۶ پاسخ

اخ خودا خدابرات نگهش داره

حرفات خیلی ارومم کرد خیلی به این جور حرفا احتیاج داشتم ممنون

همیشه خوشبخت باشین
شما کدوم سمت بابلین ؟؟

خیلی حرفات قشنگ بود

خدایا شکرت

هزاران بار شکر عزیزم چون میگذرد غمی نیست

سوال های مرتبط

مامان پسر مامان پسر ۶ ماهگی
ما مادرها زیادی فکرمون درگیر خانوادمونه
میخوام تفاوت پدرها و مادرها بهتون بگم
زمانیکه مردها میخوان‌بخوابن‌، میرن‌روی‌تخت ‌و میخوابن
ولی وقتی یه‌مادذ میره روی‌تخت‌که‌بخوابه
از لحاظ بیولوژیکی بهم‌ریختست
یه مادر بخاطر وجود استروژن
دائم توی مغزش داره تجزیه تحلیل میکنه
که همه چیز خوب باشه
مغز ما مادرها واسه تمام کارهای فردا داره برنامه ریزی میکنه
دائم به این فکر میکنیم که فردا به بچه صبحانه چی بدم؟
واسه ناهار چیکار کنم؟
چی توی خونه کم داریم؟
این یک مسئله زنانه ست
و ما دائم داریم خودمون سرزنش میکنیم
بابت کارهای اشتباهی که در طول روز کردیم
یهو‌ یه حس پشیمونی بهمون دست میده
و به این فکر میکنیم اگر بچه مون بزرگ بشه بره پی زندگیش
من میمونم و کلی کار که برای خودم نکردم
یهو‌ به فکر خودت میافتی
خودت با بقیه مقایسه میکنی
وای چرا آنقدر موهام‌کم‌ پشت شده
یهو‌یاد کلی لباس میافتی که باید بشوری
و اینکه چقدر لباس داری که دیکه اندازت نیست
و همه این فکرها ساعت ۱ شبه
اینها همه باعث استرس بیش از حد
و بار فکری زیاد ما میشه
ما مادرا دائما مراقب کسایی هستیم که دوششون داریم

و چیزی که من از پدرها میخوام
اینه که مارو کمی بیشتر بشناسن
بدونن که ما متفاوتیم و تا جایی که ممکنه به کمکشون بیان و این بار ذهنی از دوشمون بردارن
مامان نیلماه🌙 مامان نیلماه🌙 ۷ ماهگی
موقعی که نیلماهو ۲۹ هفته باردار بودم،وقتی رفتم سونو وزن دکتر بهم گفت بچت خیلی ریزه رشدش کمه وزنش کمه مایع دور جنینم کمه طبق این شرایطم برای دو روز بستری شدم چون احتمال iugr وجود داشت برای بچم. یادم نمیره چقد گریه کردمو غصه خوردم. بعد چکاپ کلی و سونو تشخیص دادن iugr نیست و بچم جثه‌ش ریزه فقط. بعد اون فقط غذا میخوردم که وزن بگیره البته غرغرای اطرافیان که هیچی نمیخوری بچت کوچیکه و فلان خیلی حالمو بد میکرد. خلااصه سرتونو درد نیارم بعد اون تا موقع زایمان کلی استرس کشیدم هر هفته سونو داپلر و... تا بالاخره دخترم تو ۳۸ هفته با وزن ۲۵۶۰ دنیا اومد.
الان که دارم اینو مینویسم دخترم ۴ ماه و ۱۰ روزشه که ۴ روز پیش برای واکسن ۴ ماهگی رفتیم وزنش شده بود ۷۱۰۰.
اینو نوشتم برای مامانای بارداری که تو شرایط منم و استرس دارن.. اصلا نگران نباشید و غصه نخورین چون وزن بچه‌تون ذره ای اهمیت نداره تنها چیزی که مهمه سلامت بچتونه. اصلا نگران نباشین و چون بچه ها بعد به دنیا اومدن چشمبهم زدنی بزرگ میشن و رشد میکنن. فقط از این روزاتون لذت ببرین که بعدش حسابی مثل من دلتنگ اون روزا میشین❤️
مامان پِسته 🤰🧒🧿💙 مامان پِسته 🤰🧒🧿💙 ۷ ماهگی
با امروز شد ۵ماه و ۲۰روزه که از زایمانم میگذره
روزای اول زایمان قطعا برای همه خیلی خیلی شیرینه برای منم بود ولی منتها کمتر طوری که کمتر بخوام به اون روزا فکر کنم
من از چند روز بعد از زایمانم افسردگی بعد از زایمان گرفتم حملات پنیک بهم دست میداد
خیلی اون روزا رو برام ترسناک و وحشتناک کرده بود .
که باعث شد نتونم شیر خودمو به بچم بدم و شیر خشک بهش بدم همینم چقدر حرف و تیکه از بقیه شنیدم که خیلی تو حال روحیم تاثیر میزاشت (گفته بودم میام از تجرم از افسردگی بعد از زایمان میگم ولی وقت نشد یه روز حتما میام میگم)☹️
خداروشکر الان نسبت به اون روزا خیلی خیلی بهترم هنوزم گاهی حس های منفی میاد سراغم ولی اصلا مثل اون روزا پنیک و اینا نمیشم
چاره افسردگی بعد از زایمان فقط و فقط رفتن پیش روانشناس هست که اصلا چیزه بدی نیست چون بعضی ها این دیدگاه و دارن که هر کسی بره پیش روانشناس دیونس و مشکل داره در صورتی که اصلا اینطوری نیست خیلی تو بهتر شدن حالتون کمک می‌کنه

فردا نوبت سونوگرافی دارم
چون دوباره باردارم ☹️
که ببینم قلبش تشکیل شده یا نه😕
میدونم نباید میشد و خیلی خیلی زوده ولی خوب ناخواسته شد
با وجوده اینکه میدونم خیلی روزای سختی پیش رو دارم با وجوده ۲بچه کوچیک ولی اصلا دل اینکه بخوام بندازم ندارم 😕😔😔
از حسم بخوام بگم کاملا خنثی هستم هم خوشحالم هم ناراحت 😕
یه اتفاقی برام افتاد که متوجه شدم عمره و روزی این بچه به این دنیا هستش
ان شاالله که فردا رفتم سونوگرافی قلبش تشکیل شده باشه
برام دعا کنید شب اول ماه رمضان که بتونم از پسش بر بیام و دیگه افسردگی بعد از زایمان نگیرم 😕🙏