۱۴ پاسخ

ماشالله خدا حفظش کنه
جفتش پدر شوهرم

ما دلمون میخواست اسم پسرمونو هیوا بزاربم چون به اسم خودمونم میومد از اونجا که هیوا هم رو دختر میزارن هم پسر بقیه هم میگفتن بیشتر به دختر میاد با کلی سرچ بالاخره لیامو انتخاب کردیم

من داداشم کلاس ۱۰ امه هی میگفت زن بگیرم اسم پسرمو میزارم آیهان😂 منم شنیدم خوشم اومد گفتم تا اون زن نگرفته من برش دارم🤣

من همش فکر میکنم دختر دار میشم همش میگفتم اگه دختر بیارم اسمشو می‌زارم آرامش یا آیلین
رفتم سونو گفت دوقلوهه شوکه شدم گفتم حتما یکی دختر میذارم آیلین پسرهم بود میذارم اروین
سونو جنسیت متوجه شدم هردو پسرن هر روز دنبال اسم می‌گشتم میگفتم رادین اروین .آیهان شاهان.ایهان ماهان.شوهرم عاشق اسم رایان بود یکی گذاشتیم رایان اون یکی هم رادین خیلی واقعا سخته اسم انتخاب کردن

پسر من چون چله تابستون بدنیا میومد،همینطور که داشتم تو نت میگشتم دنبال اسم از معنی هامین خوشم اومد(پسر تابستان)،به همسرم گفتم اسم نی نی مون هامین جونه اونم استقبال کرد از همون روز اول که فهمیدیم پسره هامین صداش کردیم.
حتی ماه های آخر به همسرم میگفتم بیا بازم بگردیم شاید یه اسم دیگه به دلمون نشست ،گفت نه دلم نمیاد عوض کنم

اسم پسرم کیاوش هست من اسم کی لا روkeyla اول گفتم اما فهمیدم ثبت احوال نمیزاره بعد کایرا رو خوشم اومد خیلی خیلی خوشم اومد ولی شوهرم وبقیه قبول نکردن آخرش کیارا شد

عزیزم خدا حفظش کنه
من اسم رستا در نظرم یود شوهرم گندم سوفیا سونیا‌
اما بابام خیلی اسم ریحانه دوس داش منم بخاطر بابام گذاشتم ریحانه

من خودم انتخاب کردم کوتاه و ایرانی میخاستم

من بین نلین و لنا مونده بودم که شوهرم پیش همکاراش بحث میفته میگه این دوتاشو خانومم انتخاب کرده اونام گفته بودن نلین اسم صغیریه نذارین
لنا خوبه بین المللیه
دیگه شد لنا

زنده باشن ونامدارانشاللا

تازه باردار بودم خاله شوهرم گفت بچه دختره اسمش هم بزار نورا
واقعا هم همون شد

من همیشع میگفتم دوقلو داربشم ارسام مهرسام نمیدونم ازکجا وچرا دوست داشتم🤣🤣🤣🤣دوقلوکه نمیشه مال ما گذاشتیم آرسام جیگر

عزیزم اسم قشنگیه من دنبال یه اسم بودم فراوانیش کم باشه معنیش هم قشنگ باشه یه دانش اموز داشتم خیلی خوشکل بود اسمش پرستش بود ب خواهرشوهرم گفتم اسم بچمو میزارم پرستش با یه لحنی گفت اسم قحطه که اصلا از چشمم افتاد دیگه همینجور تو نت گشتم اسم تیدا و تیارا ب چشمم اومد ب شوهرم گفتم تیارا رو انتخاب کرد ولی دیگه ب هیچکس نگفتم تا وقتی شناسنامه گرفتم

آریا خودم انتخاب مردم من ملا اسم کوتاه دوس داشتم همسرمم میگف ایرانی باشه که آخرش انتخاب شد آریا

سوال های مرتبط

مامان نرگس سادات🥰 مامان نرگس سادات🥰 ۱ سالگی
پارت بیستم

رفتم دراز کشیدم روبروم تلوزیون بود اما شوهرم از بس من حالم بد بود ندید اونو فقط به دکتره نگا میکرد..دثتامو گذاشتم رو چشام ..از رولباس ضربان قلبم معلوم بود..دکتره گفت حالت خوبه عزیزممم..گفتم ن آقای دکتر..خندید گفت چرا...گفتم آقای دکتر من خودم دوتا پسر دارم اگه اینم پسره بگو دیده نمیشه اسم پسر نیار...خندید گفت چشممممم..ژل رو ریخت دستگاشو گذاشت گفت خب جنسیتو ک دیدم..اینو گفت من اشکام ریخت مثل ابر بهار..گفتم واااااای خدایا پسر رو زود میبینننن...یاامام رضا دمت گرم...یا خدا....خدایا کمکم کنننننن...دیدم دکتره به همکارش ک یه خانوم بود گفت بنویس عزیزم...دستاش سالم..پاهاش سالم..لب چاکی نیست..خب خداروشکر همه چیش سالمه..منم فقط گریه 😭😭😭😭دکتر گفت عزیزم من نمتونم بااین گریه هات چیزایی ک میخامو ببینم..لطفا کمی آرومتر..بعدم بچه هرچی باشه نعمت خداست..خدارو شکر کن ک سالمه...دیگه بدتر..انگار نمک پاشید رو زخمممم..گفتم من برا دختر ریسک کردم آقای دکتر..😭😭😭گفت خیلی خوب تمومه...پاشو ..پاشو برو فکر جهاز باش..من 😳😳😳دکتر☺️☺️☺️شوهرم🤨🤨🤨باخنده گفت..پاشو ک بچت دختره...منم باگریه گفتم آره ..میخای دل منو خوش کنی..چون من گفتم پسردوتا دارم.😭😭😭گفت ن عزیزم..من دکارم توام بیمار من..اللنم از این در میری بیرون ..چراباید بهت همچین دلخوشی بدم ..ن تومنو میشناسی ن من تورو ..ن من با کسی رودربایسی دارم پاشو پاشو لباس دخترونه برو بخر..گفتم آقای دکتر ووتا سونو به من گفتن پسره..گفت من میگم دختره..اگه دختر نبود بیا یقه منو بگیر..من همون اولم دیدم دختره اما بازم طولش دادم ک چند بار ببینم..خانم رو برگه بنویس جنسیت...دختررررررر..دیدم شوهرم و بچم گریه افتادن..
مامان نرگس سادات🥰 مامان نرگس سادات🥰 ۱ سالگی
پارت یازدهم
نوبت سونو ان تی رسیده بود..رفتم دکتر ک سونو بنویسه..گفت عزیزم شما چون دختر عمو پسر عمو هستین برو تو خیابون کریمی ..مرکز ژنتیک..اونجا دستگگاهاشون برای شما بهترع..گفتم چشم..یادمه اول ازدواجم ک رفتم ژنتیک دکتر بهم گفت تا دوتا بچه رو ما ضمانت میکنیم سالم باشن سومی رو ن.😔😔
یادمه دو سه روز به عید بود سوهرم گفت برو سونو زود بیا معطل نکن...اسنپ گرفتم رفتم سونو..منشیه گفت خانم نیستن امروز فقط برای آزمایشگاهش هستن ..گفتم ن سونو آزمایش باهم میخام..اومدم بیرون..گفتم هیی شانس مارو..خانومه صدا زد گفت همی نزدیکی درمانگاه محمد باقر سر چهارااه بعدیه برو اونجا..رفتم‌ اونجا...همه پشت در سونو بودن..یه خانومه ک کنارم بود گفت برا جنسیت اوندی گفتم ان تی دارم فک نکنم جتسیت بگن..گفت چرا میگه.‌من تو ان تی بهم گفت پسره همه چیزش معلومه..گفتم پس دقیقه..گفت آره..نوبتم شد‌.رفتم دراز کشیدم همه چیو نوشت گفت خداروشکر بچت سالمه .خیلیا از وقتی آمپولای کرونا رو زدن قلب بچه هاشون یا تشکیل نمیشه یا ایراد دارن..گفتم خب خداروشکر..گفت نمیخای جنسیتو بدونی ..گفتم مگه معلومه..گفت آره پسره..گفتم معلوم‌میشع گفت آره..یه بار دیگه پاهای من فلج شد..‌گفت پاشو ..گفتم میشه چند لحطه بمونم پاهام حس نداره..گفت پسرم داری یان..گفتم دوتا..گفت سه برادر شدن پس..هیچوقت حرفش یادم‌نمیره😔😔😔یعنی تعریف میکنم بغص خفم میکنه...اومدم بیرون ماشین گرفتم رفتم پیش شوهرم..تو اسنپ من فقط اشک‌میریختم..رسیدم درمغازه ..شوهرم‌نبود..شاگردش یه آقای پیری بود گفت خانم علی آقا چی شده..گفتم حاجاقا دیدی بچمو گفت پسره😔😔😔 شوهرم از مغازه کنار اومد دید حالمو ..خندید گفت باز گفتن پسره..
مامان ایلهان مامان مامان ایلهان مامان ۱ سالگی
سلام عزیزان خوبین
الهی بمیرم برای پسرم چه عذابی رو تحمل می‌کرد و من نمیدونستم ایلهان من خوب شده بود مرخص شد از بیمارستان ولی سرفه می‌کرد بردم دکتر دارو داد گذشت تا روز دوشنبه خیلی بی حال بود آبریزش بینی شدید داشت جوری ک انگار آبشار بود آب دهانش یه سره می‌ریخت اشتها نداشت و خیلی چیزای دیگه تا اینکه امروز دوستم اومد پیشم و گفت آبجی یه چی بگم من دیدم تو بچه های برادرم مطمئنم ایلهانم اینجوری شده این بچه هیچیش نیست بخدا یه چیزی مطمئنم تو گلوش گیر کرده اون عفونت کرده و زده به خون بچه با خودم فک کردم گفتم شاید درست میگه زنگ زدم به مادرشوهرم موضوع رو گفتم اونم گفت ک شاید درست باشه بریم پیش یه آشنایی بزار قاروق گیری کنه رفتیم تا اون خانوم به گلو پسرم دست زد گفت دوتا تیکه گیر کرده تو گلو مال خیلی وقته اونو آنقدر ماساژ داد تا رفع شد و کل بیماری پسرم رفت یعنی دیگه آبریزش بینی تب و سرفه نداره حتی راحت نفس میکشه خداروشکر ک پسرم خوب شد اینقدر آروم شدم ک دوست دارم به همه شیرینی برم
مامان گل پسرم وتودلی مامان گل پسرم وتودلی ۱ سالگی
مامان جوجه♥️♥️ مامان جوجه♥️♥️ ۱ سالگی
خانما نمی‌دونم حق با منه یان ...من دیشب خونه مادر شوهرم بودیم دختر خواهر شوهرم جوریه که مثلا اسباب بازی هرچی که پسر من برداره اونم میخواد مصلا اگه پسر من ماشین برداره گریه که ماشین می‌خوام میدیمش من دست پسرم چیز دیگه میدم باز گریه می‌کنه که اونو می‌خوام سر همین قضیه پسر من اعصابش خراب شد جیغای بلند زد کلا چند وقته اعصابش خراب میشه جیغ میزنع ...خواهر شوهرم یک داد بلندی سر بچم زد که بچم تو کرد گوشه ای ...یعنی به تمام معنا انگار تیر زدن تو قلبم...بدم اومد که اینجوری دوبار سر بچم داد زده با این که من تا الان نازک تر از گل به بچش نگفتم ...اون موقع حرفی نزدم گفتم چهارتا شاید بزارن روش تحویل شوهرم بدن ..به شوهرم گفتم میگه عمشه دیگه حالا داد بیداد کرده ..میگم خب چرا بچش بچه منو اذیت می‌کنه سر بچه خودش داد نمیزنه اونم در این حد که بچه تپ کنه گفت ولش کن ادامه نده ....الان میگم کاش جوابشو داده بودم خودم فوقش از شوهرم یه چک میخوردم ...اینقد از دیشب بهم ریختم که مثل ابر بهار دارم گریه میکنم ....نمی‌دونم میگم شاید من حساس شدم شلوغش کردم 😔