امروز دهمین روزه که پسرمو از شیر گرفتم..
من با شناختی که از پسرم داشتم روشِ تدریجی‌رو انتخاب کردم
که کمترین آسیب‌رو ببینه و راحت‌تر بپذیره..
اول از شیرِ روز شروع کردم و با کم کردنِ وعده‌های روزش و سرگرم کردن و بازی کردن و خوراکی و غذاهایی که دوست داشت موفق شدم که با گذشت ۲ هفته کامل با شیر روز خداحافظی کنیم و دیگه اصلا در طول روز سراغشو نمیگرفت..
برای شیر شب هم مثلا از هر ۵ باری که بیدار میشد برای شیر من ۲ بارشو بهش شیر میدادم و ما بقی‌رو روی پا تکونش میدادم که نوازشش میکردم تا خوابش میبرد..
رسید به دفعات آخر..
دوتا دونه انار دون کردم و هم خودم هم همسرم بهش سوره یاسین خوندیم و ثواب این ۲سال شیردهی‌رو تقدیم کردم به حضرت رباب س💚
برای آخرین توو بغلم گرفتمش و بهش شیر دادم و کلی نوازشش کردم..
براش دعای خیر کردم و از خدا خواستم این ۲ سال شیری که به پسرم دادم نور و محبت بشه توو وجودت از عشقِ اهل‌بیت ع❤
انار رو بهش دادم و خورد..(
شب اول گریه میکرد و یکمی بیقرار بود ولی از شب بعد انگار فهمیده بود که دیگه باید بدون شیر بخوابه و با کمی قصه و شعر و نوازش خوابش برد تا حالا که دهمین روزه و دیگه سراغشو اصلا نمیگیره و الحمدالله خواب شبش خیلی بهتر شده و راحت میخوابه🙂
این روزا رو به بهترین شکل برای شمایی میخوام که قصد دارید کوچولوتو از شیر بگیرید..
دعا میکنم خدا صبر و حوصله و توانتونو چندین برابر بکنه و با خاطره خوب از این مرحله عبور کنید❤🙂🤗

تصویر
۱۲ پاسخ

مرسی عزیزم از تجربه تون ان شاالله زیر سایه اهل بیت باش

ای جانم ممنون عزیزم

خیلی زیبا بود♥
الهی شکر که به سلامت پشت سرگذاشتید این دوران رو
ممنون از انتقال تجربه‌ت عزیزم 🌿

ممنون ک تجربت روگفتی،چقدر دلم گرفت چون منم باید شروع کنم ازشیربگیرمش🥺
پسرمن موقع خواب ظهر و شبش عادت داره باشیر بخوابه برای این چیکارکردی؟

چه دعای قشنگی❤️
کلی ترس دارم واسه از شیر گرفتن

چه قشنگ💖

دختر من کلا روزا شیر نمیخوره جز موقع خواب که زیر سینه خوابش میبره ولی شب تا صبح دوبار شیر میخوره من واسه خوابیدنش مشکل دارم هی میگم قطعش کنم چجوری بخوابونمش

من‌دوس دارم از روش تدریجی ولی حتی برای یک‌وعده نمیتونم حواسش پرت کنم
مجبورم یهویی بگیرم خدا کنه وقتی دخترم ۲ سالش بشه خودش قبول کنه شیر نخوره چون من رسما" خستم

دیگه سمت من انار پیدا نمیشه

میدونی بهترین حس از شیر گرفتن و با تاپیک شما گرفتم؟خدا و اهل بیت حافظ گل پسرت باشه

اسکرین شات گرفتم که من هم مثل شما انجام بدم

چقدر خوب و قشنگ خدا رو شکر در پناه اهلل بیت انشاءالله که من هم بتونم از این مرحله به خوبی بگذرم

سوال های مرتبط

مامان ثمین مامان ثمین ۲ سالگی
سلام مامانای گل من ثمین و از شیر گرفتم اگه بچت وابسته شیره اینو تاپیکو بخون حتما تا آخر بخون چون اخرش نکته های کلیدی رو گفتم☺️
ثمین به توصیه پزشک به روش 4در 4از شیر گرفتم حتی بچه های شیر خشکی ام میتونین این روش و روشونو پیاده کنین که کمترین آسیب و ببینن اینجور که دکتر گفت پروسه از شیر گرفتن باید با حوصله باشه بچه و مادر هر دو حال جسمی و روحیشون خوب باشه حتما خب بریم سراغ روش
4روز اول از8صب تا2ظهر به ثمین شیر ندادم و بهش غذا و خوراکی دادم باهاش بازی کردم و دختر عموش وپسرعموشم اومدن از ساعت12تا2بازی کردن فرداش بازتا4روز
ساعت 2شیر دادم بهش هر چقد خواست شبم دادم تا8صب فرداش این روند تا4روز ادامه داشت از روز پنجم که میشد 4روز دوم 6ساعت دیگه بهش اضافه کردم تا8شب که میخوابید اگر بچه شما دیر تر میخوابه موقعی ک میخواد بخوابه شیر بدید مثلا ساعت 10میخوابه اونموقع بدید و بعد بخوابونیدش ثمین 8میخوابه شبا ولی اگر دیدین خیلی بی تابی میکنه اذیتش نکنیدشبا وقتی گیج خوابه بهش شیر بدید ساعت8بدید دیگه ندید تا موقع خوابش فقط من روزا که ثمین و میخوابوندم تا میذاشتم زمین گیج خواب بود غر میزد سینمو میدادم دهنش میخورد چون امکان داشت بیدارشه اگرنمیدادم اینم بگم من 4روز دوم رفتم خونه بابام ثمین با داداشام که کوچیکتر از خودم خیلی بازی میکرد و اصلا بهونه شیر نگرفت حتما ببریدشون بیرون یا خونه کسایی که بچه دارن یا هرجایی که دوست دارن خلاصه یه جوری سرگرمشون کنید
مامان هدیه مامان هدیه ۲ سالگی
سلام مامانا
می‌خوام تجربه از شیر گرفتنمو بگم شاید بدرد کسی بخوره
هدیه خیلی وقت بود ک شیر رو فقط دو وعده در روز اونم موقع خواب میخورد
من میخواستم یک سال و نه ماهگی بگیرم ولی تنبلی خودم، ترس از شیر گرفتن، این ک با شیر فقط می‌خوابید، و کلی بهونه دیگه داشتم ک نه زوده وایستا و ‌...
ی مامانی اینجا گفته بود اول ی سینه رو بگیر بعد اون یکی
منم اول ۲۳ ماهگی این کار رو شروع کردم یکی رو گرفتم کلا
هر وقت هم می‌پرسید میگفتم تموم شده شیرش و خب چون اون یکی هنوز بود مشکلی با این قضیه نداشت و زود قبول کرد
طبق این روش باید هفته بعد اون یکی سینه رو بگیری که من بازم تنبلی کردم و شد سه هفته بعدش.
ولی این مدت موقع خواب هم سعی کردم کمتر شیر بدم هم قصه میگفتم شاید در یک شب ده تا قصه مختلف رو مجبور میشدم بگم تا بدونه تا هر وقت ک نیاز داشته باشه کنارشم و اینو هم بین قصه ها بهش یادآوری میکردم ک من تا هر وقت بخوابی اینجام کنارتم
واسه گرفتن اون سینه دیگه، ی چسب زخم زدم بهش و ب دخترم گفتم خوردم زمین اوف شده آقای دکتر گفته فعلا چسب بزنیم
دختر من با دکتر میونه خوبی داره و خیلی راحت اینو هم قبول کرد
چند روز سراغ می می میگرفت همینو میگفتم و چسب رو بهش نشون میدادم و کنارش هم میگفتم شما دو ساله شدی دیگه بزرگ شدی باید شیر لیوانی بخوری ، این مدت هم شیر پاکتی کوچولوها و شیر لیوانی رو جایگزین کردم و خیلی خوشش اومد
بعد پنج روز دیگه حتی سراغ می می رو هم نگرفت
من خیلی خیلی از این پروسه میترسیدم ولی برای من خیلی راحت گذشت حتی بر عکس بعضی بچه ها ک شنیده بودم خلق و خوشون تغییر می‌کنه گریه میکنن و ... اصلا این برنامه ها رو نداشتیم انگار پذیرشش با این روش خیلی راحت شده بود
مامان هانا مامان هانا ۲ سالگی
تجربه از شیر گرفتن من :
فکر نکنم بچه ای وابسته تر از بچه من به شیر مادر بوده باشه
دختر من دو سال تمام شیر خودمو خورد صبح تا شب و شب تا صبح شیر منو میخورد واسه خوابیدن روزش واسه خوابیدن شبش واسه اروم شدنش همیشه و همه جا وسط غذا توی شلوغی توی خلوت وسط سفره توی مهمونی وسط مهمونی همیشه درخواست می می میکرد
طوری که از شیر گرفتنش شده بود کابوس هممون
ولی دلو زدم به دریا و دقیقا فردای تولد دو سالگیش شروع کردم از شیر گرفتن.
و راحت تر از چیزی که فکرشو میکردم گذشت. الان بعد از دو سال دارم لذت بچه داری رو میفهمم. اگه بچتون وابستس نترسید. پا روی احساستون بذارید و ببینید چطور بعدش به غذا میفته چطور بعدش راحت میخوابه راحت بازی میکنه. واقعا مادر تازه نفس میکشه. دو سه روز اول سخت بود ولی بعدش واقعا هر ثانیه به خودم میگم چرا زودتر از شیر نگرفتمش و به خودم و به بچم لطف نکردم
من از روز اول صبح که از خواب بیدار شد تلخک زدم روی سینم اومد سینمو دید که سیاه شده گفتم می می درد و از اون ثانیه دیگه حتی نزدیکمم نیومده حتی حاضر نشده که یکم بخوره ببینه تلخه یا نه