عمیقا و قلبا از اینکه رابطه مو با خانواده همسر کمتر کردم‌ خوشحالم.
این دوشب چنان عجیب بود رفتارشون.
شب اول که من اشتباه کردم نشستم کنار پدرشوهرم.سیب برای رز پوست کندم برش کردم گذاشتم جلوش.
آقا یه باره سیب درسته برداشت بده به رز بخوره.
حالا رز هم نمیگرفت.به زور میبرد نزدیک دهنش.
این بچه یه کاز زر دید سخته ول کرد.
فکر میکنین چیکار کرد؟خودش گاز زد داد به رز باقیش رو‌بخوره🥴🤮
حالا من هی میگم نه اینجوری نمیتونه بخور.رز یکم گاز زد باز ول کرد.
باز دیشب نشستم دارم بهش شام‌میدم، هی از اونور سفره میگه قاشق رو‌اونجوری بگیر، زود باش بده دهنش منتظره😑😑😑
بدو روشو کرد اونور.😑😑😑😑
اینجوری کن‌اونجوری کن😑
میخوایم بیایم خونه، رز هم که کلا موقع لباس پوشیدن چه لباس تو‌خونه ای چه بیرونی گریه میکنه.
هی نشسته امر و نهی میکنه که یه پتو میاوردی همونو دورش میکشیدی.
گفتم نه پتو دیشب داشت نمیذاره این‌ گرمتره.
باز از اون سرهمی به این گرمی ایراد میگیره که این به درد نمیخوره باید پشماش داخلش باشه😶منظورش خزهاش بود.
من هی کظم غیظ کردم.
خواهرشوهرم گفت نه این داخلش هم‌داره.
خلاصه که اینا عجیبن...
باز تا چندوقت باید ریکاوری کنم😅

۱۲ پاسخ

دقیقا هرچی کمتر ببینیشون وبری اعصاب آدم راحتتره
من که انقدر دیر ب دیر می بینم باز کارا خودشو میکنه ورو مخم میره
من هر چهار ماه یکبار اینا خداروشکر می بینم همشونو🤣شایدم بیشتر

باز خوبه تو خیلی صبوری

نگران نباش وضعیت ماهم همینه من ک اصا توجه نمیکنم
بعضی اوقات میگم شما بچه بزرگ کردین حالا نوبت ماس ک بزرگ کنیم و تربیت کنیم

ما دیشب خونه خودمون بودیم راااحت
رفتیم یکم بیرون دور دور بعدم اومدیم شام سفارش دادیم هیشکیم ندیدیم

ببین سمت ما اینجوری نیستنا ولی گاهی‌م اگه چیزی میگن من واقعااااا گوشام کره انگار😄
اصلا نمیشنوم که بخام جواب بدم !توام نشنو

وااای منم همین مشکلاتو دارم همش زیر نظرشونم

وای رو اعصاب

من درجا میرینم ب یارو هر کی باشه اعصاب ندارم اصن تو خیلی خوبی

کلا خانواده شوهر دوس دارن حرف بزنن
مال ماهم میگن خاهر هی میگن چرا سرهمی تنش میکنی چرا سرش کلاه نمیذاری ت خونه چرا فلان میکنی
منک اهمیت نمیدم انق بگن تا خسته شن

واکنشت چیه تو این مواقع ؟
منم این مشکل دارم

دیشب مادرشوهر منم هی میگفت این سرهمی بافت چیه تنش کردی این خوب نیست پدرشوهر میگفت نه خوبه🤣 سابیده بودن منو

خدایی نمیشه حرف نزنن انگار....

سوال های مرتبط

مامان رز🌹 مامان رز🌹 ۱۱ ماهگی
خریدهای دیروز.
که البته از یه دو قلم پشیمونم.
هیچ کدوم از کتابایی که تو لیست داشتم و کتابی که رز دوست داره جلدای دیگه ش موجود نبود.
مامانی که اونجا بود بهم پیشنهاد کرد کتاب می می نی نی رو بخرم، از ناصر کشاورز.
میگفت هی افزایش قیمت میخوره، کتابای خوبیه.البته هنوز برا سن رز زوده ولی صرفا برای داشتنش و اینکه هی گرون میشه الان بگیرم بهتره.من یه جلد رو برداشتم.
یه کتاب فومی خریدم که حس خوبی به تصاویر داخلش ندارم...زیاد جذاب نیست😑
از این میوه های چسبونکی برداشتم.دست ورزی خوبیه.رز دوسشون داشت.
عروسک انگشتی خریدم قیمتش مناسب بود.حدودا شصت و خرده.
کارت حیوانات برداشتم که بزنم اینور اونور خونه.متاسفانه مگنتش رو نداشتن😢
از این مارپیچا هم گرفتم...که اونم اشتباه بزرگی بود.
دختر خواهرم داره از اون، به خواهرم گفتم یه بار بیار ببینم رز بازی میکنه باهاش که بعد بخرم.
دیگه ندیدم خواهرم رو ...
دیدم هست برداشتم‌.که اونم رز علاقه ای نداشت بهش،فقط توپ هاش که صدا میدن رو دوست داره.
☹️