اولین حموم بعد سزارین اولش ترس داره
ولی واقعا درد نداره
من داشتم از ترس پس میفتادم همزمان که زیر دوش بودم برام اب قند درست کردن 😂
تا خوردمش بهم گفتن حولتو بپوش تمومه 😂
اصلا هیچی نفهمیدم 😅
این زایمان منم داستانی شده ها

۴ پاسخ

آخه از حموم ام میترسین🥲

والا از من خیلی درد داشت اصلا دلم نمیخاد دوباره تجربش کنم😑

مگه کی شستت که خودت نفهمیدی تمومه؟

شنیدم هرروز باید جای بخیهارو شستشو کرد راسته؟ 🤧

مقالات مرتبط

حمام کردن بعد از زایمان سزارین
حمام کردن بعد از زایمان سزارین
ترس از رابطه زناشویی
ترس از رابطه زناشویی و دخول | علت و درمان آن
اولین پریود بعد از سزارین
اولین پریود بعد از سزارین چگونه است؟
بهترين زمان نزديكی پس از زايمان طبيعی
بهترين زمان نزديكی پس از زايمان طبيعی

سوال های مرتبط

مامان فرهان مامان فرهان ۳ ماهگی
سزارین پارت دوم #


خلاصه زنگ دکترم زدن و گفتن باید اورژانسی عمل شه
چون غذا خورده بودم
ساعت ۹ شب عملم کردن
سوند خیلیییی برای من وحشتناک درد داشت افتضاح ترین بود جوری ک گریه میکردم
نیم ساعت بعد رفتم اتاق عمل اونجا خیلی خوب بود اصلا ترسناک نبود
حسابی با اینک استرس داشتم با دکتر و دستیارا خندیدیم
دکتر بیهوشی اومد برام بی حسی زد بچه ها اصلا درد نداشت اصلااااااا
هیچی نفهمیدم
ولی من بار اول بی حس نشدم
دوباره زدن ک حسابییییی بی حس شدم
از اینک بی حس شده بودم یه حال ترس برم داشته بود
از ترس همش سرمو تکون دادم حرف زدم
یچه به دو‌ثانیه نکشید اومد بیرون کلا عملم ۲۰ دقه شد
بخیه هم جذبی برام زد
آرام بخش بهم زدن
بعدم رفتم ریکاوری ک کلا ۴۰ دقه اونجا بودم
بردنم تو‌ بخش
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان امیر علی مامان امیر علی ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
پارت 3
لباس دادن پوشیدم و انقباض داشتم به طوری که احساس درد خیلی شدیدی داشتم دوست داشتم زود زایمان کنم .رفتم تو اتاق لیبر و گفتن باید اونجا بمونم از درد هیچی نخورده بودم بدنم ضعف داشت درد داشت اصلا جونی تو بدنم نبود امدن دوباره ان اس تی گرفتن و صدای قلب گوش کردن تو اتاقی که من بودم من بودم و یکی دیگه اون موقع زایمانش بود خیلی درد داشت و جیغ میزد من نگاه به اون میکردم خودم از ترس پس میفتادم
فقط هی سوره انشقاق رو میخوندم و صدای امام علی وحضرت فاطمه میزدم که خیلی کمکم کردن
درد هام داشت شدید ترمیشد اما دیگه معاینه نمیشدم هر یک ربع میومدن ان اس تی میگرفتن ازم. از درد داشتم به خودم میپیچیدم تااینکه ساعت 7شد گفتن باید کم کم سرم فشار بزنن برام اون بغلیم که روتخت زایمان کرد ورفت من تنهابودم تواتاق لرز شدید داشت بدنم و درد
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان نیلا رز مامان نیلا رز ۲ ماهگی
سلام خانومای عزیز
بلاخره منم زایمان کردم
زایمانم سزارین بود و وحشتناک درد داشتم کی میگه سزارین درد نداره ولا من موقع اولین بلند شدن از جام مردم و زنده شدم از درد تا برام مورفین زدن
سرفه هامم ک پا برجان هی شکممو سفت با دستام میگیرم و سرفه میکنم ک باز دردش طاقت فرساس
ولی عوضش فندقم تو بغلمه
واسه همتون بهترینارو آرزو دارم
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان گردو مامان گردو ۱ ماهگی
#زایمان سزارین
پارت 2

بعد من رو تخت نشستم و از کمرم امپول بی حسی زدن که اصلا درد نداشت و اینکه پرستارای بیمارستان واقعااااا خیلییییی خوش اخلاق و مهربون بودن کلی باهام حرف زدن و استرسم و از بین بردن بعد بی حسی بهم سوند وصل کردن و من اصلا نفهمیدم و امدن برای زایمان من تو اون مدت یکم حالت تهوع داشتم که انقدر باهام حرف زدن و بهم امپول زدن که رفع شد بعد چند دقیقه پسرم اوردن بهم نشون دادن که چقدرر لحظه شیرینی بود خدا به همه این لحظه رو قسمت کنه. بعد که رفتم ریکاوری و بعد اون بخش و اینکه من چون از قبل گفته بودم کپسول فشار میخوام درجا بعد عمل بهم وصل کردن که خب خوب بود اما من بازم درد داشتم که مثل درد پریودی بود با این حال بازم بهم شیاف زدن که کل دردمو از بین برد و واقعا زیاد درد نفهمیدم و سختی عمل همون 3 روز اوله بعد اینکه حموم میری کلییی راحت میشی
مامان نورا💖 مامان نورا💖 روزهای ابتدایی تولد
تا الان اصلا به زایمان فکر نمیکردم .نه ترسی داشتم نه استرسی
طبیعیه که امشب یهد انقدر وحشت زدم یعنی میتونم از پس زایمان طبیعی بر بیام!!!
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان نیلآی مامان نیلآی ۱ ماهگی
مامانا امروز رفتم سرکلاژمو باز کردن خیلی وحشتناک درد داشت خیلی خون اومد واقعا برام بد بود هزینه سزارین اختیاری ندارم نمی‌دونم چیکار کنم تحمل درد زایمان طبیعی برام شده کابوس
چ راه حل هایی دارید زایمان طبیعی راحت بشه درد کمتر بکشم
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان آیهان،ویهان مامان آیهان،ویهان ۱ سالگی
با اینکه یه زایمان طبیعی داشتم ولی نمیدونم چرا سر این دومی اینقد میترسم احساس میکنم میخام بمیرم خیلی حالم بده کلا از زایمان طبیعی میترسم پولم ندارم سزارین اختیاری کنم این بچه هم ناخواسته بود اینقد ترس از زایمان داشتم ک قصد نداشتم باردار شم حالا حالا ها تا پول دستم بیاد هر جور شده سزارین کنم یجوری ام میترسم وحشت دارم برام دعا کنید
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان دلانا و محیا مامان دلانا و محیا ۱ ماهگی
مادرشوهرم گیر داده بچمو ببره حموم 😤هی بهونه میارم سرده تا زه حموم بوده امروز وقت ندارم و...دیگه نمیدونم چکار کنم اخه میگیره زیر دوش و میشوره نوزادو بهش میگم نگیرش زیر دوش میگه هیچی نمیشه😑
دختر اولم ۷سالشه از آب دریا نمیترسه ولی از دوش حموم میترسه سرهمین کارا مادرشوهرم مادرمم راهش نیم ساعت یک ساعت فاصله داره میگه هروقت خواستی ببری بگو خودم زود میام حالا نمیدونم این بهش برنخوره بگه به من نمیده
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان گردو🩵(رهام) مامان گردو🩵(رهام) ۱ ماهگی
منم تجربه سزارینم مینویسم که هم شاید به درد کسی بخوره هم یادگاری بمونه❤️
پارت اول ...
من از اول انتخابم سزارین بود بخاطر ترس از طبیعی ولی خب اخراشم طوری شد که دیگه باید سزارین میشدم آنزیمای کبدیم تو بارداری رفت بالا و هفته اخرم تو سونو گفتن بند ناف یدور پیچیده دور گردنش ...
نوبتم ۱۵ اسفند بود که دو سه روز قبلش از بیمارستان بهم زنگ زدن برم برای مشاوره ی بیهوشی که اصلا چیز خاصی نبود یه نوارقلب از خودم گرفتن و یسری سوال که چه دارویی خوردم و چه بیماریهایی داشتم و ... آخرم یه آزمایش خون گرفتن ازم همین .
به شدت استرس داشتم چون تاحالا اتاق عملم نرفته بودم کلا از زایمان وحشت داشتم شب قبل عمل تا صبح نخوابیدم که دیگه بهم گفته بودن پنج و نیم صبح بیمارستان باشم
اول که رفتم گفتن برو بلوک زایمان اونجا یسری برگه و رضایت نامه دادن امضا کردم و بعد لباس اتاق عملو دادن گفتن بپوشم ، اومدن ان اس تی برام وصل کردن و آنژیوکت روی دستم وصل کردن و سروم زدن بعدشم که دکترم زنگ زد گفت مریضمو بیارین اتاق عمل اومدن برام سوند وصل کردن.
پرستارای بلوک زایمان خیلی خوش اخلاق و خوش برخورد بودن واقعا راضی بودم ازشون .
پنج و نیم بیمارستان بودم دیگه حدودا هفت و نیم بود که گفتن باید بریم اتاق عمل.
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان هاکان مامان هاکان ۳ ماهگی
تو بلوک زایمان بودم. زن ها ی جوری درد و داد میزدن. وحشت کردم. زایمان طبیعی
منم که اثلین بچم و سنم کم. خیلی درد دارع زایمان طبیعی خانما؟
مشاهده ۱۵ پاسخ دیگر
مامان طوفان مامان طوفان ۲ ماهگی
سلام مامانا ..
امروز رفتم ببمارستان پیش بچه اکسیژنشو برداشته بودن بهم گفتن که فردا پسفردا بهت زنگ میزنیم بیایی بمونی بیمارستان ک له بچت شیر بدی..
من ترس از بیمارستان دارم مخصوصا الان با این بخیه ها که هیچی دیگ
خودم تا وقتی بیمارستان بودم خفگی و نفس تنگی گرفته بودم داشتم خفه میشدم تا مرخص شدم...حالا بهم میگن باید بیایی چکارکنم..
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان محمد و نورا🩷💙 مامان محمد و نورا🩷💙 ۵ ماهگی
بچه ها دیروز رفتم بخیه زایمان طبیعی بودم رو دکتر کشید برام داخلیت خیلی درد کردن خیلی بخیه خورده بودم وحشت کردم از اون همه بخیه 😭😭
شما هم برید حتما دکتر چک کنه شاید بکشه براتون من شده بود۲۴ روز
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان مهراد مامان مهراد ۴ ماهگی
تجربه زایمان سزارین پارت اول
از ساعت ۸ یهو دل درد کم شروع شد من اول فکر کردم مثل هفته های قبلی درد کاذب و طبیعی از ساعت ۳ به بعد درد ها هر چند دقیقه شروع میشد . من رفت اب جوش با نبات خوردم اما اثر نکرد ساعت ۷ صبح بود که به دکترم پیام دادم گفتم حالم خوب نیست درد ها این مدلی گفت وسایل تو جم کن بیا بیمارستان منم زنگ زدم همسرم اومد بابا مامانم رفتیم به سمت بیمارستان تو راه از درد مردم زنده شدم تو بیمارستان تا پرونده درست کردن سوال کردن اومدن قلب بچه چک کنن که گفتن صدا نداره بچه حالش خوب نیست منو سریع اماده کردن با اینکه همش ترس از سزارین داشتم عمل اونجا جز بچه هیچی یادم نبود رفتم سوند زدن ی درد خیلی کمی داشت بد فرستادن اتاق عمل اونجا خوابیدم رو تخت دکتر بیهوشی اومد سه جا کمر تست کرد که خیلی کم بی حس شدم پام تکون میدادم که دکتر علامت داد تمام بیهوشی کنید که اوضاع بچه خوب نیست حال مادر تو وضع خوبی نیست من دیگه هیچی نفهمیدم
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان محمدرضا مامان محمدرضا ۲ ماهگی
بچه ها من دیشب ساعت ۹ دردام شدید شد ساعت ۱۱ ونیم اومدم بیمارستان گفتن تو ۱۰ سانت باز شدی و فولی تا ۱۲ زاییدم اونایی ک گفتن از تجربیاتت بگو خاستم بگم تا میتونین هفته های آخر ورزش کنین و پیاده روی کنین هرروز و اینم بگم من دیروز خیلی تو وان آب گرم نشستم و زیر دوش این خیلی خیلی بهم کمک کرد بچه اولم پیاده روی و ورزش هیچی نداشتم زایمانمم ب شدت سخت و وحشتناک بود فک نمیکردم ورزش و پیاده روی و دوش آب گرم انقد کمک میکنه 🥲🫠
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان نیلا مامان نیلا ۳ ماهگی
زایمان طبیعی پارت ۲شوهرم کار های تشکیل پرونده و اینا رو انجام داد و به من آمپول فشار زدن درد داشتم اما درد اصلی زایمان نبود و چون اولین زایمانم بود اصل نمی دونست درد ها باید چطور و چه اندازه باشن بعد مامانم اومد بیمارستان پیشم تو بیمارستان دولتی بودم تو یه اتاق دیگه صدایه جیغ و داد های یه خانوم رو میشنیدم که داشت زایمان میکرد و همه ی دکتر ها میگفتن تو که زایمان ۴ رم ات هست چرا انقدر داد میزنی که اولین باره زایمان کردی منم خیلی ترسیده بودم میگفتم اول چهارومین زایمانش هست انقدر درد میکشه من اولین زایمانمه قطعا میمیرم از ترس تموم بدم میلرزید با آمپول فشار درد هم داشتم و دندون درد هم گرفته بودم