#زایمان_طبیعی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۴
خلاصه رفتیم که بریم رو تخت زایمان و من که دراز کشیدم دکتر بخش هم اومد و بهم گفتن که هر وقت حس زور داشتم زور بدم و تنفس هم انجام بدم
و من بعد از سه تا زور محکم دیگه داشتم میمردم که برش پرینه انجام دادن برام و بعد برش هم یدونه زور محکم دادم و دخترم بدنیا اومد و گذاشتنش رو شکمم همینکه بچه در اومد کل دردای من رفت و دیگه هیچ دردی نداشتم بعد از اونم جفت رو در آوردن که اونم اصلا درد نداشت بعد از بریدن بندناف دخترمو گذاشتن رو سینه ام همون لحظه شروع کرد شیر خوردن بعد اونم بردن لباساشو بپوشون و بخیه منم شروع شد کل پروسه بخیه هم نیم ساعت اینا کشید زیاد هم درد نداشت یه سوزش ریزی داشت کل زایمان من چهارساعت طول کشید ساعت ده صبح آمپول تزریق شد ساعت یک و نیم رفتم رو تخت زایمان و ساعت دو ظهر دخترم بدنیا اومد و زندگی من سرشار از عشق شد اون لحظه که آدم بچه اشو میبینه کل درداش یادش میره
اگه بخوام از زایمان طبیعی بگم من خیلی راضی ام که رفتم طبیعی و همون روز یه ساعت بعد زایمان من سرپا بودم و چون موقعیت زندگیم یجوری شد مجبور شدم خودم پاشم کارامو انجام بدم برام خیلی خوب شد اینم از تجربه من🥲❤️

۱۳ پاسخ

بخیه بدون بی حس زدن🫨

عزیزم بیمارستان سبلان زایمان کردید رسیدگی چطور بود و اتاق زایمان جداس ؟

عزیزم💔 بعد اینهمه سال خاطره ی زایمانم زنده شد انقد با جزییات گفتی. اون دردای آخر انگار روح از تن آدم میخ‌اد جدا بشه انقد ک جیغ و درد از اعماق وجووود میاد نمیخوام خیلی شاعرانه‌ش کنم😄 ولی واقعا انگار دوباره متولد میشیم خودمونم

عزیزم شما از آمپول اپیدورال استفاده نکردی؟

خب خداروشکر عزیزم

قدت چنده گلم وزن بچه بدنیا اومدنی چقد بود

امپول فشار اذیت نمیکنه؟؟ من زایمانم احتمالا با امپول فشاره میترسم

مرسی بابت اینکه تجربیاتتوگفتی وقتی خوندمشون کلی انرژی و حس خوب گرفتم چون هم قدیم منم قدم ۱۷۶خداکنه منم زایمان خوبی داشته باشم😍

خوشبحالت کاش منم بتونم راحت زایمان کنم هرچی بهش نزدیک تر میشم بیشتر ترس وجودم و میگیره باز به روی خودم نمیارم و خودمو دل داری میدم
امید بخدا ان شاءالله خدا کمک کنه

خداروشکر خداکنه منم همینجور باشم هرچی ورزش میکنم هرکارمیکنم درد نمیگیره دهانه رحمت 3 سانت شده ودرد ندارم

تجربه زایمانتو خوندم کلی حس خوب گرفتم انگار برای زایمان طبیعی 🌝
خداروشکر زایمانت خیلی سخت نبوده از تعریفات برای ماهم دعا کن🥲❤️

خداروشکر عزیزم چه عالیه از قبلش ترشح سینه داشتی یا همون موقع شیراومد؟

من از ۱ظهر درد کشید تا فردا ۸ صبح اونم آخرش عمل کردم دکتر ۱ظهر آمد خودش کیسه ابمو پاره کرد

مقالات مرتبط

مراقبت از بخیه زایمان طبیعی
مراقبت‌های لازم از بخیه زایمان طبیعی
زمان بستن شکم‌بند بعد از سزارین
زمان بستن شکم‌بند بعد از سزارین
درمان خانگی بواسیر بعد از زایمان
درمان خانگی بواسیر بعد از زایمان
بهترين زمان نزديكی پس از زايمان طبيعی
بهترین زمان نزدیکی بعد از زایمان طبیعی + توصیه پزشکان

سوال های مرتبط

مامان پناه مامان پناه ۴ ماهگی
#پارت6
دراز که کشیدم بهم گفتن هر وقت دردت گرفت زور بزن وگرنه الکی زور نزنی که فایده نداره توی اتاق زایمان دکتر اون شیفت و ماما و دوتا پرستار بالا سرم بودن من دهنم بسته بود و زور میزدم در همین هین بهم امپول بیحسی زدن و واژنم رو بریدن
خلاصه هر وقت دردم می‌گرفت تا جایی که میتونستم زور میزدم چندتا زور محکم زدم و ساعت 11و 20دقیقه پناه من بدنیا اومد
بچرو روی شکمم گذاشتن بچه گریع میکرد منم گریه میکردم.. بچه رو بردن که وزنشو بگیرن من دیگه جون نداشتم ماما میگفت یه زور بزن جفت بیاد بیرون میگفتم نمیتونم دیگه زور ندارم حالا هر طور که شد زور زدم و جفتم اومد بیرون
شروع کردن به بخیه زدن پاهام میلرزید و سردم شده بود بعد از بخیه منو بردن توی یه اتاق دیگه و برام پتو اوردن بعدش هم بچه رو لخت اوردن گفتن بهش شیر بده و در صورتی که لخت بهت چسبیده باشه و بدنت رو لمس کنه
بعد زایمان چنان راحت شدم دردام تموم شد خسته بودم وخیلی خابم میومد بعد دو ساعت منو بردن بخش
اینم از زایمان من
از من به شماهایی که میخاین زایمان طبیعی انجام بدید حتما ماماهمراه بگیرید
مشاهده ۳ پاسخ
مامان رهام مامان رهام ۸ ماهگی
تجربه زایمان ۲
بععد که رفتم تو اتاق امپول فشار دادن بعد نیم ساعت شدم پنج ثانت گاز بی دردی اوردن برام ک اصلن فایده نداشت برا من بعد حدود ساعت ۹نیم بود که احساس زور داشتم بعد گف زور نده بعد تو دردام میومد دهانه رحممو تحریک میکرد بعد بگم قبل این کیسه ابم ترکید بعد یه رب اینا گف فول شدی منم زور میزدم سرش که اومد پایین گف بریم تخت زایمان خلاصه ده شد تا برم تخت زایمان امادم کنن اومد قیچیو زد بچه با یه زور اومد بیرون نگم از اون حس براتون خیلی خوب بود بعد خلاصه سخت نبود برام دهانه رحمم خوب بود اونایی ک با من بودن من زاییدم هنوز ۴سانت بودن فقط بجای جیغ زور بزنید همین
مشاهده ۵ پاسخ
مامان ❤️گیسو جانم❤️ مامان ❤️گیسو جانم❤️ ۹ ماهگی
#تجربه سزارین
سلام به شما خانوما میخام تجربه سزارین رو بگم براتون که بعد از دوتا زایمان طبیعی انجام دادم.
صبح ساعت ۶ رفتم بیمارستان تا کارامو بکنم ساعت ۷ رفتم بلوک زایمان اونجا بهم سرم زدن و نوار قلب بچه رو گرفتن و در آخر سوند زدن که واقعا درد نداشت و فقط یه حس داره که چیزی گیر کرده تو مثانه ات یه ربع به هشت رفتم تو اتاق عمل و آمپول بی حسی زدن بهم که اونم درد نداشت و خیلی خوب پیش رفت.یه ربع بعد دخترم بدنیا اومد بردن لباس پوشاندن و آوردن پیش من بعد هم که رفتم ریکاوری که ماجراها از ریکاوری شروع شد .درد بی نهایت زیاد که یه دفعه شروع شد چون ریکاوری شلوغ بود زود رفتم بهش و بخاطر دردم پمپ درد گرفتم.
مشاهده ۷ پاسخ
مامان کایرا مامان کایرا ۲ ماهگی
♡
زایمان طبیعی پارت سه✅️
خیلی چشمم به ساعت نبود ، ماما همراهم هم گفت هروقت انقباض داشتی زور بزن و منم به حرفاش گوش میکردم ، موقع زور زدن پاهاتون رو جمع کنین و سرتونو بدین توی سینه و نفس عمیق و بعدش زور بزنین ، داد نزنین فقط زور به بدین به واژن ، که البته به من گفتن مثل وقتی که دستشویی داری زور بزن
خلاصه همین که زور میزدم دوباره ماما اومد معاینه کرد و گفت فول شده بریم برای زایمان ، رفتم روی تخت زایمان و فک کنم ۱۰ دقیقه بعدش دخترم بدنیا اومد ، زور هام خیلی خوب بود و همین باعث شد زود بچه بدنیا اومد ، ماما خودش بهم گفت که میخوام واست بی حسی بزنم و یه سوزش خیلی کم داشت و بعدش برش داد و بعدش دخترم بدنیا اومد ، یهو بچه رو گذاشتن روی سینم 🥺💖 یه حس فوق‌العاده زیبا و قشنگ 🥰😍
واقعا بعد بدنیا اومدن بچه هیچ دردی نداری ، داری ها اما همه چی یادت میره
جفتم هم خودش خارج شد و موقع بخیه زدن هم درد زیادی حس نکردم یه سوزش و درد خیلی کم
مشاهده ۴ پاسخ
مامان دختر کوچولو🥹😍 مامان دختر کوچولو🥹😍 ۳ ماهگی
زایمان طبیعی
قسمت دوم
دردام شدید شد و بالا آوردم بعد رفتم اتاق زایمان گفتن آمپول میخوای یا ماسک من زنگ زدم ماما گفت ماسک بگیر منم گفتم اول ماسک ماسک گذاشتم نمی‌تونستم نفس بکشم توش جون نداشتم گفتم آمپول بدید که اومدن معاینه کردن دیدن ۸ سانتم منم دیگه گفتم نمیخواد ساعت ۱۲ شد ماما همراهم اومد یکم ورزش میداد که من نمی‌تونستم خیلی حس فشار داشتم خیلی کم تونستم یه حرکتایی انجام بدم دیگه بعد نیم ساعت شش هفت بار زور زدم و آخر با فشاردادن شکمم و زورام یهو بچه رو گذاشتن رو شکمم و ساعت ۱ بچه بدنیا اومد و تا ۱ و ربع جفت اومد با چند تا سرفه و یکی زور و تا ساعت ۲ داشتن بخیه میزدن
مشاهده ۷ پاسخ
مامان همتا👨‍👩‍👧 مامان همتا👨‍👩‍👧 ۱ ماهگی
زایمان طبیعی
#پارت دوم
کیسه آبم رو کامل پاره کرد، یه ربع بعد دردام شروع شد. از ساعت 2تا ساعت 11صبح دردای با فاصله داشتم و از اون تایم به بعد وارد فاز زایمان شدم.. دردای طاقت فرسا و پشت سر هم تا اینکه ساعت نزدیکای 2بعدازظهر رحم باز شدو مرحبه ی زور زدن رسید. عین مواقعی که یبوست داشتم زور زدن و کلا با چندتا دونه دخترم دنیا اومد و زیبا ترین لحظه زندگیم وقتی رقم خورد که سرش رو روی سینم گذاشتن.. 🫀✨🥹
مشاهده ۲ پاسخ
مامان کارن مامان کارن ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
پارت ۴
دیگ تا اینو گفت من بال دراوردم پرواز کردم اینقدر که گرما و درد بهم فشار اورد روی تخت زایمان هم چند بار زور دادم تا دیگه بچه دنیا اومد
گذاشتنش رو شکمم نگاهش یادم نمیره 🥹🥹قشنگترین لحظه زندگیم بود گریه ام نکرد فقط آروم نگام میکرد🥹🥹اون لحظه هم پر ترس و استرس بود برام هم پر از عشق یه حس منگی و گیجی داشتم
بعد دیگه بردنش لباس تنش کردن تا بخیه هام زدن منم رفتن رو تخت دراز کشیدم ماما اومد کمکم داد تا بهش شیر بدم
من از زایمان وحشت داشتم ولی زایمان خوبی داشتم خیلی راضی بودم دوباره ام برگردم عقب بازم طبیعی انتخاب میکنم
و اینکه بیمارستان سپیدار اهواز زایمان کردم رفتار پرسنل چه زایشگاه چه بخش بستری فوق العاده بود خیلی دلسوز و همراه بودن واقعا جز یه نفرشون که اونم میتونم چشم پوشی کنم از رفتارش
در اخر توصیه میکنم اصلا از زایمان نترسید از بعد زایمان بترسید من افسردگی بعد زایمان گرفتم تا ۳ هفته بعد از زایمانم حالم افتضاح بود هیچ کمکی ام نداشتم از روز سوم دیگه خودم دست تنها موندم
مشاهده ۶ پاسخ
مامان فراز مامان فراز ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت سوم

خلااااااصه بعد از تلاش های فراوان و تحمل بسیار😮‍💨 معاینه شدم ۸ سانت بودم و اومدن کیسه ابمو پاره کردن. اصلا اصلا درد نداشت یا شایدم من درد خودم زیاد بود متوجه نشدم. بهرحال یه عااااالمه اب ریخت بیرون و انقباض بعدی گرفت. حین انقباض ماما گف چند تا زور محکم بزن. زدم و بلافاصله گفتن فول شدی منو بردن رو تخت زایمان. حدودا یک ربع روی تخت زایمان بودم که با هر انقباض زور میزدم. دیگه به اون صورت درد نداشتم فقط بهم فشار میومد. ساعت ۱:۴۵ بامداد پسرم بدنیا اومد. حدودا ۳-۴ سانتم بخیه خوردم. موقع برش زدن اصصصصلا متوجه نشدم. گفتن قبلش به همونجای برش بی حسی تزریق کردن ولی من اونم نفهمیدم🥴 در کل از زایمان طبیعی راضی بودم فقط این چند روز که اومدم خونه جای بخیه ها اذیتم کرد وگرنه من هیچ درد و مشکلی نداشتم. اگه دوباره برگردم عقب بازم طبیعی رو انتخاب میکنم ولی از این دیرتر میرم بستری میشم چون فک میکنم بیشتر دردایی که کشیدم بخاطر سرم و امپول فشار بود اگه خودم تو خونه پیشروی میکردم شدت دردا کمتر بود
همین❤️
مشاهده ۱۰ پاسخ
مامان هانا 💗نینی💙 مامان هانا 💗نینی💙 ۱ ماهگی
پارت 3
زنگ زده بودن دکترم بیاد ولی نیومده بود هنوز منم دیگه طاقت نداشتم اصلا خود ب خود زور میومد دیگه همون ماما اومد برش زد و بچه رو گرفت من اصلا قسمت برش و حس نکردم بعد از چن تا زور حس کردم دردام تموم شد و نینیم بدنیا اومد گذاشتنش رو سینم بهترین حس دنیا بود هم دردام تموم شد هم نینیو دیدم ساعت 7/10 دقیقه بدنیا اومد تایم درد شدیدم فقط یه ساعت بود اونم هر پنج دقیقه یبار خودمم فک نمیکردم اینقدر تایمش کم باشه و زود زایمان کنم برش و بخیه زیاد خوردم الان بعد از 13 روز حالم خیلی بهتره و بخیه هامم خیلی بهتره
امیدوارم همه مامانایی ک طبیعیو انتخاب کردن زود و با دل خوش و راحت زایمان کنن و اذیت نشن
مشاهده ۳ پاسخ
مامان nila💕 مامان nila💕 ۱ ماهگی
سلام دخترا من اومدم از تجربه زایمان طبیعی بگم:

من دیروز صبح رفتم پیش دکترم معاینه تحریکی انجام داد اومدم خونه کمرمو با روغن زیتون ماساژ دادم بعدش رفتم دوش گرفتم که فقط یه بار دل دردو کمر درد شدم چند ساعت بعد انقباض بدو درد داشتم دیگه ساعت شد ۹ من سردرد و پا درد شدیدی گرفتم رفتم بیمارستان زود بستریم کردن ساعت ۱۲بستری شدم سروم وصل کردن و امپول فشار زدن تا ساعت ۲قابل تحمل بود اصلا جیغ نزدم ولی از ۲ به بعد دردام شدید شد و ناله میکردم وقتی هم زور میومد اصلا زور نزدم دیگه دردام شدید شد و زور میومد شدید سریع بردنم رو تخت زایمان همین ک سرش اومد بیرون دردام رفت اینم بگم اون موقع درد نداشتم فقط زور میومد پنج شش بار زور زدم از زایمان طبیعی راضیم فقط یخورده بخیه هاش اذیتم میکنه
بیمارستان البرز کرج زایمان کردم
مشاهده ۷ پاسخ
مامان کنجد مامان کنجد ۲ ماهگی
.تجربه زایمان طبیعی پارت 3
دیگه جیغم میزدم و گفتن باید تو اون اوج درد تو حالت دستشویی زور میزدم وای زور زدن تو اون حالت اونم با انقباض 9 فینگر فراتر از تحمل آدم بود بعد 10دقیق گفتن بازم بخواب ببینیم سرش اومده یا نه که اصلا نیومد بود. به من گفتن برو حالت سجده و کمرتو تکون بده شاید اینجوری اومد اونم شاید 20دقیقه طول کشید و تقریبا 50دقیقه من تو این حالت بودم که گفتن تو دردا زور بزن قبل اون اجازه زور زدن نداشتم یه 5 دقیقه زور زدم سرش اومد تو کانال زایمان و انگاری دنیا رو بهم دادن انقباض ها واقعا دردش خیلی بیشتر از خوده زایمانه زایمان و خروج بچه حس سوزش و فشار داره و خیلی بهتر از انقباض هاست . بعد چند دقیقه زور سرش تقریبا اومد که با برش پرینه بچه به دنیا اومد و ساعت ودوازده بیست دقیقه به دنیا اومد . من ماساژ شکمی هم داشتم چون زیاد لخته خون تو رحمم بود که اونم مقداری اذییت کننده بود بخیه ام زیاد نبود ولی به دلیل اینکه من تا روز خود زایمان استفراغ داشتم و بدنم ضعیف بود و بدنم پروتئین کم داشت به جای 10دقیقه بخیه زدم یا ساعت یا شاید بیشتر شد هی بخیه میزد و سوزن هی خراب میشد .و من از اون روز از شدت درد بدون بالشت اصلا نمیتونم بشینم و بالشت دوناتی خریدم و رون و پاهامم چون چون یه ساعت برای بخیه و مابقی برای زایمان رو به بالا رو تخت بود از اون موقع عین ورزش کارا که میگیره عضله شون منم گرفته من تجربه دوم زایمانم بود ولی زایمان اولم خیلی راحت تر از الان بود .پس حتی تو یک نفر زایمان با دیگری متفاوته .
اگه سوال بود بعدا جواب میدم انشالله شما زایمان راحتی داشته باشید.
من از گاز هم استفاده کردم واقعا یا من دردهام زیاد بود یا اصلا تاثیرش رو متوجه نشدم .و بهم اجازه استفاده زیاد نمیدادن.
مشاهده ۵ پاسخ
مامان نفس🐣🩷 مامان نفس🐣🩷 ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی (پارت۴)
❌❌❌❌❌
با کمک ماما بلند شدم رفت سمت اتاق زایمان تا بحال اتاق زایمان رو از نزدیک ندیده بود و وقتی رفتم داخلش خیلی ترسناک بود برام ،من تا الان دوبار اتاق عمل رفتم اینقدر برام ترسناک نبود که اتاق زایمان رفتم
سریع روی تخت دراز کشیدم و دستگاه اکسیژن و فشار خون و ان اس تی وصل کردن برام ،خیلی درد داشتم و اصلا نمی‌تونستم تحمل کنم که دوباره یه دوز دیگه برام تزریق کردن،دکترم میگفت زور بزن و نمیدونم توان زور زدن رو نداشتم یا زور میزدم بچه بدنیا نمیومد،همون لحظه ضربان قلب بچه کم شد و میخاست ببرن منو سزارین کنن ولی دکترم سریع اومد بتادین ریخت روم و لحظه برش زدن واژن رو هم حس کردم و دونفر کنارم رفتن روی پایه محکم شکممو فشار دادن ،اون لحظه از درد و ترس کلی جیغ زدم و تا مرز سکته کردن رفتم ولی وقتی دخترم بدنیا اومدن اصلا نفهمیدم چی شد فقط اون لحظه بچه رو گذاشتم بغلم همه چیز فراموش شد و باورم نمیشد،دکترم گفت حالا زور بزن که جفتت بیاد بیرون که از درد و ترس رو به بهوش شدن بودم که دکترم گفت برات بیهوشی میزنم راحت بخوابی که جفتت رو بکشم بیرون هم برات بخیه بزنم
مشاهده ۹ پاسخ
مامان 💙الوین💙 مامان 💙الوین💙 ۱ ماهگی
زایمان طبیعی پارت پنجم

خلاصه همین که بدنش اومد  بیرون دیگه دردام  تموم شد انگار بچه رو از تنور داغ داغ در آوردن‌ بیرون بعد گزاشتن رو سینم همونجوری‌ بعد برداشتن  بردن‌ تمیزش کردن لخت گزاشتن‌ رو سینم گفتن ۱ ساعت باید پوستت‌ بخوره به پوست بچه خلاصه گفتن دوتاسرفه کن جفت بیوفته بیاد سرفه کردم جفتم اومد بیرون بعد ساعت 3:30دقیقه بچه که بدنیا اومد بخیه زدن دادن یه دانشجوی از ۲۰ سال کمتر بخیه زد از ۱ساعت بیشتر شد بخیه زدنم چون بلد نبود بعد یکم سوزش‌ داشتم بخیه زدنی بخیمو‌ زدن تموم شد خلاصه بگم خیلی درد داشتم بی خوابی درد  فقط خیر ببینه اون ماما رو منو نجات داد دیگه از حال رفته بودم بعد دیروز شب  اومدم  بخش یکم چک اینا کردن امروز مرخصم‌ اینم از تجربه‌ من فقط بگم بازم گیر ندارم‌ و بی خوابم‌ اینم تجربه‌ من از طبیعی ❤️❤️❤️❤️
مشاهده ۳۱ پاسخ
مامان نورا مامان نورا روزهای ابتدایی تولد
* زایمان طبعیی پارت سوم ی نیم ساعتی بعد مامانم ماما اومد گفت حین زور پاهاتو بگیر زور بزن دگ درد هام تموم شدن فقط حس زور داشتم با تمام توانم زور زدم ماما رفت وسایلش اورد گفت پاهاتو بگیر زور محکم بزن هرچی ت بیشتر همراهی کنی زودتر بچه ات بدنیا میاد اگ زور خوب نزنی بچه ات زیاد بمونه خدایی نکرده خفه میشه دگ هرچ توان داشتم زور زدم چند تا زور زدم سر بچه اومد البته قبلش قیچی کرد ی برش داد سرش اومد گفت ی زور دیگه بده جفت بیاد بیرون ی زور زدم شکمم فشار داد جفت اومد بیرون مقعدم خیلی درد داشت
بچه ام ک بدنیا اومد کل درد هام فراموش شدن با اینکه زیاد طول کشد اما خیلی شیرین بود برام نی نی گذاشتن رو سینه ام بعد بردن لباس تنش کنن ساعت سه نیم بچه ام ب دنیا اومد شروع کرد ب بخیه زدن خیلی بخیه خوردم مامانم اومد دستم گرفت برد بخش
مشاهده ۶ پاسخ
مامان 🩷ال آی🩷 مامان 🩷ال آی🩷 ۵ ماهگی
#زایمان_طبیعی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۳

اوایل که کم کم میرفت اصلا درد نداشتم و با ترکیدن کیسه هم کلی آب گرم ازم رفت و بعد از اینکه دوز آمپول فشار بیشتر کردن دیگه من دردام شروع شد و اومدن معاینه کردن و گفتن چهار تا هفت سانت هستم و ماما همراهم همون لحظه رسید و روزشان شروع شد اول رفتم زیر دوش و خیلی خوب بود آرومم کرد و رفته رفته دردام زیاد شد کیسه آب گرم هم استفاده کردم و خیلی خوب بود بعد اونم رو توپ رفتم و ماما همراهم تو دستام و پاهام یه نقطه های رو بهم گفت که وقتی دردام میومدن اونجا رو فشار میدادم و تکنیک تنفسی رو انجام میدادم خلاصه بعد از توپ معاینه شدم و گفتن که هشت سانتم و دیگه دردام نفسمو میگرفت بعدش ورزش گربه رو انجام دادم خیلی دردمو کم می‌کرد خیلی برام خوب بود اونو کلی انجام دادم و دراز کشیدم برای معاینه و ماما همراهم کفت که فول شدی هر وقت حس زور اومد بهت پاهاتو بکش تو شکمت و زور بده سه یا چهار بار اینکارو کردم و گفتش که دیگه سر بچه دیده میشه پاشدم رفتم سرویس و خودمو شستم و از سرویس تا تخت زایمان به زور رفتم و یعنی تا اونجا مردمو زنده شدم….
مشاهده ۲ پاسخ