من 9روز بعد زایمان بابامو از دست دادم ک شد بدترین خاطره عمرم
زایمان من بدترین روز زندگیمه اون همه برنامه ارزو و خیال که داشتم همشونو صاحب خونمون با یه کلمه که تمدید نمیکنم تخلیه کن نابود کرد دقیقن روزی که من بیمارستان بودم شوهرم اسباب کشی میکرد اشغال یه روز هم فرصت نداد بهمون🥺🥺😔😔
ولی در جواب حرفتون کارتون خیلی خیلی اشتباهه که نشستین حرف یه مشت ادم احمقو گوش دادین و گریه کردین همون لحضه جوابشونو میدادین دختر منم ریزه میزه هستش کسی جرعت داره بهش بگه ریزه یا لاغر یا حرف دیگه میگم خیلی بهتر از شماس حسودیشو نکن تموم
خدا از این آدم ها نگذره که آنقدر بیشعورن
فقط بد قشنگش دیدن پسرم بود ک صورتش ب صورتم چسبوندن اون گرماش منو از خواب بیدار کرد
بدترین روزم روز زایمانم بود خیلی بد از فردای اون ازیت های شوهرم 😢 کلا من تا ۴۰ روز گریه و زاری کردم خیلی خیلی بد بود برام الان که یادم افتاد اشک تو چشام جمع شد
من که فقط لحظه تولد دخترم خوب بود
بعدش که اومدم خونه اذیتای شوهرم و مادرشوهرم شرو شد مامانم دست تنها بمن میرسید بعد پنج روز رفتم خونه مامانم بازم اذیت… روز نهم دخترمم فهمیدم شوهرم لاشیه و داره خیانت میکنه
تمام روزایی ک من تو بارداری تنها بودم و زار میزدم از درد حتا شب بیمارستان و فردای تولد دخترم اون حیوون دنبال عیاشی و ج…ن…ده بازیش بوده
هییییچ وقت از خودش و ننه پاچه پارش نمیگذرم
امیدوارم تک تک اشکامو پس بدن و سر دخترای مادرشوهرم بیاد تا جیگرم خنک شه
گریه سونو ببینم فقط
که نذاشتن از بچم لذت ببرم و حسرت موند برام و غم تا ته دنیا
منم خیلی حالم بدبودبعدزایمان ادم روحیش خیلی ضعیف میشه
والله من بخاطر زردی ۱۰روز بیمارستان بودم بعدشم امدم خونه خواهرم امد۱۰دقیقه نشست و رفت هیچکی نبود یه چیزی دستم بده بعدشم هر کی بهم میرسید میگفت این از بزرگه قشنگتره منم واقعا دلم میشکست و جوابشونو میدادم تازه با خواهر شوهرم داشت سر اسم بچم کار به بگو مگو میکشید گفت اسمشو اصلا نشنیدم منم گفتم اسمش جدیده که تو نشنیدی
منم روز بیمارستان که پسرم دنیا اومد خیلی خوب بود اما بعدش … هعی روزی نیست نیاد تو ذهنم اون خاطرات اون گریه هایی که کردم…
آخی عزیزم از قدیم گفتن در دروازه رو میشه بست دهن مردم رو نه تو نباید به حرفاشون توجه میکردی هرچی میگفتن جوابشونومیدادی تا دیگ اینجوری نگن دلتو بشکنن
دقیقا ب بچه منم میگفتنو میگن خیلی گفتم ربطی نداره کسی که شعور داره همچین چیزی نمیگه مگه نیفهمن
یه دختر بشدت شیرینو خیلی قشنگه مکه قراره همه بورو چش رنگی باشن چه حرف چرتیه بیخیال آدمای بیسواد
منم خیلی تنها بودم بدترین روزام بود دلم نمیخواد هیچوقت دیگه سال ۱۴۰۳برگرده وتکراربشه.به معنای واقعی نابودشدم.
من علاوه بر این مشکلات و کم فهمی های بقیه خیلی تنهایی کشیدم
جوری که خودم کلید انداختم اومدم خونه به تنهایی حموم رفتم... حتی شب اول که اومدم خونه وقتی گریه می کرد هر دفعه خودم با اون همه بخیه بلند میشدم بغلش می کردم
واسه من همش خوبی و قشنگی بوده 🥰 چقدر بده اینجور آدما اطرافت داشته باشی. چون به اندازه کافی درد زایمان،بخیه،عوارض بیهوشی،افسردگی بعد زایمان،بچه داری، شب بیداری و کلی چیزای دیگه هست. اونوقت اینجور ادما شرایط رو بدتر میکنن. خدا رو شکر من نداشتم
روزای خیلی سختی و گذروندم همش با گریه
همش این حرفااا بود یا من و تو خیابون میدیدن میگفت اع بچت شبیه تو نشد شبیه شوهرت
چرااا چون شوهرم موهاش بور و سفید یا من چرا ی بچه ی تپل و سفید و با موهای بود نشد
خیلی بهم سخت گذشت هنوز با وجود اینک ۹ ماه گذشته هنوز قلبم درد میگیره یادم میاد عکس اون روزا رو میبینم هیچ لذتی نبردم ی نوزاد میبینم دلم میگیره خیلی
و من هیچوقت نمیبخشم و هیچوقت فراموش نمیکنم این حرفارو این ادمارووو 🙂
خدا ازشون نگذره،حالا اظهار نظر راجع به شیر خشک و استراحت و خواب اینا دیده بودیم ولی دیگه در مورد ظاهر بچه ندیده بودیم که دیدیم!
من اصلا اجازه ندادم کسی بیاد خونه ام بخاطر این مسائل
میفهمم خیلی اذیت شدی عزیزم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.