۵ پاسخ

نه بیش فعال نیست
فقط پرتوقع و لوس بار اومده
البته ببخشیدا اینجوری گفتم
سعی کنید با اطرافیان صحبت کنید الان لذت میبرن از اینجوری حرف زدنش چندسال دیگع وقتی شد یه پسر ۹،۱۰ ساله دیگع قشنگی نداره براشون بعد تازه چالش های شما اون زمان شروع میشه هی میگن این چه بچه ای تربیت کردی شمام حالا بیا ثابت کن که آقا این دسترنج خودتونه نه من

دختر منم هم همینه عزیزم بچه ی بیش فعال نداریم خودمون حوصله مون کمه میگیم بیش فعال بچه هستن دیگه اسمشون روشه

دختر منم مهربون و زود جوش هست ولی گاهی عصبی میشه اسباب بازی یا چیزی رو میزنه زمین یا منو میزنه گاهی هم مثلا بهش میگم از کنار خیایون برو ماشین میاد خطرناکه میگه چرا؟ میگم ماشین میزنه بهت زخمی میشی میگه زخمی بشم یا میگم دست تو دهنت نکن مریض میشی میگه مریض بشم یکم غده و رو مخم میره ولی متوجه شدم رفتارش ژنتیکیه کلا خانواده پدریش عصبی و غد هستن و حریفشون نمیشیم من سعی میکنم دخترم رو درست تربیت کنم ولی وقتی بحث ژن باشه کاریش نمیشه کرد شما هم رفتار درست رو یادش بده و جلوش کوتاه نیا ولی رو بچه ات عیب نذار خداروشکر سالم و سلامته خدا حفظش کنه

ولی بازم اهمیت نمیدم.نمیزارم با حالت دستوری باهام حرف بزنه و من حرف گوش کنم.ولی بازم دستور میده

دختر منم خیلی لحنش دستوری است متاسفانه بهش بگم نه عصبی میشه

سوال های مرتبط

مامان حسین کیان مامان حسین کیان ۵ سالگی
سلام مامانای مهربون عصرتون بخیر خوبین حسین جانم ۶ سالشه دیروز که باپدرش رفته بود بیرون یه جا سوییچی خریده بود بعد امروز رفت توی بالکن دید بچه ها توی کوچه ان بازی میکنن گفت منم برم گفتم برو رفت گفت جا سویچیمم میبرم به دوستام نشون بدم گفتم ببر بعد که رفت منم از بالا داشتم نگاش میکردم دیدم جا سویجی دست پسر همسایه مون هست حالا نمیدونم خود پسرم داده یا پسره گرفتم بعد دیدم چند بار هی پسرم رفت نزدیکش که ازش بگیره پسر نداد هی برگشت عقب دوباره پسر اون وسیله ارزش نداره دوست دارم پسرم یاد بگیره بلد باشه وقتی وسیله ای رو که مال خودش به کسی داد دوباره بتونه بگیره و اینکه توی دوست یابی خیلی ضعیفه من سعی میکنم روزی دوساعت باهاش بازی کنم همسرم که اصلا باهاش بازی نمیکنه منم انتطاری ازش ندارم چون ۵صبح میره تا ۵ غروب فقط بلد بگه بیا بشین کارتون ببین یا گوشیشو بده دستش منم باهاش بازی می‌کنم واقعا سخته چون پسر کوچیکم هم سن اضطراب جداییشه همش گریه میکنه منم همش بغل میکنم که با پسر بزرگم بازی کنم و حسین اصلا با خودش بازی نمیکنه و خیل عصبیه زود قهر میکنه میگم حالا بازی ما تموم شد خودت بازی کن گریه میکنه و بشدت بد غذاست و انگار بترسه خجالت بکشه خیلی آروم حرف میزنه کسی نمیشنوه و بردمش باشگاه توی زمستون هوا سرد دو ماه بردم راهم هم دور بود پسر کوچیکم رو بغل میکردم می‌بردم اصلا تلاش نمی‌کرد هیچی یاد نگرفت
مامان کارن و کوشان 😍 مامان کارن و کوشان 😍 ۵ سالگی