سوال های مرتبط

مامان مهدا👼 مامان مهدا👼 ۲ ماهگی
سلام مامان گلیا..بعد از یه هفته اومدم با تجربه زایمانم..
من ۲۴ ام آذر معاینه شدم پیش ماماهمراهم با دهانه رحم ضخیم و دوفینگر..
از۲۵ ام بعداز ظهر حرکتای گل دخترم کم و ضعیف شده بود و من منتظر موندم تا فردا صبحش که برم بیمارستان و ان اس تی بدم،،هیچ انقباض و دردی هم نداشتم،خلاصه صبح روز ۲۶ ام رفتم بیمارستان شهدا که نزدیک خونمون بود و با توجه به اینکه متفورمینی بودم و ۳۸هفته و ۴روز شده بودم گفتم میخوام ان اس تی بدم،گفتن به چه علت،منم علتشو گفتم و سریع فرستادنم بلوک زایمان،اونجا بلافاصله معاینه کردن و گفتن دوسانتی و باید بستری بشی چون احتمال داره بچه خفه بشه تو دوهفته آخر..منم که ترس کل وجودمو گرفته بود زنگ زدم به ماماهمراهم و گفتم اینجا دارن برام تشکیل پرونده میدن و میگن باید بستری بشی،ایشونم با توجه به اینکه میخواستم گلپایگانی زایمان کنم گفتن با رضایت شخصیت از بیمارستان بیا بیرون و برو گلپایگانی ان اس تی بده، ماهم راهی گلپایگانی شدیم و اونجا ازم نوار قلب جنین گرفتن و باتوجه به کاهش حرکت جنین دستور بستری دادن تا زایمان کنم،،،خیلی برام سخت بود که با دهانه رحم دو سانت و بدون درد و انقباض مجبور بودم به روش القایی زایمان کنم اونم طبیعی..خلاصه از ساعت ۲ بعدازظهر با سرم فشار دردام شروع شد و تا ۱۰ و نیم شب تو دوسانت گیر کرده بودم😓
مامان امیریل🩵 مامان امیریل🩵 ۲ ماهگی
تجربه من از زایمان طبیعی
اول بگم ک من از۳۷هفته ختم بارداری بودم بخاطر فشاربالا ۴بارمعاینه تحریکی شدم ولی دردم میگرفت کم بودوقطع میشد دکترم تعجب کرده بود چرااینجوریم میخواست کیسه آب بزنه که باکیسه پاره برم بیمارستان قبول نکردم گفتم فشارم کنترله دفع پروتئینمم اونقد بالانیست تا ۳۸هفته صبرمیکنم دکترم گفت مشکلی نداره اخرین معاینه دوشنبه بود که یکم لکع بینی داشتم ولی درداونقدی نداشتم و بازقطع شد گفتم تا شنبه صبرمیکنم اگه دردم نگرفت میرم بانامه دکتر بیمارستان برای بستری
دردای پریودی خفیف داشتم ولی زیاد نمیشد سشنبه بابام گفت میاین بریم لب دریا گفتیم بریم پیاده تقریبا ۴۰دقه راهه ومن گفتم پیاده بریم اولش قبول نکردن بعد گفتن باشه پیاده میریم این راهوپیاده رفتیم ب اصرار من پیاده هم برگشتیم حس میکردم بچه پایین اومده بخاطر پیاده روی زیاد یهویی مامانم میگفت تاشب زاییدی که بازم درداونقدی نداشتم معاینه هامم همه دوسانت بودم پنجشنبه شب حدودای ۱۰بود خوابیدم همش ی حس خاصی داشتم از صبم دردام یکم بیشتر شده بود ولی توجه نمیکردم یهو ساعتای ۱بود ازدرد زیاد باجیغ بیدارشدم همش احساس ادرارداشتم ولی ادرارم نمیومد درداممم هی بیشتر میشد دوش گرفتم اماده شدم ب مامانم گفتم بریم بیمارستان دردام زیاد بود ولی منظم نبود رفتم معاینه کردن گفتن هنوز دوسانتی ان اس تی گرفتن گفتن برو خونه تا ۶صب یا دردت قطع میشه یا بیشتر هروقت هر۱۰دقه ۳تا درد۳۰تا۴۰ثانیه ای داشتی بیا
برگشتم خونه ۳ونیم بود دردام همش بیشترمیشد گریه افتادع بودم انقد دردم زیاد بود فراموش کردم ب ماماهمراهم خبربدم به خودم میپیچیدم از درد یهو ۴ونیم رفتم سرویس دیدم خونریزی دارم دوباره رفتم بیمارستان تامعاینه کرد گفت دیر اومدی فول شدی
مامان zhina🩷ت دلی🩵 مامان zhina🩷ت دلی🩵 روزهای ابتدایی تولد
مامان ♥️♥️ مامان ♥️♥️ ۲ ماهگی
تجربه ی زایمان ۱
اول از این که مامانا بچمو بردن برای زردیش بستری کردن براش دعا کنید فردا زردیش بره و مرخصش کنن الانم تجریمو میگم:
من ۴روز‌پیش بخاطر کم حرکتی بچم با خواهرشوهرم اومدم بیمارستان که ان اس تی بدم بعد از گرفتن ان اس تی بهم گفتن ضربان قلبش بالاست و باید بستری بشم و خلاصه کارامو انجام دادم و رفتم زایشگاه و بستری شدم و دکتر و پرستار‌ک اومدن شرح حال بگیرن گفتم دهانه ی رحمم ۱سانت بازه و معاینه کردن و رفتن و همون شب یکی تو زایشگاه قسمت درمان درد زایمان داشت هی آه و ناله میکرد بعد این ک دهانه ی رحمش فول شد و بردنش اتاق زایمان من دردای پریودی گرفتم و بهم القای زایمان شد انگار اونشب من با درد خوابیدم صبحش دردام برطرف شد طرفای شب بود که دردای شدیدتر از قبلی اومد سراغم و دکتر اومد بالاسرم و معاینه کرد و گفت دهانه ی رحمت ۲سانته پیشرفت کردی و اگر ورزش کنی زودتر زایمان میکنی من اونشب تا صبح درد داشتم و ورزش هم میکردم و چون درد زایمان بود هی میومدن و معاینه میکردن ببینن پیشرفت کردم یا نه ک دریغ از یزره پیشرفت