۹ پاسخ

یا مثلا خونه مون چون نور خورشید نداره دخترم شب ساعت 12 که میخوابه تا 11 صبح خوابه و فکر میکنه هنوز شبه. وقتی بیدار شد لامپارو روشن میکنم. شبم قبل خوابیدنش کلی باهاش بازی میکنم که خسته بشه و عمیق بخوابه. تو خوابم به محض اینکه صدا دهنش اومد بهش شیر میدم با چشمای بسته میخوره و دوباره میخوابه. و اینکه دوست نداره شبا با مای بیبی بخوابه منم باز میزارمش

میدونی چیه بچه ها هر روزشون با روز بعد متفاوته. مدل اروم کردنشون مدل خوابوندنشون و...
برای همین خودت باید پیداشون کنی که راحتتر این دورانو طی کنی.
من از روز اولی که زایمان کردم تا همین لحظه هم ناهار هم شام پختم به راحتی با اینکه خسته میشم ولی به کارام میرسم خونه ام هم همیشه مرتبه. شوهرم دعوام میکنه میگه کار نکن ولی وسواس دارم نمیتونم.حتی یکبارم از بیرون غذا نخریدیم چون میدونم شوهرم از غذای بیرون بدش میاد.
دختر من اوایل رو پا میخوابید. یه مدت بعد تو بغل فقط خوابش میبرد. 3 ماهگی تو گهواره فقط میخوابید الانم وارونه باید بزارمش رو پا تا بخوابه.
صبحا هم اول خودم یکم باهاش بازی میکنم بعد اسباب بازی میزارم و میرم دنبال کارام ولی باهاش حرف میزنم بلند بلند. موقعی که تو اشپزخونه ام اگه گریه کنه میبرمش همونجا براش شعر میخونم و بین کارم باهاش بازی میکنم و همش میخنده خلاصه خیلی زندگی خوبی دارم باهاش😄😄😄

اولشه
تایمی ک خوابه سعی کن شام بپزی
یا بزاری تو کریر تو آشپز خونه تکونش بدی

آره تنها نیستی منم الان مثل خودت دیگه توان غذا پختن ندارم از طرفی درد دندون امانم رو بریده سردرد بیچاره م کرده
همش شرمنده ی شوهرمم بهش نمیتونم برسم
از وقتی هم بچم بدنیا اومد شوهرم باید غذا ببره محل کارش به زور خودمو میکشم تا یه چیز درست حسابی بپزم
تا دو ماه که همش غذای بیرون بود دیگه خجالت میکشم

عذاب وجدان. نگیر شوهرا سلام علیک ندارن من شوهرم تا یک هفتع پیش چقد کمکم میکرد یهو چش خورد زدیم ب دعوا
و منم دیگع غذا براش نپختم

منم بیشتر وقتا فقط نهار درست میکنم خونمون همیشه شلوغه اعصابم خورد میشه ظرفا‌میمونه همش خسته ام حالا من دوتا بچه دیگه هم دارم

گلم ت تنها نیستی

خو گلم وقتی بچه خابه ی چیزی اماده کن یا وقتایی که بچه ساکته

عزیزم تو تازه بچه یکسالش بشه به خودت میای. منم همین بودم همش حاظری می‌خوردیم یا از بیرون یا بچه رو می‌گرفت من غذا درست کنم چاره ای نیست که

سوال های مرتبط

مامان ناز نازی مامان ناز نازی ۱۱ ماهگی
امان های قشنگم سلام امیدوارم خوب باشین میشه کمکم کنید؟!
من دخترم پنج ماهشه
همش عذاب وجدان میگیرم همش فک میکنم براش کم میزارم
وقتی میخابه انقد عذاب وجدان مبگیرم که خدا میدونه
اخه فک‌میکنم باید باهاش کلی بازی کنم و وقت بزارم
ولی من بیشتر وقتا همش خسه میشم و کم میارم ؛ نمیتونم اونقد که باید براش وقت بزارم باهاش بازی کنم ؛ زود عصبی کلافه و خسه میشم همش دلم میخاد بخابم یا توی گوشی باشم با بچمم بازی میکنم ها اما فک میکنم کمه و باید بیشتر وقت بزارم ؛
الان که کوچولوعه اینم؛ چندوقت دیگه که بزرگ میشه پس چی که انرژیه بیشتری میخاد؛
خیلی ناراحتم فک میکنم کم میزارم براش؛ تا ظهر که دوتایی میخابیم ؛۱۲ بیدار میشیم من تند تند نهار درست میکنم که همسرم بیاد بعدشم نهار میخورم و دوباره خواب ؛ یه بعداز ظهر تا شب میمونه که اونم یکم میخلبه یکم بیدار میشه
بیشتر انگار اخر شب ها دوس داره باهاش بازی کنم! منم اونموقه خسه میشم خابم میاد
کسی مثه من هس
چبکار کنمممم؟؟