سلام شبتون بخیر چن وقته خیلی خسته شدم دروغ نگم اصلا حسی ب بچم ندارم انگار خاهرم بیشتر از من دوسش داره اوایل ک‌شیر خودمو میدادم بیشتر دوسش داشتم الان نه زیاد فقط دلم میخواد بخوابه من تنها باشم دل و دماغ بازی کردن باهاشو ندارم چرا اینجوری شدم😔😭

عزیزم شوهرت نظامیه؟؟
چند وقته بندر لنگه هستین؟؟
منم شوهرم چند ماه افتاده لنگه ولی ماباهاش نیومدیم

بخاطر خستگیه بخاطر دوری...همش رفع میشع صبر داشته باش

حق داری منم همچین حسی رو اول زایمانم خیلی داشتم الانم وقتی خیلی خسته باشم همچین حسی سراغم میاد ،متاسفانه بلد نیستیم زندگی کنیم آقا بچه زو بزاریم پیش یکی خودمون تنهایی یا با دوستمون بریم بگردیم یه ساعت بگیم بخندیم با انرژی برگردیم، خودمونو تو چهاردیواری حبس کردیم انتظارم داریم از همه چی لذت ببریم😔🥹

از خستگی

خستهه ای اخهههه حق داریییی والا منن گاهی اینجوری میشم

بیچاره زن که همه بدبختی و درد و فشار عصبی و روحی باید تحمل کنه در آخرم بچه مال پدره

افسردگی خواهر


اکثرا مدتی بعد زایمان میاد سراغ مادر

عزیزم از خستگی زیاده من دوتا شیر به شیر دارم از صبح ساعت ۷بیدارم الانم دعا دعا کردم دختر بزرگم بخوابه چون کوچیکه تب داره بتونم پاشویه بدم