یه بار رفته بودیم خونه مادر شوهرم بعد بچم غذا میخواست بخوره مادر شوهرم رفت براش عدس پلو اورده بود وچهار تا ماهیچه مرغ رو برنج بود نکرده بود یکم بذاره برا بچه همشو گفت میخام بذارم برا پسرم البته مجرده چه حس بدیه بهضی ها فرق بذارن وفکر کن زرنگ هستن شما باشید اون موقع چکار میکردید

راستش من همیشه غذای بچمو میبرم حتی تو مهمونی

من مادرم مرغ درست کنه به همه خوب گوشت میده فقط گردن مرغ میخوره
ولی مادر شوهرم بال مرغ و دوتانصف میکنه جلو بچه هام میزاره اینام که توخونه نمیخوره اونجابریم هی گوشت میخاد پدرشوهرم عموم میشه بعد سر مادرشوهرم داد میزنه میگه چکارمیکنی یچیزی درست حسابی بزار بچه هابخورن بعد ازترس بهشون رون مرغ وسینه مرغ میدن

مادر شوهرم بهتر از خودم هوای بچه هامو داره همیشه از خودش میگذره برا نوه هاش

عین مادرشوهرم همیشه مونده میاره دلش نیمادتازه بخوره

من مادرشوهرم از خودش میزنه برا بچه هام

من بودم میرفتم میاوردم😂

منم مثل مامان پریسا همیشه غذای بچمو میبرم و از هیشکی انتظار ندارم