۹ پاسخ

الان این میگی بزار به بلبل زبونی بیافته جیع بزنه من تنهام خواهر برادر میخوام میری براش سه قلو میاری . بچه ها تا درد نکشن بزرگ نمیشن یکیش دندون دراوردنه یکیش زمین خوردنه که هربار که زمین میخوره زانوی پا قوی‌تر میشه بچه ها معنی شکست رو نمیفهمن درد رو نمیفهمن فقط میدونن باید به راهشون ادامه بدن خود ماهم دندون درآوردیم ولی پدرمادرمون بخاطر درد دندون ما نگفتن خواهر یا برادر برامون نمیاره

دوست مامانم نوزده سال بین بچه هاش یه پسرش ۲۱سالش یکیش دو😂😂😂 برای این
تصمیم خیلی زوده 😂😂

مامان مسحیا آیلینم همینجور شده خبلیی بی اشتها
راستی سفارش دادی اون ست 4 تیکه رو

حالا هنوز خیلی زوده‌واس این تصمیمات🤣

بسلامتی

یادت میره خواهر
همه ما همین حرفو زدیم
بچه ات یکمی بزرگتر بشه خودش میگه میخام

واقعا تصمیم گرفتی؟یا شوخیه😅😅

😅😅😅😅

*دندان*

سوال های مرتبط

مامان ♥️چال گونه♥️ مامان ♥️چال گونه♥️ ۱۴ ماهگی
نام : مادر

فامیل : اعضای بدنم

اصالت : جان دادن برای پروراندن

صبحی دیگر گذراندم بی آنکه لحظه ای توقف داشته باشم ،آخر امروز وظیفه دیگری برایم مقرر شده بود (نگهداری از همسر )

اولین بوی که استشمام شد
بوی آن بربری کنجدی داغی که شاطر زحمتش را کشیده بود
بیقراری هایش مغزم را به امان برده بود به خودم گفتم آرام باش میگذرد .....
صبحانه سرد را میل نکرد مجدد دست بکار شدم و آن سیب زمینی که از همه کوچکتر بود برداشتم و اورا به یک صبحانه گرم برای دلبندم دعوت دادم
تیک تیک عقربه های ساعت نمایانگر ظهر بود
برای نهار همان سوپ همیشگی که همسرم تا مغز استخوان تعریفش را میکرد تدارک دیده بودم میدانستم بویش را که استشمام کند با همان چشمان قهوه ای تیره اش ذوق زیبایی میکند ،

داروهایشان به موقع میل شد.

پدرو پسر خودرا مهمان خوابی آرام کردند

نوبت به تنی رسید که از صبح بی درنگ جان میدهد
شستن لباس ها
نهار
گردگیری

بسی خوشحالم زیرا اینها همه باوجود سلامتی که در تنم جاریست توانستم به پایان برسانم وخودم را به یک چای قند پهلو لیمویی دعوت کنم ✨☘️

خدایا شکرت🫀