره پوستش
برای منی ک اولین باااره مادر شدم اولین تجربه زندگیمو خراب کردن قشنگترین حس مادرانمو ازم گرفتن منی ک شب و روزم شده بود گریه بعد از رفتنشون حتی دلم نمیخواس ب بچم نگاه کنم
یادمه یکی از آشنای شوهرم ک مثلا تحصیل کرده بود میگف
وای نگاه کن چرا اینقد درازه ،پاهاش دختر بچه بزرگ بشه سایز کفش براش چی
بعد این حرف دیگ بغضمو جلوی مامانم شکوندم زدم زیر گریه ب هق هق اوفتادم مامانم همینجوری با من گریه میکرد میگف نمیبخشم این آدم و ک اینجوری دل بچمو شکوند ک اولین بااره مادر شده
من تا اونجا رسیدم ک ب مامانم میگفتم ب شوهرم میگفتم بچه رو از خونم ببرین من نمیخوامش دیگ 🥲
مامان جوجه طلایی مامان جوجه طلایی ۱۳ ماهگی
یاسینو بردم دکتر گوش و حلق و بینی گفت خداروشکر گوشش عفونی نیست ولی چشتون روز بدنبینه که تا این چوب بستنیو کرد ته حلق یاسین برا چک کردن حلقش بچم عوق زد تحریک شد هرچی خورده بود تو مطب دکتر رو منو خودش بالا اورد.شانس اوردم من همیشه باهام دوست لباس اضافه و پارچه کلا همه چی میبرم ‌ .بردم تو سرویس شستمش کامل از سر تا پاهاش حتی جوراب و کلاهشم عوص کردم دکتر گفت هروز اینطور بالا میاره؟گفتم بله گفتم ک رفلاکس داره گفت ببرش دکتر گفتم بردم بعد منشیش ک داشت زمینو پاک میکرد گفت معلومه دفعه اولش نبود چون سریع ارومش کردی و عوضش کردی . از مطب اومدیم بیرون یاس تو بغلم خوابش برد گذاشتم تو کالسکش شوهرم گفت چقد زندگیمون سخت شده خدا کنه این سختی رو زودتر خدا برامون جبران کنه مخصوصا برای تو خیلی استراحتت کمه و سعی میکنی بیشتر از توانت برا یاسین صبروحوصله داشته باشی ،شوهرم بهم ریخته بود با دیدن این وضع یاسین تو مطب دکتر جلو همه‌ .من برام خیلی عادی تره تا همسرم. تا برسیم خونه تو خودش بود . 😪
خدارو هزار مرتبه شکر ک گوشش عفونت نداشت خیلی خوشحال شدم گفتم ب شماهم بگم