۱۱ پاسخ

بله کاملا درست میگی،،،تشکر از ب اشتراک گذاشتن تجربه

سلام ان شالله که اون طور که میخوی پیش بره
پسره من کاملا امادگی داره ولی من ندارم نه از لحاظ مالی نه جسمی

خیلی ممنون از نکات خوبت 👌

خیلی ممنون خیلی کمک کننده بود عزیزم😘

خیلی مفید بود تاپیکت ممنون از اینکه به اشتراک گذاشتی

اتفاقا من نیاز دارم ب این تاپیک مرسی

ممنون عزیزم

دقیقا خیلی از سوالای مهم من بی جواب میمونه .

خیلی ممنون

چجور مهدیه ؟ چون به من حتی اجازه ندادن برم تو ایکاش در. مورد مهدی توضیح بدی

* اينجا

سوال های مرتبط

مامان نهال🌱 مامان نهال🌱 ۳ سالگی
خب ادامه ي فرآبند مهد رفتن نهال
روز سوم :اولش مربي خودش نيومده بود با يه خانم ديگه كه دقيقا نميدونم سمتش چي بود ولي كلا حواسش به همه چيز و همه كس بود اخت گرفته بود بدون اينكه منو نگاه كنه رفت تو اتاقي كه توش بچه ها داشتن بازي ميكردن و يك ساعت اونجا بود (اومد سراغم كه مطمئن بشه هستم يه بغل كوتاه دادم و رفت (يكم سخت رفت )(تا ميشه ارتباط لمسي و چشمي تو مهد بايد كم باشه )
بعدش مربيش اومد با اون هم رفت طبقه ي بالا كتابي كه مثلا براي مهد بود رو نشونش داد كه ارتباطه شكل بگيره
تايم نهاري،نهار نخورد و برگشتبم خونه
روز چهارم :از صبح كه بيدار شد حوصله نداشت اونجا هم برخلاف هميشه همكاري نكرد و نه بالا رفت نه با مربي ارتباط زيادي گرفت
فقط ميومد دور و بر من مدير مهد كتاب داد دستم كه سرگرم كنم خودمو باهاش باز نشست كنارم و مدام كتاب مورد علاقه شو ورق ميزد و هرچي بهشون پيشنهاد ميدادن ميگفت نه !!!
باز نهار نخورد
فردا روز پنجمه و ديگه بايد ثبت نام بشه (مالي )
اميدوارم كه زودتر جذب بشه
مامان نهال🌱 مامان نهال🌱 ۳ سالگی
سلام مامانا اونايي كه تاپيك قبلي هاي منو ديدن و جواب دادن ميدونن كه من تو اين سه هفته دغدغم مهد رفتن نهال بود و پذيرفتن مهد.
كه خداروشكر بعد از يك هفته اكي شد
ولي چيزي كه فكرشو نميكردم اتفاق افتاد
نهال از وقتي مهد ميره مقاومت عجيبي به نگه داشتن جيش و پي پي پيدا كرده طوري كه اوايل اونجا هفت ساعت اصلا جيش نميكرد تا بياد خونه جديدا هم تو شلوارش جيش ميكنه اين موضوع به خونه هم كشيده دارم ديوونه ميشم اين همه تلاش كردم دخترمو اصولي از پوشك بگيرم موفق هم شده بودم الان سر اينكه اين دو تا اتفاق پشت هم افتاد بچم كلا قاطي كرده
با مشاور مشورت كردم ميگه صبوري كن و تشويق اونجا هم ديروز گفتن دوباره پوشك بشه ما خودمون ميگيرمش از پوشك
باز از مشاور پرسيدم گفتن به هبچ عنوان اين كارو نكن
حالا از شما راهكار ميخوام تجربه يا پيشنهادي داريد ؟
اگه مفيد باشه خدا شاهده مژدگوني ميدم بهتون
بچم انگار از دستشويي بيدار شده نه كارتوناشى دوست داره نه كتاباشو كه در مورد دستشويي بود
عين صندلي جيش خونه يكي ديگه براي مهدش خريدم باز انگار نه انگار🥺
مامان اهورا مامان اهورا ۳ سالگی
#تجربه ترک پوشک
مامان هایی که پوشک بچه رو گرفتید و با پی پی کردن مشکل داره
من یه راه حلی پیدا کردم که رو پسرم جواب داد
اول اینکه من پسرمو با آمادگی ذهنی و جسمی کامل از پوشک گرفتم
یعنی شیش ماه دارم براش کتابای مربوط به ترک پوشک میخونم. توانایی های جسمی شم چک کرد اینکه بتونه جفت پا بپره بتونه خودش پله بالا پایین بره و مطمئن بود توانایی کنترل مثانه رو داره
مهرماه بردمش با انتخاب خودش قصری یا همون لگن دستشویی خریدیم و یکبار پوشکشو باز کردم که خیلی گریه کرد و گفت پوشک میخوام
اواخر آبان ماه موقع کتاب خوندن راجع به پوشک خودش گفت منم میخوام مثل دایان برم تو دستشویی جیش کنم
روز اول تقریبا هر نیم ساعت گاهی کمتر یکم یکم شلوارش خیس میکرد من شرت آموزشی نپوشوندم که خیسی رو بفهمه
روز دوم بهتر شد خودم میبردم هر یک ساعت دستشویی
و از روز سوم خودش اطلاع داد که جیش داره
من پوشک شب و روز همزمان نگرفتم چون موقع اقدام شبا پوشکش خیس بود ولی یک هفته بعد از اینکه خودش جیشش گفت دیگه شبا هم پوشکش خشک بود که من وقتی دیدم سه شب پشت هم خشکه پوشک شب هم باز کردم
ضمن اینکه روزای اول وقتایی که مقاومت میکرد واسه دستشویی اومدن میگفتم برو یه کتاب بیار دم دستشویی بخونم برات با همین کتاب رضایت میداد بره دستشویی
ادامه.....
مامان اهورا مامان اهورا ۳ سالگی
چقدر بلاتکلیفی بده. میخوام از شوهرم جدا شم. از دیروز اومدم خونه مامانم‌ مامانم خودشم مسافرته منو پسرم تنها. دارک دق میکنم. روز اول که همه ش پسرم گریه کرد که بریم خونمون. امروز بهتر شده ولی خودمم دلم خونه رو میخواد. یعنی شوهرم نباشه ولی خونه و وسایل خودم باشه. پسرم هر حرفی میزنه میگم خدایا قراره دیگه هرشب باباشو نبینه یعنی. دو ساله دارم به این تصمیم فکر میکنم ولی حالا که استارتشو زدم انگار جا زدم. فقط به خاطر پسرم. عین مرغ پرکنده شدم تو خونه. دیروز که اومدم احساس میکردم اگر یه لحظه دیگه تو اون خونه بمونم یه بلایی سر خودم میارم. بابام یه ماه فوت کرده و شوهرم دائم یه بهانه ای برا قهر و دعوا داشت به جای درک کردن. خیلی مشکلات جدی تر داریما این آخریش بود که یهو منو داغون کرد. حالا گیجم نمیدونم برم دادخواست بدم ندم.برم وسایلمو جمع کنم یا نه. موندم تو بلاتکلیفی. دلم نمیخواد برگردن به اون زندگی اصلا چون دو سال تلاش کردم درست شه و نشد. ولی تحمل این استرس و این بار روانی هم ندارم‌ خدایا کاش زودتر بگذره