۶ پاسخ

دختر منم همه میزدن همیشه میگفت مامان اونا بچن کوچیکن اما همیشع گریه مینداختنش یبار گفتم هرکی زد تو هم بزن دفاع کن از خودت الان دیگه از خودش دفاع میکنه یکی بخوره یکی میزنه دیگه مث قبل هم بچها نمیزننش

اینکه میگن دستشو بگیره و این حرفا رو ولش کن.بچه مقابل چه میفهمه. منم گفتم تو نزن کسیو ولی اگه کسی زدت تو هم بزنش

باید بگی هرکی زد تو دوتا بزن والا بخدا اگ یه بار بزنه دیگه اونم نمیزنه😁

پدرمادرش جدا شدن از هم؟ نمیتونی خودت خیلی آروم انگار که بچه خودته باهاش حرف بزنی و رفتار درست رو یادش بدی توی بازی؟!
بنظر من این حرف از جنبه مثبت داره هم منفی،مثبتش اینکه ظالم پروری نمیکنه و از خودش دفاع میکنه و حس خوبی از توانایی خودش میگیره ،،،،منفیش اینکه روحیه جنگجو پرورش میدیم و ممکنه اتفاق بدی بیوفته و اسیب بزنن به کسی.بنظرم باید دعوای درست رو یادشون بدیم مثلا اینکه کجای کسیو بزنن کجاشو نزنن.

نه بهش نگو بزنتش. فقط بگو وقتی میاد بزنتت دست هاتو بیار جلوت نزار بزنه و زود تو رو صدا کنه.و اینکه تنهاش نزار .نزدیک بهش باش ولی ازش مستقیم دفاع نکن‌دفاع از خودشو بهش یادبده

والا تا وقتی نزنند،اون بچه به کارش ادامه میده.تجربه پسر خودمه .بگو هر کی زد بزن دروهله اول بهش بگه کارت زشته و سرش داد بزنه و اکر باز زد اونم بزنه

سوال های مرتبط

مامان یسنا مامان یسنا ۴ سالگی
حالم خیلی بده دخترم خیلی احساساتیه امروز کلی گریه کرده
دخترم خیلی اجتماعی مهربون و دلسوزه خوراکیاش و همیشه با دوستش تقسیم میکنه اسباب بازی هاش و هم ب دوستاش میده و خیلی ابراز محبت میکنه
یه رفتارش که باعث ناراحتیه من و خودش شده اینه که خیلیییی حرف دیگران روش تاثیر میزاره مثلا دوست صمیمیم خونمون بود که اون یه پسر داره همسن دخترمه پسرش خیلی لجبازه و با دخترم نمیسازه دخترم خوراکی داشت آوردن خوردن با اسباب بازی ها بازی کردن بعد ک تموم شد پسر دوستم همش حرف هایی میزد که یسنا بغض میکرد یا رفتار خشنی از خودش نشون میداد مثلا میگفت من یسنا رو دوست ندارم یسنا هم بغض میکرد میگف مامان ببین چی میگ منم میگفتم برات مهم نباشه و ناراحت نشو من دوست دارم اما دخترم جیغ نیزد پسرل نیگفت آخیش الان از خونتون میریم دیگ نمیبینمت یسنا بغض میکرد و جیغ میزد
پسره میگفت من بابام برام دوتا کیک گرفته اما به تو نمیدم یسنا میگف اما من شکلاتم و بهت دادم و گریه میکرد دخترم از صبح تا الان بخاطر اون رفتار ها عصبیه و با کوچیکترین تلنگر گریه میکنه
چرا انقدر دلنازکه؟نیازه با روانشناس حرف بزنم؟نگرانشم
مامان خوشگلم مامان خوشگلم ۴ سالگی
سلام
حس میکنم بدبخترین موجود دو عالم منم ناشکری نمیکنم ولی هر بلایی میاد اول سر من میاد دو س سال قبل عفونت قارچی گرفتم خداروشکر خوب شدم ی سال بعدش همسرم عفونت گرف استرس اونو گرفتم ی سال بعد چشام عفونت کرد باز استرس اونو گرفتم امسالم ک ماشالله لبام عفونت کرد حالا تو اینستا بی صاحاب مونده ی پست دیدم علائمش شبیه من بود میگف تبخاله میدونی از چی میسوزم منه بدبخت از مجردیم تاحالا حتی دست نامحرمو نگرفتم فقط و فقط دست شوهرم بهم خورده حالا مثلا دختر عموم یا دختر عمم با چنتا پسر حتی معاشقه کردن با همسراشون حتی رابطه مقعدی داشتن اونا طوریشون نمیشه هر چی مرضه میاد بلای جون من میشه دارم خفه میشم ۲۷ وقت دکتر گرفتم برم آزمایش بدم ببینم چیه تا اونموقع دق میکنم رسما فکر اینکه بیخبر از همه جا پسرمو بوسیدم دیوونم میکنه یا اینکع اگه تبخال باشه از این به بعد پسرمو نمیتونم ببوسم یا حتی اگه بچه بدنیا بیارم باز اونم نمیتونم ببوسم دیونم میکنه دارم زار زار اشک میریزممم خدایا اخه چرا من