اوایل پسر منم خیلی بیقراری میکرد نینی گریه میکرد اونم گریه میکرد همش میمومد کنارم دستمو میکشید که بریم بازی کنیم ولی من نمیتوانستم زاج بودم حوصله نداشتم. روی تخت با نی نی بودم...میفهمیدم که آروم و قرار نداره ..ولی نزاشتم ادامه پیدا کنه..دلم طاقت نیاورد ..جامو انداختم تو پذیرایی ..سعی کردم بیشتر بغلش کنم و فکرکنه همه چی مثل قبله...الان بهتر شده ینی عادت کرده خدارو شکر ولی مثل قبل وقتم آزاد نیست..کمتر باهاش بازی میکنم..
منم با دختر بزرگم همین مشکلو دارم 🥺نگا میکنم قلبم درد میگیره
خواهرزاده ی منم وقتی آبجی و داداش دوقلوش دنیا اومده بودن همینطوری شد. به حدی ک دلمون کباب بود براش با اینکه سعی میکردیم اولویت اون باشه..به نظرم تو کارهای بچه سهیمش کن مثلا بگو براش پوشک بیاره یا بیاد باهاش حرف بزنه و بازی کنه، به کسانی ک میان خونتون بگو اول به پسر اولت توجه کنن،ولی با همه ی این ها جز گذر زمان و عادی شدن این مسئله راه حل آنچنانی نیست الان که یک سال از اومدن دوقلوهامون گذشته تازه خواهرزادهام عادت کرده به بودنشون.
طبیعیه یه موجود جدید تو خونه اومده که هنوز باهاش اشنا نیست پسر منم چهارساله اس یه سری کارا میکنه که شاخ در میارم
فقط و فقط باید بیشتر باهاش وقت بگذرونین ببرینش بیرون و تفریح تا به شرایط جدید عادت کنه
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.