۹ پاسخ

آخی یاد اولین روز سه نفرمون افتادم.... صبح زود که شوهرم رفت بغض کرده بودم .... ولی خب سعی کردم خودم و با بچه سرگرم کنم تا گذشت همشم خدا رو شکر میکردم میگفتم مگه یادت رفته چقد منتظر همچین روزی بودی... تازه من عروس راه دور هم هستم

آب جوشیده سرد شده همیشه داشته باش که زود باهم قاطی کنی و شیرش رو درست کنی.دو دیقه جیغ بزنه و گریه کنه چیزی نمیشه نگران نباش

منم خونه خودم اومدم اصلا وقت نمیکنم‌برم دسشویی هم اصن نمیزاره هیج کاری بکنم شوهرمم ظهرا ک میاد از سر کار بیچاره بدون غذا بچه نمیزاره درست کنم‌جیزی

عادت میکنی منم خیلی میترسیدم اگه وقت بیدار شدنش رو میدونی زودتر آماده کن یه ده دقیقه ای

بگیر بغلت برو شیرشو درست کن

من همون روزاول تنهابودم پسرمم مدرسه میرفت وشوهرمم ازصبح تاشب سرکاربود دیگه عادت کردم چیزنگران کننده ایی نداره سخت هم نیست فقط همیشه ویت کم میاری برای کارات😅

شیرشو زودتر آماده بزار تا وقت شیرش شد بدی بهش

عزیزم تقریبا اکثر نوزادها همینن
تایم گرسنگی خدا رو بنده نیستن
من یه راهکاری و پیدا کردم که جواب داد
اب جوش و ۳۰ سی سی میریزم تو شیشه ک خنک بشه
وقتی بیدار میشه و گریه میکنه سر شیشه شیرو خالی میذارم تو دهنش میک میزنه
۳۰ سی سی دیگه اب و میریزم و درست میکنم میدم میخوره
خیلی حال میده استرس ادم کلا از بین میره😁👌

منم امشب بداز ۵۰ روز میخوام برم خونه ی خودم.هم دوس دارم برم هم نه. فقط فکر شنبه صبح ک همسرم میره سرکار من راز تنهاییم میوفتم یه غمی میوفته تو دلم. خوب نیست زیاد موندن خونه ی پدر و‌مادر

سوال های مرتبط