۵ پاسخ

مبارکه گلم

ب سلامتی،خیلی هم عااااالی

ماشاالله عزیزم

عزیزم از رضوی راضی بودی؟از بخش زایشگاه و پرستاری و اینا

خداروشکر عزیزم‌انشاالله بسلامتی کدوم بیمارستان بودین!؟دکترتون کی بود؟میخاست بیاد بالای سرت واسه طبیعی هزینه جدا گرفت؟

سوال های مرتبط

مامان رادوین💙💙💙 مامان رادوین💙💙💙 ۱۰ ماهگی
پارت سوم
چند دقیقه بعد باز معاینه شدم و گفتن جنین  وارد کانال زایمان شده و  رفتم روی تخت زایمان و موقع زور دادن بود اما من نمی‌توانستم نفس بکشم برام اکسیژن آوردن یکم بهتر شدم و شروع کردم زور زدن 20 دقیقه زور میزدم اما پیشرفتی نداشتم یکم بهم استراحت دادن و دوباره ورزش کردم و باز رفتم برای روز زدن چندتا زور محکم زدم و همون موقع برش دادن و من احساس کردم بچه خارج شد و یک گرمی خاصی داشت و بعدش حس آرامش مطلق بود سبک سبک شده بودم. حدود دو دقیقه بعدش جفت هم با یک ماساژ آرام خارج شد . نی نی رو گذاشتن رو شکمم و اون بهم نگاه میکرد و من خدا رو شکر میکردم که سالمه . پسرم رو  گذاشتن روی تخت دیگه و تمیز کردن و قد و وزنش رو ثبت کردن .گذاشتن روی سینه ام شیر خورد و بردن لباس تنش کردن بعد وبهم سه تا آمپول بی حسی زدن و شروع کردن به بخیه زدن کلا 8 تا بخیه خوردم اما زدن بخیه واقعا دردناک بود با اینکه بی حسی زده بودن.
کل زایمانم دو ساعت طول کشید و پسرم 16 اسفند دو روز زودتر از نامه بستری دکتر به دنیا آمد
ببخشید دوستان حواسم نبود پاک شد دوباره گذاشتم
مامان هامین مامان هامین ۵ ماهگی
تجربه زایمان ۲
که منوبردن اتاق زایمان اینم بگم واقعا رزینتا و پرستاراش خوش بر خورد بود با این که من انقد داد میزدم خیلی پیگیر بودن و ابا چنتا زور تغییربا ۱۰تا هامینم دادن بغلم بهترین حس دنیا که خدا بعد ۸ سال با یه ای وی اف نا موفق به طور خود بخود خدا معجزشو بهم نشون داد
موقع زایمانم انقد دردا زیادن که نه میفهمی کی برش زدن کی بخیه زدن
هاینم با وزن ۴کیلو بدنیا اومد خیلی خیلی سخت و با یه عالمه بخیه
ولی میگم من شخصا طبیعی ترجیح میدم باز چون بعدش که بچه رو میگشن بیرون وای انقد حس خوبیه دردات همونجا تموم بگو یزره دل دردی چیزی اصلا
درست بخیه ها هم مراقبت خودش داره ولی راحته و به مامامم گفتن برو لباساشو بیار و لباساشو پوشوندن تا بخیه من تموم شد و خودم با پای خودم از تخت اومدم پایین و تنها چیزی که درخواست کردم اب بود توی حین بخیه زدن دوتا بطری اب خوردم😅چسبید ولی ها
و بعدم گذاشتن رو بیلچر بچه به دست بردنم بیرون که بابام همسری و منتظر بودن و خدارو شکر هزاران بار شکر
و برنم تو بخش و تو اتاق ۲تخته بود هم تختیم دوقلویی بود سزارین خیلی درد میکشید نمیگم که بترسید هرکسی طبق بدن خودش که توان دردش چقد میتونه زایمان کنه
مامان کلوچه🍪🍯 مامان کلوچه🍪🍯 ۴ ماهگی
پارت ۳ زایمان طبیعی
بلند شدم خوابیدم رو تخت اومد معاینم کرد ۸ سانت شده بودم بهم گفت هرموقع دردت گرفت زور بزن بچه بیاد تو کانال زایمان..
یه ۱۰ دقیقه ای با انقباضا زور میزدم که گفت کافیه بچه اومد
بریم رو تخت زایمان اتاقو اماده کردن من نشستم اونجا دیگه اون موقع دست خودم نبود با هر انقباضی زور زدن خودش میومد مامام ازم پرسید میخوای بخیه بزنم اون لحظه فقط میخواستم بچه در بیاد راحت شم حاظر بودم هرکاری بکنم..
بهش گفتم بزن فقط دربیاد خدا خیرش بده گفت تو کاریت نباشه درمیاد فقط بگو با بخیه میخوای یا نه گفتم اگه لازمه بزن.با دوتا زور دیگه بچه در اومد و من کل وجودم از درد خالی شد از ته دل با داد خداروشکر میکردم و من دیگه نفهمیدم کی بی حسی و برشو بخیه زد..
پس از برشو بخیه نترسین کلا بخاطر بی حسی دردی نداره فقط یزره اخرش سوز میداد
بچه که در اومد نیم ساعت رو واژنم زوم بود ببینه کجاش ایراد داره همونجارو بخیه زیبایی زد حتی از زایمان قبلمم که یجاش ایراد بخیه داشت اونو دوباره بخیه زد و من با کمک ماما بلند شدم..
مامان محمد حسین 👼🏻 مامان محمد حسین 👼🏻 ۴ ماهگی
تجربه زایمان من ۴
خلاصه که بین. درد ها فقط ها فقط متوجه می‌شدم که ماما ها بهم داشتن ورزش میدادن تا اینکه دکتر گفت از تخت بیاد پایین و حالت دستشویی ایرانی و بهم دستگاه ان اس تی وصل کردن و گفتن فقط موقع اوج دردهات زور بزن وگرنه دهانه رحم تورم می‌کنه و بچه گیر می‌کنه ، نشستم و فقط فقط موقع درد ها با تمام توانم زور میزدم و بقیه اش رو فقط حس می کردم کمرم و لگنم داره از درد و فشار ۲ نصف میشه ،از زور درد یکبار هم استفراغ کردم تا اینکه دکتر گفت بیارینش رو تخت زایمان ،سریع بردن رو تخت و بهم ماسک اکسیژن دادن ولی دکتر گفت پاهات رو روی این قسمت جای پای تخت نذار به جای اون پاهات رو به میله اش تکیه بده و تاجایی که میتونی باسنت رو به پایین تخت نزدیک کن ،دقیقا مثل توالت ایرانی ولی خوابیده و موقع درد ها زور بزن و خداییش همه کمک میکردن و موقع درد ها بهم میگفتن یک دو سه شروع کن و من فشار رو شروع میکردم در همین حین بود که حس کردم واژنم داغ کرد و متوجه شدم واژنم رو کاملا بی حس کردن و داشتم حس میکردم که دارم کاملا باز میشم ...
مامان توت فرنگی🍓 مامان توت فرنگی🍓 ۲ ماهگی
5_
(موقع زایمان نه جیغ کشیدم نه هیچ چیز دیگه ای و کل حواسم رو این بود هر موقع که احساس زور داشتم زور بزنم، تا وقتی احساس زور نداشتین زور نزنین که الکی خسته نشین)
من نه برشی که زدن رو فهمیدم نه هیچ چیز دیگه ای رو متوجه نشدم(بخیه زدن و اینا) وقتیم شکممو فشار میدادن بازم با تنفس کنترل میکردم و جیغ و داد نمیکردم
دقیقا سر ساعت ۳:۲۰ دقیقه باران خانوم من با وزن ۳۳۷۵ و قد ۵۳ به دنیا اومد
و بخیه های بیرونیمم ۵تا شد کلا و چقد ذوق کردم کمتر از تصورم بخیه خوردم😂😆که اینم مدیون همون موقعیم که ماما گفت زورتو نگهدار و نگهداشتم
فقط سرش یکم سخت بود بقیه بدنش سر بود انگار خیلی زود اومد بیرون و گذاشتنش رو شکمم
خییییلی حس خوبی بود، برعکس خیلیا که گریه میکنن وقتی بچرو میبینن من بچم گریه میکرد و من آرومش میکردم و میگفتم گریه نکن مامان تموم شد😂
(موقع زایمان نه جیغ کشیدم نه هیچ چیز دیگه ای و کل حواسم رو این بود هر موقع که احساس زور داشتم زور بزنم، تا وقتی احساس زور نداشتین زور نزنین که الکی خسته نشین)
من نه برشی که زدن رو فهمیدم نه هیچ چیز دیگه ای رو متوجه نشدم(بخیه زدن و اینا) وقتیم شکممو فشار میدادن بازم با تنفس کنترل میکردم و جیغ و داد نمیکردم
دقیقا سر ساعت ۳:۲۰ دقیقه باران خانوم من با وزن ۳۳۷۵ و قد ۵۳ به دنیا اومد
و بخیه های بیرونیمم ۵تا شد کلا و چقد ذوق کردم کمتر از تصورم بخیه خوردم😂😆که اینم مدیون همون موقعیم که ماما گفت زورتو نگهدار و نگهداشتم
مامان دخترام♥️🧡 مامان دخترام♥️🧡 ۳ سالگی
پارت پنجم♥️
با زدن فنتو دردم تموم نشد همون احساس فشار و مدفوع رو داشتم و درد رو
فقط زمان استراحت دردهام بیشتر شده بود
یکم تایم استراحتم بیشتر شد
ماما همراهم هم ساق های پامو با ناخناش فشار میداد موقع شدید شدن دردام
خلاصه ساعت ۶ و ربع تخت زایمان رو آماده کردن و من متاسفانه با اینکه شکممو خالی کرده بودم کلی رو تخت مدفوع کردم🥴
هر بار که درد می‌گرفتم میگفتن فشار بیار به پایینت
من زور زدن بلد نبودم چون تو زایمان قبلیم تو این مرحله بی حس بودم و خودشون با فشار وارد کردن ب رحم و برش فراوان بچه رو درآورده بودن
خلاصه چند تا زور اول بی نتیجه بود و من اصراااار که برشم بزنین😑😁
دوستم گفت احمق بدون برش باید دربیاد خیلی دم دسته درست زور بزن میاد
یکی دو تا دیگه زدمو فایده نداشت
گفتم پس بیا رحممو فشار بده😁 خودم یه پا دکتر بودم😂 اولش دوستم گفت اذیت میشی بعدا
دیگه بعد از چند تا دیگه زور دوستم اومد از بالا یکم رحمو فشار داد و منم که دیگه درست زور زدن رو یاد گرفته بودم با یه زور قدرتمند بچه رو دادم بیرون🥺 و تمام دردام تموم شد🥺
بچه رو گذاشتن رو سینم
بعد اومد سراغ جفت
دوباره چند تا زور دادم جفت اومد
اومدن جفت راحت بود
دیگه چند تا فشار داد تا رحم پاک شده اونا یه کوچولو درد داشت ولی نه زیاد واقعا
بعد رفت سراغ بخیه،گفت چندتا خراش سطحیه و زیاد نیس
پنج تا بخیه خوردم
خیلی از بخیه میترسیدم
ولی دردش خیلی قابل تحمل بود برام اسپری بی حسی زد
و به این ترتیب من ساعت ۶ و نیم زاییدم😍
مامان پاشا✅💙 مامان پاشا✅💙 ۳ ماهگی
پارت 5زایمان
بعدش دیگ زور زور زور سرش در. اومد و گفتین بیشتر ی زور دیگ که بدنش هم در بیاد و یکی هم می‌ره رو صندلی و شکمت فشار میده اون اصلا حس نمیکنی چون درد زایمان بیشتر تا اون
و ماساژ ماساژ تا به دنیا اومد بلاخره تو ی پارچه سبز گذاشتن بچه گذاشتن رو تختش و من که یکم بهتر شدم نشون دادن و گذاشتن رو صورتم دستگاه در آورد ی بوس کردم و بردنش اونور ت ریکاوری
بعدش گفتن یه زور دیگ بزن تا جفت هم در بیاد و مغز شکم و شکم فشار دادن هم داشتن همون موقع و جفت در اومد و شروع کردن بخیه زدن دوتا آمپول بی حسی زدن و شروع کرد ب دوختن ت دوختن بی حس آدم ولی همون نخ ک میبینی ی جوری میشی😂✋ولی درد ندارع اصلا
و بخیه زدن و بدنم می‌لرزید همینجوری چون خون زیادی رفت ازم
بعدش آوردن ریکاوری ت بلوک زایمان بیاد ببرمون
و من همچنان لرز شدید برام بخاری مثل جارو برقی بود آوردن گذاشتن زیر پتوم و یکم بهتر شدم و اومدم بلوک زایمان ک اونجا خابوندن یکم بعدش گفتن ماینه باید بشی هم واژینال هم مقعدی ی انگشت داخل میکنن ک ببین بخیه ها چطوریه الان ک دارم میگم هنوز اون ماینه ها حس میکنم 😂
و بعدش اوکی بود لباس ب بچه پوشیدن سایز 1پوشک سایز صفر
و آوردن تو بخش آزمایش گرفتند ک کم خونی پیدا نکرده باشم
و تا صبح بستریم و ایشالله صبح مرخص میکنن این زایمان من
پسرم روز یک شنبه تاریخ،7/2زایمان کرردم
مامان آقا فراز مامان آقا فراز ۳ ماهگی
اینقد درد داشتم اشکم درنمیومدش فقط با نفس کنترلش میکردم که بگذره دیدم ن هعی ورزشای مختلف ک دردم کم بشه مگ کم میشدش دیگ ب حدی رسیدم ک فقط زور میزدم حس زور زدن داشتم مامام میگفت زور نزن مگ میشد کنار تخت حالت چمپاته گرفتم قبلش ی زور زدم دستمو گذاشتم رو بدنم دستم خورد ب سر بچه ینی ریدم ب خودم سریع ب مامام گفتم دستم خورد به سر بچه سریع منو بلند کرد نشستم رو تخت معاینه کرد گفت عععع بچه اومدش زور نزن بریم اتاق زایمان نفهمیدم چجوری رفتم رو تخت که واسه زایمانه دیگ ن درد داشتم ن حس زور ی چند دقیقه راحت بودم خوابم گرفته بودش فقط مث آبشار از سروصورتم عرق میرفت مامام هعس نازم میداد نوازش میکرد میگفت اومد دیگ تمومه اینقد خسسته بودم نفهمیدم کی امپول زدن کی پارع کردش فقط اون موقع ک حس زور داشتم زور مسزدم دادم در نمیومد مامام گفت داد بزن که بچه بیاد من فقط مامانمو صدا میزدم با ۳ تا زور بچه اومد بعد حالا مگ جفت میومدش😂 هعی سرفه فلان نمیومد من ک بیحال بودم مامام میگفت بفرستینش اتاق عمل جفت و بخیه بزنن میگفتن ن دیگ کشید بند نافو اومد دم بدنم که گفتم بکش دارع میاد کشید جفتم اومد ولی دیگ واسه بخیه فرستادن منو اتاق عمل چون موقع زور زدن خودمو کشیدم عقب پارع شدم بدجور هیچ رفتم اتاق عمل بیهوش شدم راحت خوابیدم بعدش اومدم بخش پیش بچم