۱۲ پاسخ

من با اینکه میتونم تنها برم بیرون اما سعی میکنم همش با خودش برم که فردا پس فردا عادت نکنه بگه خودت برو کاراتو بکن کار دارم نمیتونم بیام با فلانی برو یه بار با برادرشوهرم فرستاد منو چنان دعوایی کردم که دیگه خودش میاد دوست دارم برام وقت بذاره اما مغازه اینا رو خودم میرم از سرکوچه میخرم نون رو صبحا اون میگیره من نمیتونم بلند شم 🥴

پول از شوهرم میگیرم
میرم خرید😂

من بی دست و پا نیستم ولی شرایط محیط و زندگیم حوریه ک همیشه با شوهرم بیرون میرم حتی برا خریدن نان تنهایی نمیرم

من بیشتر کارا تنها انجام دادپ

آویزون نیستم
ولی بدون شوهرم فقط در حد بازار و مسجد و خونه دوستایی ک همسایگی هستن میرم
جاهای دیگه رو ایشون منو میبرن مثل خیاطی شبکه بهداشت
چون راهش دورتره

من خیلی دوس دارم برم خیلیم زرنگم تو اینجور چیزا ولی شوهرم نمیزاره تنها جایی برم خودش باید ببره وسیله هم نداریم
اگ خیلی اوضاع بد باشه مثلا پسرم خیلی حالش بد باشه میگه با مامانم یا بابام ببرمش همین

نه در این حد ولی آره خیلی وابسته ب شوهرمم

نون و سوپری خودم میرم دوس دارم برم خرید اینا ولی متاسفانه جامعه بدی داریم🥲

منم همینم بدون شوهرم میترسم جایی برم شماساکن کجاهستین

خب چرااینجوری مثلل
برو بیرون ساعتی ب خودت اختصاص بده. پارک مثلا من میرم هم بچه بازی میکنه
هم نانوا هم خرید چیزی
ولی همسرم میخاد بره بیرون حالا چ نونوایی باشه چ کار دیگ میگ بیا باهم بریم. ی حال هوا عوض شه
کلا رفیقش منم
با ما خوشه میگه.

من مستقل شوهرم هفته‌ای سه روز نیست حتی شده خودم دخترمو بردم دکتر، دندونپزشکی....

سعی کن خودت بری بیرون تنوع هم هست من بیشتر خرید ها رو خودم میرم

سوال های مرتبط

مامان جوجه طلایی🐥 مامان جوجه طلایی🐥 ۲ سالگی
سلام خانما
میشه کمکم کنید بگید باید چجوری رفتار کنم اخه . من خیلی اعصابم ضعیف شده ولی به شدت رو دخترم حساس بودم و دوست نداشتم باهاش تچ بخاطر اعصاب ضعیف خودم تند برخورد کنم یا داد بزنم ولی تازگیا خیلی داد میزنم و دعواش میکنم حتی بعضی وقتا میزنم به پاش ولی نه خیلی محکم عذاب وجدان هم که نگم براتون
بخدا تازگیا فتاوای ترسناک شده اعصابم نمیکشه
مثلا هی میدوید با دوتا دست میکوبید به صفحه تلوزیون بخدا لا زبون با آرامش میگفتم نزن ولی بدتر لج میکرد ماهم تلوزیون و زدیم به دیوار حل شد
یا مثلا دهنشو پر آب میکنه میریزه رو فرش یا مبل هزار بار گفتم نکن میگه آب بازی کنم داد واقعا عصبی میشم
یا مثلا امشب رفته بودیم بیرون یهو دستمو ول میکرد میدوید تو خیابون یعنی قشنگ سکته کردم خدابهم رحم کرد یا تو مغازه یهو میرفت بیرون و میدوید بغلش میگرفتم جیغ و داد و گریه همه برمیگشتن نگاه میکردم واقعا نمیتونم خودمو کنترل کنم
دعواش هم میکنم میشینم هی گریه میکنم و به خودم لعنت میفرستم
میاد میبینه ناراحتم بوسم میکنه بدتر روانی میشم میگه دوست دارم با زبون بچه گونه خودش