تجربه سزارین (پارت۲)
صبح مایعات رو شروع کردم با نسکافه. چقد چسبید بعد اون همه ناشتایی😬
بعد هم که گفتن پاشو راه برو. خیلی درد داشت خیلییییی. تا حدود سه روز بعد هم ادامه داشت هر دفعه که پامیشدم. البته هم اتاقی من میخواست راه بره اندازه من درد نداشت بخاطر همین میگم شاید برای هر کسی متفاوت باشه ولی برای من خیلی بد بود. درد بخیه ها هم تا دو هفته خوب شد. الانم یکم گاهی سوزش داره ولی دیگه خوبه.
من بعد از عمل سرمو تکون ندادم و حرف نزدم و بالش هم نذاشتم اصلا سردرد نگرفتم. هر چقدر هم بیشتر راه بری زودتر خوب میشی. یه نفر هم تا ده روز باید کنارتون باشه وگرنه خیلی سخته. بعد ده روز هم بخیه هامو کشیدم که هیچ دردی نداشت و خیلی راحت بود.
در کل بخوام بگم از سزارین راضی بودم و با وجود اینکه بعدش درد داری و سخته بازم خوشحالم ک سزارین شدم چون بالخره زایمانه درد داره دیگه. حس میکنم طبیعی ممکن بود برام سخت تر باشه با توجه به شناختی که از خودم دارم.
امیدوارم مفید بوده باشه اگه سوالی هست خوشحال میشم کمک کنم

۲ پاسخ

دقیقا منم تجربه مشابه شما رو از سزارین دارم
البته برای من گذاشتن سوند هم خیلی درد آور بود و همینطور سوزن بیحسی که سه بار برام زدن تا بیحس شدم یا شایدم جاشو بد میزدن و اولین راه رفتن با وجود سوند خیلی عذاب آور بود و و هنوز م بعد ۹ روز جای سوند موقع ادرار درد می‌کنه و کلا با شیاف دارم دردامو کنترل میکنم

ممنون عزیزم
برای کنترل دردت شیاف گذاشتی یا پمپ درد داشتی ؟

سوال های مرتبط

مامان 🌸دلوین 🌸 مامان 🌸دلوین 🌸 ۴ ماهگی
تجربه زایمان سزارین
من کرج بیمارستان تخت جمشید با دکتر اکرم هاشمی آشتیانی عمل کردم
اول اینکه دکتر سزارین اختیاری انجام میده دستمزد هم نمیگیره
فقط هزینه بیمارستان آزاد بدون بیمه مبلغ 23 تومن میشه با هزینه های جانبی رو 26 تومن اینا میشه
۶آذر ساعت 2 ظهر رفتم بیمارستان بستری شدم تا نوبتم بشه دکتر ساعت 3عصر اومد بعد از 3ساعت نوبت به من رسید اومدن سوند وصل کنن بهم که خیلی میترسیدم از این مرحله چون شنیده بودم درد داره ولی واقعا هیچ دردی نداشت و یه لحظه حس سوزش ادرار گرفتم و بعدش اوکی شدم بعد بردنم اتاق عمل دکتر بی حسی اومد و اولین آمپول رو زد نشد دومی رو زد یه ذره کوچولو درد داشت بعد سریع خوابوندنم از کمر به پایین داغ شدم یهو دکتر اومد و شروع کرد هنوز ده دقیقه نگذشته بود که حس کردم میخوام بالا بیارم اما هیچی نیومد و بعد اوکی شدم ساعت 6:20 دقیقه بود که دختر قشنگم بدنیا اومد کلا 20 دقیقه طول کشید صداشو اول شنیدم بعد آروم شد تا بخوان تمیز کنن بیارن کنارم مردمو زنده شدم فکر کردم چیزی شده که دیگه صداش در نمیاد بعد اوردنش گذاشتن کنار صورتم قشنگترین حس دنیا بود اون لحظه بعددیگه بردنش برای چکاب و آزمایشا دکتر هم مشغول بخیه زدن شد، از درد زایمان سزارین بخوام بگم واقعا دردش قابل تحمله برای من که خیلی راحت بود خیلی زود سرپا شدم بخیه هامم دکتر انقدر خوب زده که یه خط باریکه کلا تنها دردی هم که داشتم لحظه اول سرپا شدنم بود که اونم با کمک پرستارا تونستم پاشم و بعدش خودم همش پا شدم راه رفتم بهتر شدم هر هشت ساعت یه دونه شیاف هم استفاده کردم که خیلی خیلی دردمو اروم میکرد در کل اصلا اونقدری که میگن سخت وغیر قابل تحمل نیست واقعا هم دکترم خوب و عالی بود هم بیمارستان
مامان اِلارا🎀 مامان اِلارا🎀 ۴ ماهگی
مامان سید احسان مامان سید احسان ۱ ماهگی
تجربه سزارین (پارت ۱)
خب مختصر و مفید سعی میکنم تعریف کنم. من ۳۸ هفته و ۵ روز بودم که بخاطر فشارم که بالا رفته بود و دفع پروتئین داشتم خیلی یهویی دکتر ختم بارداری داد و من رفتم بستری شدم برای عمل.
قبل از اینکه برم برای عمل بهم آنژیوکت زدن و سوند وصل کردن که سوند سوزش داشت ولی انقدرا هم بد نبود. بعد دیگه با ویلچر بردنم اتاق عمل. اونجا دکتر بیهوشی یه آمپول زد پایین کمرم که اونم دردش قابل تحمل بود. بعد دراز کشیدم و پاهام گرم شد که دیگه یعنی بیحس شده بودم. جلوم پرده کشیدن و شروع کردن. من دردی حس نمیکردم ولی تکون ها و کارایی که با شکمم میکردن میفهمیدم. بعد یه مدت کمی صدای گریه نی نی رو شنیدم که آوردن گذاشتن کنار صورتم و انگار آروم شد و دیگه گریه نکرد. بهترین حس دنیا بود ایشالا قسمت همه چشم انتظارا🥺
بعد حدود یه ربع که بخیه زدن و تموم شد بردنم تو ریکاوری که از اونحا تا دو ساعت بعد لرز شدید داشتم که خیلی بد بود.
بعد از تقریبا نیم ساعت هم رفتم تو بخش.
من ساعت ۷ شب عمل شدم تا ۶ صبح دیگه هیچی مایعات و غذا نباید میخوردم و همینجوری روی کمرم خوابیده بودم. اینجا برام خیلی سخت بود و حاضر بودم اون درد پاشدن بعد از سزارین رو که شنیده بودم تحمل کنم ولی فقط ازون وضعیت ثابت و تکراری خلاص بشم. تا صبح هم هیچی نتونسم بخابم و خیلی زمان کند میگذشت.

ادامه در پارت بعدی
مامان مانلی مامان مانلی ۲ ماهگی
پارت ششم
کل پرسنل اتاق عمل همشون خواب بودن 😂 با قیافه های ژولیده اومدن امادم کردن برا سزارین بعدم دکتر بیهوشی اومد ی آمپول تزریق کرد تو کمرم که هیچ دردی نداشت بعدم گفتن دراز بکش تا اومدن شروع کنن گفتم من هنوز بیحس نشدما گفتن پاتو بیار بالا ببینم ولی هر چی زور میزدم نمیشد
گفتم نه مثل اینکه بی حسه دیگه پرده رو‌کشیدم جلو چشام و شروع کردن
تا اینکه ساعت ۱و۳۶ دقیقه شب در تاریخ ۶ بهمن مانلی خانوم به دنیا اومد
وقتی هم درش آوردن داشت مدفوع میکردن دکتر و پرستارا چنان جیغ کشیدن خخخخخ
صدای گریشو که شنیدم انگار دنیا رو بهم دادن ولی نیاوردن ببینمش چون مدفوع کرده بود خیلی
دیگه بخیه هامو زدن و بعد یهو بدنم شروع کرد به لرزیدن
بردنم داخل اتاق ریکاوری و ی چراغ بالا سرم روشن کردن و ی پتو هم انداختن روم ولی لرزشش خیلی شدید بود
الان خشک‌خشک بودن که ی پرستار یکم آب ریخت رو بیام بعد نیم ساعت که تو اتاق ریکاوری بودم بردنم داخل بخش سزارینیا
بچه ها بخوام کلی بگم درد سزارین یک‌ هزارم درد طبیعی هم نبود
سزارین هیچکدوم از قسمتاش برای من سخت نبود باورتون نمیشه در کل سزارین تا موقع خوب شدنم من فقط ی شیاف استفاده کردم
حتی اولین راه رفتنم که ازش غول ساخته بودن نمیگم خیلی راحت بود ولی من حاضرم هزار بار این موضوع رو تحمل کنم ولی درد طبیعی رو نه
سوند هم درد نداشت فقط سوزش داشت در حد چند ثانیه
همین
اینم داستان زایمان من شرمنده طولانی شد
مامان 👶🏻Raian مامان 👶🏻Raian ۲ ماهگی
سلام مامانای گل اومدم از تجربه سزارینی بگم
منی که بچه اولم طبیعی ب دنیا آوردم سر این بخاطر بند نافش مجبوری سز شدم
از اولشم استرس داشتم رفتم اتاق عمل تمام بدنم ویبره میرفت بعد عمل هم کم کم اثرات بی حسی میرفت و دردام شروع می‌شد پمپ دردم داشتم ولی اصلا اثر نداشت برام انگار الکی وصل بود شبش پرستارا سوندمو در آوردن و گفت دیگه باید آروم آروم راه بری واین خیلی سخت بود مامانم پیشم بود خیلی کمکم کرد یک ساعت تمام طول کشید تا سرویس به ب سختی رفتم خیلی درد داشتم ولی واقعا راه رفتن خوبه انگار آدم بهتر می‌شد ب سختی راه میرفتم مامانمم دستمو میگرفت منو راه میبرد روز دوم ترخیص شدم خلاصه بچم هم رفته بود دستگاه روز سوم منو خواستن بیمارستان ب بچم شیر بدم منو با اون همه درد رفتم شبشم اونجا بودم فرداش بچم ترخیص کردن
الانم دیروز بخیه هامو رفتم در آوردم بازم تو نشستن بلند شدم خیلی اذیتم آروم آروم راه میرم خلاصه ک بگم اصلا سزارینو دوست نداشتم چون تجربه هر دو تا رو دارم زایمان طبیعی رو بیشتر دوس داشتم بعد ب دنیا اومدن بچه بدن آدم سبک میشه آدم قبراق سرحال میشه بدن با بدن هم فرق میکنه خیلی راضی آن از سز ولی من اصلا راضی نبودم
مامان دخملی مامان دخملی ۴ ماهگی
آقا خیلی زیاد شد توضیحاتم از ریکاوری منو بردن که ببرن بخش تو راهرو همسرمو دیدم و خیالش از بابت من راحت شد
قسمت سخت بعدی این بود که با اون دردا تختم رو چسبوندن به یه تخت دیگه و گفتن خودمو بکشونم رو اون تخت
واقعا برام سخت بود
ساعت ۵ عصر دخترم بدنیا اومد و ساعت ۱۱ من تو بخش بودم گفتن دیگه میتونم سرمو تکون بدم و از ساعت ۴ میتونم مایعات بخورم
ولی من تا ساعت ۴ تکون نخوردم و بالش زیر سرم نذاشتم
دردا هم خب سخت بود ولی سه ساعت یه بار دوتا شیاف میزاشتم
وقتی تونستم مایعات بخورم دوتا نسکافه تو یه لیوان آبجوش مامانم قاطی کرد و داد بهم خوردم و تا میتونستم آبمیوه و آب کمپوت و این چیزا خوردم
بعدشم یه شربت و شیاف بیزاکودیل دادن بهم و گفتن پاشم راه برم
خیلی درد داشت و سخت ترین قسمت سزارین برام این راه رفتن بود ولی خب هرچی گذشت راه رفتن هم برام قابل تحمل شد
عصر اون روز مرخص شدیم و دردای خونه هم با شیاف قابل تحمل بود

برگردم عقب قطعا همین راهو بازم انتخاب میکنم و از انتخابم خیلی راضیم و اینکه اونقدری که فکر میکردم ترسناک و وحشتناک نبود
دیگه همین.
مامان علیرضا مامان علیرضا روزهای ابتدایی تولد
وقتی قرار شد از سرجام بلند شم و راه برم، دفعه اول تا دم در رفتم. دفعه دوم تا وسط راهرو و دیگه از دفعه بعد آروم آروم خودم راه میرفتم. ولی هنوز برای جابه‌جایی از تخت نیاز به کمک داشتم. جدا کردن سوند هم در حد یه سوزش بود همین. کلا یک روز بستری موندم و بعد مرخص شدم. بچم سینمو نمیگرفت و شیر خشک بهش دادن. ولی خودم کلا با شیردوش میدوشیدم تا سر سینم دربیاد و شیرم هم خشک نشه. کرم ضد شقاق هم میزدم که عاااالی بود.‌ کلا ۵ روز تو خونه طول کشید تا کامل سرپا شدم و کارامو خودم انجام دادم. الان هم خداروشکر بچم شیر خودمو میخوره و فقط وقتی ضروری باشه که نتونم، بهش شیرخشک میدم.
خلاصه که منی که با سزارین مخالف بودم، الان طرفدار پر و پا قرص سزارینم و واااااقعا اگر پولشو دارید و میتونید برید رااااحت سزارین کنید. نه دردی نه ترسی نه خطری. زودتر هم سرپا میشید. دروغه که زایمان طبیعی بعدش راحتی. یکی از فامیلای نزدیک با من زایمان طبیعی کرد ولی من بعد زایمان خیلی راحت تر از اون بودم. مهمترین تفاوتش اینه که بخیه من تو شکممه و بخیه اون تو واژنش و قطعا درک میکنید که چقدر سخته...
اینم برای شیرازیا بنویسم که من تو بیمارستان پارس با خانم دکتر فاطمه احمدپور عمل کردم. بخیه هام جذبیه. کلا دو نفر خانم زایمان کرده بودیم و خلوت و تمیز بود با رسیدگی عالی. آموزش ماماها عالی. داروها کامل. بروشور و کتابهای آموزشی. اخلاق پرسنل فوق العاده. هزینه ام هم به طور کامل همه چیز باهم شد ۶۰ میلیون.