تجربه زایمان
۱۰دی۳۹هفته۶روزم بود صبحش ساعت۹پاشدم رفتم بیمارستان برای معاینه البته بگم ها خودم گفتم بهتر برم یه معاینه بشم ساعت ۱۰وربع معاینه شدم دهانه رحم بسته بود ولی ضربان بچه یکم بالابود دکتر گفت باید بستری بشی برای زایمان منم خداخواسته سریع زنگ زدم به همسرم گفتم میخوابستری بشم برو کارای بستریم انجام بده بعد که بستری شدم یه قرص بهم دادن برای شروع انقباض ها بعد که انقباض هام شروع شد شروع کردم به ورزش کردن و بعدش اومدن معاینه کردن تا ساعت۱۲ونیم دو سانت بودم بعداون بهم آمپول فشار تزریق کردن که اوج دردهای من شروع شده هر۲۰ثانیه من ۵تا۷ثانیه دردمیکشیدم تاساعت ۳شدم ۵سانت اومدن کیسه آبم زدن که فهمیدن بچه مدفوع کرده به دکتر خبر دادن دکتر اومد واسه چک کردن گفت باید برم برای سزارین ۳ربع من بردن براسزارین۳ونیمم دخترم له دنیا اومد خداروشکر که رفتم بیمارستان اونروز وگرنه دکترم نظرش این بود بچه چندروز دیگه بمون اونوقت معلوم نبود خدایی نکرده چه اتفاقی برای بچم می افتاد
ولی درکل اگه برگردم به عقب ترجیحم به زایمان سزارین چون دردای طبیعی برام وحشتناک بود حتی نمیخوام بهش فکر کنم اینم تجربه زایمان من

۳ پاسخ

عزيزم ب سلامتي
فقط اينو بدون ك شما درد زايمان طبيعي ك بدن خودت ايجاد كنه رو تجربه نكردي
درد القايي خيلي سخته واقعا
ولي دردي ك بدن خودش شروع كنه قابل تحمل

منم اگه بازم برگردم به عقب بازم سزارین انتخاب میکنن چون خیلی زجر کشیدم تو معاینه های طبیعی

بسلامتی بزرگش کنی
بسیار خلاصه و‌مفید بود ممنون👏🏻

سوال های مرتبط

مامان ترنم مامان ترنم ۴ ماهگی
سلام خانما من اومدم با تجربه زایمانم
سشنبه صبح رفتم بیمارستان که بستری بشم برای تزریق آمپول فشار چون دکترم بهم ختم بارداری به علت رشد کمه بچه داده بود ساعت ۷ نیم بستری شدم ۸ تزریق شروع شد اولش دردش اصلا خیلی قابل تحمل بود و یه ساعت بعدش دردا شدید شد من هنوز تازه یه سانت باز بودم دخترا شده باشه پول قرض بگیرید ولی بیمارستان دولتی نریددددددد شیفت عوض شد یکی از ماما ها به دکترم گفت کخ اگه من تا پایان شیفتم ۵ سانت بکنم تشویقی بهم میدی دکترم گفت آره و عذاب من شروع شد و بهم ورزش نمی‌داد فقط معاینه می‌کرد دردام خیلی بیشتر شده بود ولی شکمم بالاش سفت پایین شل بود دیگه اخرای شیفتش بود که اومد گفت دکتر گفته کیس ابتو باید پاره کنم کیسه آبم رو پاره کردن که ببین بچه مدفوع نکرده باشه دردام هی بدتر میشد نه بهم اپیدورال میدادن و نه من پیشرفت آنچنانی داشتم و هرچی به دکترم میگفتم توروخدا سزارین کن میگفت بچت کوچیکه میتونی دیگه تا ساعت ۸ نیم من مرگ جلو چشمم دیدم که شکمم سفته و فشار میاد به لگنم و خونریزی داشتم ماما اومد گفت فشار نیار که رحمت پاره میشه گفتم بخدا خودش فشار میاد نوار قلب گرفت گفت قلب بچمم افت کرده که چون دکترم نبود کاری براش پیش اومده منو سپرده بود دست یه دکتر دیگه که زنگ بزنن به دکتر دوم
مامان هدیه الهی مامان هدیه الهی ۳ ماهگی
سلام بر همگی دوستان
منم زایمان کردم و بالاخره دخترگلیمو دیدم
هر چند سخت بود زایمان(چون هم درد طبیعی رو کشیدم هم سزارین شدم) اما ارزششو داشت
چهارشنبه صبح رفتم بستری شدم بهم سرم وصل کردن و قرص زیر زبونی گزاشتن برام که دردام شروع بشه
ساعت ۱٠ صبح بود که دردام شروع شد ساعت 12 معاینه شدم گفتن 2 سانتی باز رفتن ساعت 2 اومدن معاینه کردن گفتن شدی سه سانت
باز رفتن 4 اومدن معاینه کردن بدون اینکه چیزی بگن زدن کیسه آبمو پاره کردن بعدش درد برام غیر قابل تحمل شد گفتم من فقط باید برم سرویس بعد که رفتم دیدم کلی خون داره ازم میره اومدم بیرون دیدم ماما با سوند وایستاده منتظر من گفتم چی شده گفتن بچه مدفوع کرده باید هرچه سریع تر سزارین بشی گفتم مگه چند سانت باز بودم گفتن 4 سانت خلاصه منو بردن اتاق عمل حالا منم با کلی درد فقط تنها کسی که اسمش رو زبونم بود خدا بود و مامانم

ساعت 4 و نیم بود دکه رفتم اتاق عمل به محض اینکه دکترمو دیدم ترسم ریخت چون واقعا دکتر خوب و فوق العاده ای هستم خانم دکتر مریم زارع مودی و ساعت 5 بود که با دخترم از اتاق عمل بیرون اومدیم
مامان نازگل مامان نازگل ۹ ماهگی
تجربه ی زایمان
من روز دوشنبه نوبت معاینه تحریکی داشتم با دهانه ی رحم دوسانت باز شده. روز قبلش یعنی یکشنبه ۹اردیبهشت از صبح که بیدار شدم داشتم کار می کردم و پیش از ظهر دیدم صبح تا حالا بچم تکون نخورده خلاصه با استرس و وسایل خودم و بچه راهی بیمارستان شدیم رفتم اونجا نوار قلب گرفتن بچه شروع کرد تکون خوردن نوار قلبش خوب بود چون زیر دلم یکم درد می کرد گفتم بهشون گفتن باید معاینه بشی معاینه شدم همون دوسانت بودم دیگه از بیمارستان زنگ زدن دکترم ببینن باید چیکار کنن چون دیابت هم داشتم دکترم گفته بود باید بستری بشه چون دیابت داره و بچه تکون نمی خورده خطرناکه خلاصه خود دکتر اومد چون تو بیمارستان بود یه معاینه ی فوق العاده خشن و محکم کرد که تحریک بشه باز همون دو سانت بودرفتن کارای پذیرش رو انجام بدن منم لباس بیمارستان پوشیدم و رفتم تو زایشگاه اونجا بهم سرم زدن و آمپول فشار دوباره نوار قلب و بعد یه قرص زیرزبونم دادن بذارم گفتن میتونم برم بیرون زایشگاه پیش همراهام رفتم بیرون ناهارمو خوردم یکم نشستم پیششون دوباره رفتم تو دوباره آمپول فشار و دردای زیر دلم شدیدتر شروع شده بود خلاصه تاشب دوبار که شیفت عوض شد معاینه کردن که همون دوسانت بودم نوار قلب مدام می گرفتن و آمپول فشار و بخاطر معاینه دکتر به لکه ببنی افتادم گفتن راه برو وورزش کن و با توپ بهم ورزش یاد دادن خلاصه تا شب همینطوری دردام شدیدتر شده بود و نوار و آمپول فشار ولی خبری از درد زایمان نبود