خسته ام از نخوابیدنو نخوردنو لجبازی و اذیتای دخترم هرچی ارومم براش و ازون طرف خودم دارم له میشم ساعت ۳و نیمه شبه از ۱۲بیدار شده میخوام پوشک عوض کنم باید کشتی بگیرم،۲۰۰۰بار سینه مو میک زده ساعت۸با هزار مصیبت دو لقمه غذا دادم بهش اینقدر الان تقلا کرده دلم پیشه اینه گرسنه ست هر چی بدم بهش تف میکنه فقط میاد میگه شیر هر دو دقیقه یه بار یعنی کلمه شیر برام عذاب اور ترین شده نمی دونم کسی درک میکنه یا نه از بیرون که نگاه کنی میگی چه مادری هستی،از ۱۲کلی باهاش بازی نوازش…کردم بلکه بخوابه ولی یه کارایی میکنه روانیم کرده خودمو زدم به خواب یا موعامو میکشه یا انگشت میکنه چشمم…خیلی داغونه روانم یه سره جیغ میزنه،اومدم روش تدریجی رو دیش بگیرم تا شیرشو قطع کنم هفته ی پیش ولی مگه وقتی بخواد میشه حواسشو پرت کنی تورو خدا اگه تجربه دارین بهم بگین چکار کنم الکی هی میک میزنه به سینه هام شاید تو یه ساعت ۱۰بار اینکارو میکنه و میکه شیر.

۵ پاسخ

سلام مامان عزیزم همه مادرا ک بچه هاشون تو این سن هستن براشون سخته و بدون ماهم درکت میکنیم فقط باید اروم ریلکس بود و سعی کن زودتر از شیر بگیری شیرشو قطع کنی بهترمیشه و غذامیخوره خاهرزاده منم اینجوری بودازاینکه آی زوده و ایناهم نترس هیچ اتفاقی نمیوفته هر بچه ای ب ی شکل اذیت داره باید بگذرونیم دخترمن دوهفته اس ک مریضه دکتر دارو داده ک عوارضش کج خلقی و عصبانیت بوده تا الان بیداربودمو هنوزم نخابیده انقدری گریه کرده و جیغ زده بدون اینکه ما بفهمیم این چشه و چی میخاد امروز من ازته ارزو کردم کاش هیچوقت بچه نمیاوردم فشار عصبی رومه خسته شدم
فقط اینو بدون ک تنهانیسی مام همینیم خاهر🤦‍♀️😓

منم وقتی شیر میخورد انگار داشتن با بیل سینمو حفاری میکردن ۱سال و ۷ماه و ۲۵روز بهش شیر دادم ....اومدم چنتا دونه قهوه با دوتا قطره آب نرم کرد زدم ب سینه گفتم اوف شده ترسید نخورد چن روز هی گفت گفتم اوف شده هی میزدم قهوه میدید تلخه دیگه نخورد یکی دوهفته سخت گذشت اما دیگه ب کلی فراموش کرد....ولی بازم شبی ۴ـ۵بار بیدار. میشه

شیرخشکی ها خیلی راحت ترن به نظر من من برگردم عقب به هیچ عنوان سینه خودم و نمیدم رایان رسما روانیم کرده بود سینم و با پستونک اشتباه گرفته بود
میگفت بده من فقط میک بزنم هیچیم نداشتا توش خالیه خالی بود ولی از سر عادت میخواست میک بزنه

عزیزم خسته نباشی غصه نخور درست میشه میگذره این روزا


رایان افتضاح به سینم وابسته بود
منم هر کاری کردم تدریجی بگیزم نشد که نشد
به توجه به شناختی که از رایان داشتم یه دفعه گرفتم انقدر راحت شدم
فقط باید کسی باشه کمکت کنه مثلا سرگرمش کنی
من تو طول روز میرفتم خونه مادرم و حسابی سرگرم می‌شد با خواهر زاده هام بازی می‌کرد

بیرونم زیاد میبردیمش شمام اینکارو کنید
چاره ای نیس یه هفته ای اوکی میشه

دختر منم شیرخشکیه
احساس می‌کنم کم خونی گرفتم
یکم اعصابم ضعیف شده
ولی می تونم بگم خیلی درکت می کنم
لباس عوض می کنم دست و صورت می شورم بزور غذا میدم
بازی می کنم
پوشک عوض می‌کنم
به موهاش رسیدگی می کنم
زود بیدارش می کنم که به موقع بخوابه با کج خلقی هاش کنار میام
مو می کشه گوشیو میزنه سرم 😂😂😭😭
بعد هم کلی خونه رو ماژیکی کرده همه غذاها رو مالیده به فرش خونه کثیفه
یکسره دارم فرشو میکشم تمیز کنم سفیده خوب تمیز نمیشه
خونه ترکیده یک دقه اومدم لباس تا بزنم ده بار از روشون رد شده
ساعت سه شب خوابیده
فردا هم ممکنه همین اوضاع باشه
وقت استراحت ندارم
به گوشیو تلویزیون هم وابسته شده
شیر هم بیشتر از غذا می خوره
خیلی روم فشاره
از خدا کمک می‌خوام ❤️🥹

سوال های مرتبط

مامان دخمَلَم🧚🏻‍♀️ مامان دخمَلَم🧚🏻‍♀️ ۱ سالگی
دخترمو از شیر گرفتم به روش تدریجی🤱🏻
خداروشکر خیلی خوب بود. بعضیا فکر میکنن با تدریجی بچشون همراهی نمیکنه یا بیشتر اذیت میکنه میخوام بگم دیگه وابسته تر از بچه ی من نبود که تو ۲۴ ساعت هر یک ساعت شیر میخورد. درواقع چه تو تدریجی چه یکهویی هردوش بچه داره از منبع آرامشش گرفته میشه طبیعیه که غصه بخوره یا اذیت کنه در هر دو روش باید باحوصله و صبور باشین؛
مثلا من برای حذف وعده ی خواب ظهرش یک هفته بشدت اذیت شدم سختترین وعده بود برای من و دخترم ؛ ولی ارزشش رو داشت به اینکه بخوام یکدفعه ای در عرض یکی دو روز بچمو کامل از شیر بگیرم و بهش شوک وارد کنم؛ خودمم بشدت سینه درد میشدم حتی اگر ۱۰ ساعت به دخترم شیر نمیدادم برا همین میخواستم حجم شیرم به مرور کم بشه. یک ماه و نیم دخترمو عادت دادم از ۹ صبح تا ۹ شب شیر نخوره (اونم نه یکهویی مثلا هفته ی اول فقط از صبح تا ظهر ندادم بهش و...) دیگه کامل که شیر روز یادش رفت شیر شب رو شروع کردم. هفته ی آخر هم دو شبانه روز شیرش ندادم و باز یک وعده دادم طبق توصیه ی همین پادکست خیلی عالی بود سینه درد نشدم با همون یکبار که سینم تخلیه شد دیگه بعد اون کم شیر شدم. من آدمی بودم که ۲۴ ساعت شیر نمیدادم تب و استفراغ میکردم باید میرفتم دکتر سینه هام خیلی پر و حساس بود. برا همین این روش برا خودم و دخترم خیلی عالی پیش رفت. من تمام این دو ماه رو تنهایی شیرش رو کم کردم بجز دو سه شب آخری که میخواستم دیگه کلا بهش ندم کمک گرفتم فقط.
اینم در آخر بگم‌چون روش تدریجی هست تغییرات احساسی و هورمونی مادر و کودک باشدت خیلی کمتری اتفاق میوفته چون تغییرات به مرور پیش میره از شیر گرفتن روحیتون رو بهم نمیریزه.
"تجربه ی از شیر گرفتن"