۵ پاسخ

پسر من هنوز مریضه، غذا هم نمیخوره..آهن بهش بدم یا صبر کنم؟

منم یه هفته س مریضه ندادم بهش

مرسی عزیز منم چند روزه یادم رفت اهن پسرم بدم

بله درسته

خداروشکررر

سوال های مرتبط

مامان ارغوان مامان ارغوان ۲ سالگی
روز ۱۱ از پروسه قطع شیر
دخترم دیشب ۹ شب خوابید از بس خسته بود و بدو بدو کرده بود شام نخورد ولی غروب خیلی خوراکی خورده بود و سیر بود حسابی ساعت ۳ شب بیدار شد شبها بیدار میشه بهش آب میدم دیگه دو شبه بیدار میشه میگه آب غذا خوردنش از روز هشتم بهتر شده و گرسنه باشه تقاضای غذا میکنه چون دیشب شام نخورده بود ساعت ۸ که بیدار شد من خودم میخواستم صبحانه بخورم برای اونم ماکارونی گرم کردم کنار خودم تو آشپزخونه براش سفره پهن کردم خدا را شکر یه مقدار خورد در حد ۶ هفت قاشق بعدشم ازم پسته خواست چند تا دونه بهش دادم گفت نون بده دادم یه ذره خورد دیدم دوس نداره نون بهش یه دونی کوکی گردویی که خودم تو اسنک ساز پخته بودم دادم همش را خورد و اینم بگم این مقدار خوراکی که خورده در عرض ۱ ساعت غذای یه روزش بود زمانی که شیر می‌خورد دختر من بدجور وابسته به شیر بود هر پنج دقیقه ۱۰ دقیقه میومد پیشم میگفت جی جی نمی‌دادم خونرو رو سرش میزاشت جرات نشستن نداشتم یه ظرف میخواستم بشورم انقدر گیر میداد جی جی ناچار باید میومدم بهش شیر میدادم.
الان یه مشکل بزرگ دارم فقط
دخترم اصلا شیر پاستوریزه یا شیر خشک نمیخوره 😭
بهش فرنی با شیر درست میکنم میدم و بستنی تا کلسیم به بدنش برسه و یه چیز دیگه اینکه سه روزه عاشق سفیده تخم مرغ شده همش میگه تخم مرغ بدم بهش پریروز ۳ تا سفیده را پشت سر هم خورد ضرر نداره واسش؟ زرده فقط تو املت میخوره
مامان هلما خانمی مامان هلما خانمی ۲ سالگی
مامان سحر مامان سحر ۲ سالگی
من اینجا خیلی دیدم .که بچه ها شون از شیر گرفتن هم واسه بچه سخت بوده هم مادر و من استرس شیر گرفتن داشتم .. دخترم شدید وابسه ...یه روز دلم زدم به دریا گفتم آخرش چی باید بگیرم ... شبش که شیرش دادم دیگه هرچقدر پا شد دیگه بهش شیر ندادم تو خونه چرخوندم رو پا گذاشتم .. صبحم تا میتونستم باهاش بازی می‌کردم. رو سینه هام هیچی نزدم... هرچقدر دخترم اومد سمتم .گفتم ممی آخ شد .نباید بخوری . دست بزن روشون تا شب خیلی اذیت نکرد آخر شب که شد باز تا صبح بهونه گرفت .صبح بهش شیر دادم هم سینه ها خیلی پر شده بود هم دلم نمیخواست یهو بگیرمش .. روز دومم همش دخترمم سر گرم .کردم .بهش میگفتم ممی آخ شده نباید بخوری باید دست بزاری روش .بوسش کنی ..تا الان هر موقع هوس شیر میکرد میومد دست میزاشت روشون .الانم گذاشت روشون خوابید ... باز انشالله فرداصبح .. میدم بهش .... اینطوری نه خودم اذیت شدم .نه دخترم ......بچه ها زبون آدم متوجه میشن باید باهاشون حرف زد . وبازی کرد ....‌ خدا رو شکر که این بحران م تموم شد ..... من رو سینه هام هیچی نزدم .گذاشتم دخترم ارتباطش باهاش داشته باشه ...