۱۴ پاسخ

سفیده تخم مرغ بزن تا فردا جاش نمیمونه

عزیزم بلا به دور باشه
پماد آلفا بگیر بزن

این پماد میگن خیلی خوبه

تصویر

پسر منم با زغال پاش سوخت
خیلی عذاب کشیدم

خیلی اذیت شدم تا تونستم خوبش کنم
ولی همچنان بعد ۲ماه ی وثتایی میبینی جای سوختگی ک خشک شده لکه مونده باز یکم تاول میزنه

عسل هم خوبه

عزیزم روغن زیتون برای نموندن جای سوختگی خوبه

اولش سیب زمین رنده یا روعن میزدی

انشالله که زود خوب میشه
از پماد سردر نمیارم
اما لطفا به بچه نگو بیش فعال
پیش فعالی از اتمام ۵ یا ۶ سالگی اونم با تایید دکتر مشخص میشه وگرنه سنه بچه ما همشون از تکامل رشدشونه کنجکاون چطور شما یه خبری رو میشناسی پدر گوشی و تلوزیون رو در میاری که سر در بیاری چیشده بچه هم عینه ماس من ۲۵ سالمه و دارایه ۲۵ سال تجربه و تکرار دید هستم اما این بچه ۲۰ ماهه چشاشو باز کرده و همه چیزو برایه بار اول میبینه و کنجکاوه

بعدشم لطفا به بچه این سنی برچسب نزن که بیش فعال تو این سن که این چیزها مشخص نمیشه میمونه روش این حرف

خیلی کوچیک بعید جاش بمونه ولی پمادهای خیلی خوب هست برو داروخانه بگو راهنمایی میکنن کاش بلافاصله آرد میزدی پماد استریل چشمی بگیر جنتکس یا بتازونیت خیلی خوبن برای درمان زخم و سوختگی

واسه هرکس پیش میاد پسر من ده ماهه بود بدو بدو کرد دستش خورد به بخاری بدجور سوخت سودوکردم هی چرب کردم جاش نموند اصلا

عسل طبیعی
پماد باکتروماد

کاریه که شده واسه هر آدمی هم میشه اتفاقاق بیفته خودتو سرزنش نکن

آخی عزیزم بلاخره پیش میاد دیگ هر چقد خودتو سرزنش کنی بازم بچه س دیگ از این اتفاقا میوفته پماد آلفا بزن جاش نمونه واس سوختگی کاش همون لحظه ارد میزدی شنیدم عسلم خوبه

سوال های مرتبط

مامان رهام جون وتودلی مامان رهام جون وتودلی ۲ سالگی
#تجربه از شیر گرفتن
سلام مامانا خواستم از تجربه خودم براتون بگم
من ۱۹م تصمیم گرفتم که رهام جون رو از شیر بگیرم خیلی وابسته بود حتما باید زیر سینه می خوابید یعنی مثل پستونک همیشه باید می خورد دائم دنبالم بود و گریه میکرد
بلاخره روز اول صبحانه ونهار وشام بهش دادم خیلی بیقرار بود و همش بهانه می‌گرفت ولی من براش خوراکی می آوردم و باهاش بازی می‌کرد یعنی یه جوری
حرف حرف خودش بود کلافه بودم ولی جانزدم و ادامه دادم
دوروز همین روال بود
روز سوم وچهارم شیر صبحانه قطع کردم
روز پنجم شیر نهار ولی همچنان شیر شب رو می خورد فقط نهار وصبحانه نبود
خلاصه
روز هفتم شیر شب که می خواست بخوابه ولی وقتی خواب بود می‌خورد
و اصلا بهانه نمی‌گرفت یعنی اون پسری که روز اول بود به کلی فرق کرد بود دیگه شیر روز فراموش کرد بود
و امروز که روز دهم هست شیر شب قطع شد
تو خواب چند باری بیدارشد ولی من بغلش کردم و بهش آب دادم و براس لالایی خوندم و خدارو شکر خوابید
خواستم بگم شاید اولش خیلی مترسیدم ولی اینجوری بچم بیشتر همکاری کرد تا اینکه یک دفعه قطع میکرد شیر
اینم تجربه من
فقط مامانا مهربون تواین ۱۰ روز به من انگاری ۱۰۰سال گذشت خواهش وقتی خواستین از شیر بگیرن بیشتر بهشون توجه کنید اینجوری کم تر اذیت میشن بچه ها
موفق باشید
مامان آنیتا مامان آنیتا ۱ سالگی
امشب که دارم می‌نویسم از زندگی از همه چیز خسته شدم البته از زمانی که ازدواج کردم فهمیدم چه اشتباااااه بزرگی کردم خسته شدم.تو زندگیم خیلی خیلی زجر کشیدم بخام یکی یکی بگم میشه دوتا کتاب بزرگ و صحفه زیاد.میخام بگم که من لیاقت مادر شدن نداشتم و ندارم امروز رو هیچ زمااان فراموش نمیکنم خودم باعث شدم پا دخترم بسوزه کف پاش.امیدوار به خدا هستم که بمیرم.چرا پاش سوخت و باعث شدم دلیلش این بود که من خواب بودم مادرم تو حال خوابیده بودم و شلوار پا دخترم نکرده بود و من بیدار شدم دیدم دخترم چند جا خونه ریده و پاش هم گذاشته داخلش رو قالیا رفته به محض اینکه دیدم چون وسواس هم دارم ،خیلی خیلی جیغ زدم و داد به سر دخترم بردمش تو حیاط گفتم برو بیرون دستشویی کن تا قالی پاک کن تو همین هین هم مادرم هنوز کف خونه دراز کشیده بود و میدید بعد من آب حیاط باز گذاشته بودم که متوسط بشه دخترم رو بشورم یعنی آب داغه ،بعد دخترم شلنگ رو گرفته بود دستش بازی میکرد آبه هنوز داغ نشده بود بعد تا اینکه داغ شده بوده انداخته بود زمین رو شلنگ رو بعد همونجا که شلنگ رو انداخته بود نشسته بود بخار هم از آب میزد بیرون این هم تو آب وایساده بعد موقع که گریه میکرد یعنی ۱۰ثانیه اول منم که عصبی بودم خیلی خیلی زیاد میگفتم عیب ندارع بزار پات بسوزه بعد که جیغش خیلی خیلی رفت بالا رفتم گذاشتمش کنار.دیدم آروم نمیگیره دیدم کف پاش سوخته آخ خدا روم رو سیاه کنه به حق ابوالفضل اینقدر جیغ میزد و هق هق گریه سریع بردم دکتر پانسمان کرد کرم زد بهش با بانداج کرد.اومدم خونه زنگ شوهرم زدم گفتم بیا بچت بگیر نمیتونم زندگی کنم دیگه وسایلا جمع کردم زدم بیرون