تا میبینم یکی تجربه زایمانش رو گذاشته میخونم بغضی میشم یاد دردای خودم میوفتم خدایا خیلی سخت بود گریه ها مامانم نگاه غمیگن همسرم حال بد خودم پرستارای بدی ک گیر من میوفتادن خیلی سخت گذشت🥺ولی اون خانوم پرستاری که تو اتاق عمل هوامو داشتی ان شاءالله به هر چی بخوای تو دنیا برسی
فک ک میکنم میبینم آیهانم ارزش همه چیز رو داشت خدای شکرت بابت وجود قشنگت تو زندگیم خدایا شکرت بخاطر هدیه قشنگت

😢🥲دوتا زایمان وحشتناک
سومی رو دعا کنید خانوما آسم دارم دعا کنید بتونم تحمل کنم و کم نیارم
نمیخوام بچهام بی مادر بشن
گاهی خسته میشم میگم بهتر از این چی میتونه باشه سر زایمان رفتن
اما ب بچهام ک فک میکنم و تنهایی شون میگم نه هر سختی رو تحمل میکنم
پس دعا کنید ابجیا بمونم بالا سر بچها و نی نی رو خدا سالم برام بدنیا بیاره😔🥲

من برعکس همه چی خوب بود
از دکتر بگیر تا پرسنل و همه چی شانس من😅
البته داشتن اشنا بی تاثیر نبود.
خداروشکر بازم

وجودشو شکر👩‍🍼
خدا ایهانو برات حفظ کنه عزیزم

مگر چه شده

🤦‍♀️من چی بگم ک ساعت ۱۲ شب درد هام شروع شد میشد تحمل کرد تا ۴ صبح بیشتر شد و خوت ریزی داشتم بیمارستان امام علی ک رفتم وای چ وحشتناک بود درو هام بیشتر شد رفتار پرستار هاش اصلا خوب نبود همش ماینه هم میگفتن راه برو بد دیدن درد هام بیشتر نمیشه آمپول زد وای انگار مردم بعد هم در اتاق بستن رفتن تنهای داشتم جون میدادم قلب بچه ضیف شد هر چی داد زدم ک دستگاه داره هشدار میده انگار ن نگار بعد یه ساعت اومدن دیدن دستگاه هشدار میده پرستاره نمیدونست چیکار کنه گفتم اگ بچم چیزیش بشه بیمارستان رو سرتون خراب میکنم یه ساعت دارم داد میزنم و جیغ زد زود بردنم اتاق عمل الهی شکر بچم چیزیش نشد و خدای تو اتاق عمل پرستار ها خیلی خیلی مهربون تر بودن این تجربه زایمان اولم بود دومی هم ک رفتم وقت عمل گرفتم الانم میگم کاش ار همون اول سز میشدم تا اون همه درد بکشم

خدا برات حفظش کنه عزیزم ..
وااای مامان آیهان بخدااا دومی من بشدت عذاب کشیدم اونقد گریه کردم درد داشتم مرگ جلوچشمام ذره ذره حس میکردم خیلی سخته .. منم یکی راجب زایمان حرف میزنه کل بدنم لرز میگیره اصلا دوس ندارم دوران بارداری وزایمان یادم بیاد بارداری چهار دست پا ماه ۸ ب بعد میرفتم خدا قوت بده ب همه مادران

برامنم خیلی سخت بود بردنم ک طبیعی زایمان کنم یک روز کامل توبخش طبیعی بودم امپول فشارمیزدن خیلی خیلی اذیت شدم اخرش فشارم رقت بالا واورژانسی سزارین شدم خداازشون نگذره خیلی زجرم دادن فکرشم عذابه برام

روز زایمانم خیلی سخت گذشت
خاطره جالبی نبود
شوخی نبود اون همه درد
اون همه تلخی اون همه بغض
با چ تیپی رفتم و جنازه برگشتم
اصلا خاطره زایمان هیچکس و از اون روز ب بعد نخوندم هیچ نمیخام واسم زنده شه دوباره
تا ۴ ماه افسردگی شدید گرفتم

من هرچقدر تو اتاق عمل اعصابم خورد شد بجاش پرستارای خوبی داشتم

وای من برعکس کلا همه چیز زایمانم عالی بود جز پذیرش که دوباره رفتن برگشتم خونه

خدا حفظش کنه گلم 🙏🏻😘

انشاله ب سلامتی

خداحفظش‌کنه واست گلم