۸ پاسخ

قلبم ب درد اومد فکرم رف برای بعد زایمانم ک دیگ تو شکمم نیس تکون بخوره زوق کنم تکون نخوره استرس بگیرم اخ اخ روزگار

بردن حموم؟🫤

هربار که این متن رو میخونم گریه میکنم با اینکه هنوز تجربه نکردم اما انگار درونم یچیزی میشه که قابل وصف نیست
خدا بهت توانایی بده مامان قوی💖

برا من از ی طرف حس خیلی خوبی بود از طرف حس ناراحتی داشتم
خوب بود چون باور‌نمیکردم از پس زایمان‌بربیام اونم‌طبیعی و حس مادر شدن داشتم‌بزرگ‌شدن‌احساس غرور کردن

از ی طرفم‌دلم‌برای بارداری و تکون هاش تنگ شده بود

اولین باره میشنوم اینجور مدلی .

گریه😢حاله روحیم خوب نبود فقط گریه کردم

دقیقا خیلی حس بدیه خیلی یه حس غریبه س شکم خالی بعد قدیمیا همش میترسونن ادمو من بعضی وقتا واقعا گریه میکنم از ترسه حرفای قدیمی

یعنی بقیه هم تو حمام باهاتون اومدن؟

سوال های مرتبط

مامان نیــــلا 🍒 مامان نیــــلا 🍒 ۲ ماهگی
🍒🍒تجربه سزارین ----»۱ 🍒🍒

روز پنج‌شنبه ۶ دی ساعت ۶ صبح رفتیم بیمارستان، و نفر دوم زایمان بودم😬 استرس نداشتما ولی یه حال غریبی بودم دیدن دخترکم اینکه سالمه، شبیه کیه و....
اولش لباس بهم دادن بعدش مدارکمو گرفتن انتی، انومالی، و سونو وضعیت جنین، و ازمایشات ، کارت ملی و شناسنامه و نامه بستری و داروهای دکتر چیزایی بود ک تحویل دادیم
بعدش ازم فشار و اینا گرفتن، تا زنگ زدن هانیه بیاد بهم سوند وصل کردن درد نداشتا ولی چون واژینیمیوس هستم میترسیدم، حس بعدش مثل جیش کردنه و واقعا دارید جیش میکنید🤣
بعد رفتیم اتاق عمل چندنفر هعی سوالای تکراری میپرسیدن، تو اتاق عمل هم همه خوش خنده و مهربون و حسابی استرس رو‌ازت دور میکنن
لباسمو دادن بالا و شد پرده بین من‌و دکترا🤣 یکم وضعیت معذب کننده بود ولی مهم نیست
امپول بی حسی یکم سوزش داشت و سختیش اونجاس میگه خم شو، با اون شکمت باید شونه هاتو خم‌کنی تا جای ممکن😬ک چندنفر انجامش میدن
بعد کم کم پاهام سنگین شد ولی همچنان حس داشتم ک‌پرستار گفت طبیعیه
بعد چند دقیقه صدای دخترکمو شنیدم و یه فشارای عجیب ب تخت ک خب درد نداشتن ولی حس میشه با شکم تو انجام‌میدن
یه لحظه بچه رو نشون دادن و پرتمون کردن رو‌تخت ریکاوری، چون واقعا پرتم کردن🤣🤣