۳ پاسخ

سلام برنامه میلی رو داری

چجوری تنها حمومش میکنی من میترسم

اره دقیقا منم واسه همین خوشحالم دارم فکر میکنم که به امید خدا من بشم چهل سال بچم میشه بیست سالش دیگ یه مامان جوون داره میتونم رفیقش باشم

سوال های مرتبط

مامان محمد کیان👶 مامان محمد کیان👶 ۲ ماهگی
مامان هستی 🐣🩷 مامان هستی 🐣🩷 ۴ ماهگی
مامان ملورین😍🦪 مامان ملورین😍🦪 ۳ ماهگی
حالم از خودم بهم میخوره شدم عین فیل😭 من قبل بارداری خودمو کشتم تا لاغر کنم هفت ماه باشگاه رقتم یک ماه ورزش ems هم رفتم ،هفته ای دوبار استخر میرفتم چهارمتری شنا و ورزش میکردم ،دمنوش لاغری میخوردم، گن میبستم، رژیم فست میگرفتم ....رسیدم به 73 قدم 175 با این وزن خیلییی خوب شده بودم انقدررر خودمو دوست داشتم جوری که خودمو تو آینه میدیدم کیف میکردم...به شددددت استعداد چاقی دارم تو بارداری حتی تا 6ماه اول اونقدر چاق نشدم تو جشن تعیین جنسیتم همه میگفتن اصلا معلوم نیست بارداری ، اخراش دیگه ترکیدم روز زایمان 98 کیلو شدم🥴 همه هی میگفت بعدش شیر میدی لاغر میشی ولی کو؟؟ بعد زایمان به ۸۹ هم رسیدم ولی الان انقدرررر اشتهام زباد شده که شدم 93 کیلو😭😭😭 هیچ اراده ای برای لاغری ندارم دلم نمیخواد دیگه تو اینه نگاه کنم یا عکس بگیرم... دقیقا شدم مثل زمان چاقیم😭 فدا سر دخترم ، قبلا همش میگفتم بعدش دوباره اراده میکنم لاغر میکنم ولی انگار دیگه توان و جونشو ندارم اون همه تلاش کنم برای لاغری....خوش به حال کسایی که ژن لاغر دارن و بعد زایمان سریع به وزن قبل برمی‌گردن😔
یکی الان به من بگه چکار کنم 😭 شیر خودمم میدم نمیتونم با بچه هم برم پیاده روی با این آلودگی هوا وزنمم روز به روز داره بیشتر میشه....😭
مامان تیـــام (کُنجد) مامان تیـــام (کُنجد) ۲ ماهگی
شب خونه برادرشوهر مهمون بودیم
موقع برگشت تو راه خوابید کلا نیم ساعت بعدش تا ساعت ۴:۳۰ صبح بیدار بود
گریه و دلپیچه و شیر و آروغ و پوشک 😬
هیچ کدوم سخت نیست خیلیم شیرینه تا وقتی از دلپیچه گریه نکرده البته
اون موقع انگار زیر خروار خاکم و بدنم سنگینه
قلبم میخواد وایسه از ناراحتی
با همسر دوتایی نوبتی میچرخونیمش و تلاش میکنیم واسه اروم کردنش
صبح ساعت ۸ تا ۱۰ بیدار بود تو بغلم بعد خوابیدیم و ۱۱:۳۰ به زور بیدار شدم
خونه منفجر شده
میز غذاخوری که قبلا جزو وسایل خونه بود الان شده پر از لباس و دارو 😐
فدای سرش ولی بهم ریختگی کلافه ام میکنه
دوس دارم همه جا مرتب باشه😬
آشپزخونه با اینکه خونه نبودم پر از لیوانه😬همه اش هم خودم هی چای و نوشیدنی خوردم
یه عالمه لباس و پتو و دورپیچ و خشک کن و همین الان خیس کردم که برم بشورم🙄 منتظرم بخوابه پسری
دلم یه سوپ گرم میخواد😐
سه هفته اس دارم میشینم سرحوصله شیر دوش سفارش بدم واسه خودم هنوز وقت نکردم🥹
همه اینا جزو زندگی جدیده و غر نیست
حال روحیم به لطف خدا و همراهی همسرم و اطرافیانم عالیه
فقط از خدا میخوام زودتر دل درد و بالا آوردنای پسرم خوب بشه که با هر بار گریه منو میکنن تو گور و در میارن اینقدر که دلم برای چشمای خوشگلش که موقع گریه مظلوم میشه میسوزه
کوچولوی من بعد بارداری این چالش های جدید با تو همه جوره اش خوبه
چون تو اومدی و زندگیمونو روشنتر و گرم تر از قبل کردی
عشق و آرامش تو خونمون بود تو اومدی بیشتر از قبل شده و خداروشکر میکنم بخاطرت


آخیش☺️
حالا برم کارامو بکنم