پیامای یسری مامانا رو میخونم ک سنی هم ندارن و دوتا سه تا یابیشتر بچه دارن واقعا نمیدونم من ضعیفم یا اونا خیلی قوی و با روحیه هستن من با همین یدونه بچه چنان حال روحی جسمیم بهم ریخته ک اصلا صدای نوزاد میشنوم همه تنم میلرزه با اینکه خیلی بچه دوست داشتمو همیشه میگفتم چندتا میخوام ولی الان جدای از شرایط بدجامعه چ اقتصادی چ درمانی هوای الوده ویروس نبود دارو و شیرخشکو کلا امکانات ولی خودمم از لحاظ توان روحی جسمی کم اوردم البته شاید اینکه من دست تنها بودمو کمکی نداشتم پسرمم رفلاکس الرژیک بوداز اولو همچنانم ادامه داره و اینکه شوهرمم چندشب درهفته شیفته هم موثر بوده باشه ولی کلا وقتی پسرم مریض میشه چنان دستوپامو گم میکنم ک یکی باید باشه خودمو جمعوجور کنه اینجور موقعا فکر میکنم اگه دوتا بودنو باهم مریض میشدن من چکار میکردم یا مثلا مامانا بهرحال خودشونم مریض میشن با چندتا بوه کوچیک چطور مدیریت میکنن
بهرحال خواستم از همینجا به همه چندفرزندی ها یه خسته نباشید وخداقوت جانانه بگم کلا مامان بودن مسئولیت خیلی سختیه حالا مامان چندتا بودن دیگه سختتر

۷ پاسخ

تک فرزندی و تمام مهم آوردن نیست تربیت و اینکه جوری بارش بیاری و پر وبالش بدی و بتونی براش همچیز تامین کنی مهم ترین اصل هست و اینکه مادر وقتی توان روحی و جسمی نداره پس بفکر بچه دوم هم نباید باشه

چه یکی چه چندتا جفتش دردسره، منم یکی دارم واقعا یک لحظه نمیزاره رو زمین بشینم

دقیقا منم مثل شمام
فکر کنم اینکه بچه آلرژیک و رفلاکسی داشتیم هم بی تاثیر نیست
چون واقعا شرایط خیلی سختی رو گذروندیم
مثلا من خواهرشوهرم رو میبینم که بچه کوچیک داره خداروشکر مشکلی ندارن
خوابش و تفریحش و... همه چی سر جاش هست حالا با کمی محدودیت، بچه اش راحت میخوره، می‌خوابه ، اذیت آنچنانی نداره
ولی ما حتی آرزوی خواب داشتیم چه برسه غذا و آرامش

منم دقیقا همین فکرو با خودم میکنم میگم شاید من ضعیفم ولی واقعا مغزم دیگه نمیکشه به شوهرم میگم اگه یروز بچه دوم خیلی خواستی بعد زایمانم منو مستقیم ببر تیمارستان

وای دقیقا هم سن و هم اخلاقیم🤣
منم تا تب میکنه میمیرم و زنده میشم تا خوب شه خودم از پا درمیام خدا رحممون کنه🥺

پس من چیکارمیکنم دوتابچه کوچیک باهم 🥺

منم گیسو رو تا الان دست تنها بزرگ کردم

سوال های مرتبط

مامان رادمهر.رادوین مامان رادمهر.رادوین ۲ سالگی
سلام مامانای گل روزتون مبارک .روز خودمم مبارک من واقعا به خودم افتخار میکنم که مادر دوتا بچه ام ی مادر قوی ام خیلی جاها کم میارم توی تربیت بچه ها با رادمهر خوبم اما جایی عصبانی میشم دندونامو روی هم فشار میدم از دستش که اونم یادگرفته و همینجور خیلی رفتارای خوبو بد منو. توی وضع اقتصادی که بچم الان خیلی چیزا میخواد که نداره و من فقط رنجشو دارم اما تمام سعیمو میکنم که همه چیز براش بخرم و همه چیز براش فراهم کنم که حسرت چیزی نداشته باشه بچگی کنه برای خودش.من قبلن معلم پیش دبستانی بودم خیلی تجربه دارم راجب بچه ها کلن از بچگی من عاشق بچه ها بودم و کمی با آگاهی از دنیای بچه ها دارم مادری میکنم. و زندگیم خیلی چالش داره اما تمام سعیمو میکنم که مادر خوبیباشم براشون اصلا فک بچه دوم رو‌نمیکردم اما خدا خیلی زود بعد رادمهر بهم بچه داد و میتونم بگم خیلی قوی تر از قبل شدم .امروزم تمام سعیمو میکنم که مادر خوبی باشم براشون من توی پیش دبستانی به جدی بودن معروف بودم الانم رادمهر با جدیت من یک سری از قانونای خونه رو یادکرفته و انجام میده و بچه بی نظمی نیست . به نظرم بیاید به بچه ها قدرت انتخاب بدیم اجازه بدیم بازی کنند بچگی کنن همیشه جوری بهشون نگاه کنید که اونا خیلی ازبیشتر از ما میفهمند جوری باهاشون رفتار کنید که انگار با ی ادم بزرگ رفتار میکنید و‌اینکه خیلی خیلی بهشون محبت کنید و ببوسیدشون تا بچه ها کمبود محبت نداشته باشن و اینجوری بهتون اعتماد کنن و اینکه رفتارای خودمون هم درست کنیم که بچه ها ازمون یاد میگیرند.بابام چندشب پیش میگفت تو هنوز خودت خیلی بچه ای و ما بهت میگیم بچه هات خوبن من خندم گرفت از حرفش ‌
مامان امیرعلی مامان امیرعلی ۲ سالگی
اومدن تجربه مو درمورد قطع شیر بگم (البته شیرخشک منظورمه)
اول اینکه شیرخشک و شیشه رو باهم قطع کردم چون شیشه هم وابستگی داره برای بچه بخواد در دومرحله قطع شه بچه بیشتر آسیب میبینه
دوم اینکه ۵ روز شیر ظهر و صبحشو قطع کردم اول با لیوان نی دار آب میدادم بعد قصه تعریف میکردم یا روپا میزاشتم بخوابه. ولی شب ها شیشه میخورد
بعد ۵شب شب شب هم قطع کردم . قطعا دو روز اول سخت بود ولی گذشت
سوم اینکه من کلا واسش خوراکی سوپرمارکت زیاد نمی‌خورم ولی از قبل چندتا خوراکی مورد علاقه شو خریدم مثلا صبح پامیشد بهانه شیر می‌گرفت میگفتم بریم دنت بخوریم باهم
چهارم اینکه من حدودا سه ماهه میخوام بگیرم انقد استرس داشتم هی ب تاخیر انداختم .سخته ولی قطعا چیزی که تو ذهنمون ازش می‌سازیم سخت تره و توکل بر خدا کنید و شروع کنید راحت میگذره ایشالا. وقتی حالتون خوب نیس، از سفر اومدین ، پریودین، مهمون دارین قطع شیر رو شروع نکنین بزارین همه چی در آرامش باشه بعد. شیشه و شیرخشک هم در معرض دید نباشه
مامان حسین مامان حسین ۲ سالگی
انقد اینجا تایپک گزاشتم دیگ. واقعا. همه فکر میکنن دیونم. بچم خیلی دوست دارم خیلی ولی بعضی اوقات میگم کاش خدا منو نازا میکرد. دخترخالم میگه ناشکری نکن خیلیا حسرت میخورن برا بچه ولی میگم کاش لاقل من حسرت می‌خوردم ن اینکه. ی دونه داده هم باید اون عذاب بکشه هم من. تایپک قبل زده بودم هیچ کس نفهمیده بود تولد ک گرفته بودم بابام نیومده چرا ک گفته جوش میزنم می‌دونم برا اینکه خجالت نکشه. بخدا منم آدمم چرا خدا بهم رحم نمیکنه من برا این بچه هیچی کم نزاشتم. هنوز. نراشتم گریه کنه ولی بعضی اوقات مثلامروز زدمش. خیلی. نیم ساعت گریه کرد برش نداشتم. انقد دستام می لرزه اینی ک خدا زدش چرا. دست خودمم نیست بچه دوستم یک ساله شده اینستا گزاشتع ببینی مگه اونا چیکار کردن ک من نمیکنم. یکی میگه ببر بهزیستی. مگه میتونم از دلم میاد بچمه. خدایا. دلم نمیخاد حتی خونه مامانم برم های بهم زنگ میزنه راه نیفتاد نمیشینه ن ک عمدی بزنه این حرفارو. نه بی عقله، دوست داشتم من بچم خوراکی بخرم چرا باید راه رفتن. انقد آسون می‌دیدم برا سخت باشه چند وقته میخام برم حرم ولی انگار با خدا هم قهر کردم من امشب می م تا صبح میمونم من هنوز خودم شیشه میدم. مثل ی نوزاد. ۵ ماهه خدایا