اوایل بارداری فقط به این فک میکردم کی حالم خوب میشه کی حالت تهوع و بی حالیم خوب میشه کی دیگه میتونم پاشم کارامو با انرژی انجام بدم مث قبل حالام مث قبلم ولی هرروز که به زایمانم نزدیک تر میشم نمیدونم چرا استرسم بیشتر میشه همه مث منن یا فقط من اینجوریم 🥲

قبلاً استرس می‌کشیدم و تلاش می‌کردم بچه دار شم الان دلم برای روزای قبلم تنگ شده میگم کاش ب خودم و همسرم استرس نمی‌دادم ک بچه دار نمی‌شیم و اینا و لذت می‌بردم

من بیشتر یجور هیجان دارم دوس دارم زودتر بچمو ببینم
استرسم که همه جوره دارم فکرای منفی میاد تو سرممم

جنسیت چیه

خدا رو شکر به خیر گذشته
منم همین جوری بودم
تا حالت تهوعم خوب شد افتادم رو لکه بینی الان دوماهه ک استراحتم
بازهم خدا رو شکر که دارم به زایمان نزدیک میشم

بیشتریا همینن ماه های اول حالت تهوع و ویار اذیتت میکنه ماه های اخرم استرس زایمان و حس سنگینی و بیخوابی

منم میترسم هم نگرانم هم استرس دارم هم حال ندارم