پارت سه
بعدش رفتیم بیمارستان دیگه سونو رو نگاه کردن
گفتم واسه چی اومده این که مشکل نداره
گفتم بابا دکترم اینجوری گفته بهم گفتن این خوبه هر موقع رسید به زیر ۵ سانت بیا بستریت میکنیم
ان اس تی گرفتن و تست آمینوشور گفتن نشتی هم نداری نمیدونم حالا از چی بود که آبش کم شده بود
البته من شیاف و آمپول هم زیاد استفاده کردم شاید هم بخاطر اونا بود
دیگه مرخصی کردن سونو نوشتن گفته یه هفته دیگه بیا
۲۴ آذر رفتم دوباره سونو دادم 🤔شده بود ۰آبش دکتر سونو گفت باید سریع بری بیمارستان
من چون بچه حرکتش زیاد بود گفتم بهش بچم حرکت زیاد داره مگه آبش کم شه نباید حرکتش هم کم بشه😏گفت نه اتفاقا برعکسه بچه بیشتر تکون میخوره
دیگه رفتم بیمارستان به شوهرم هم زنگ زدم گفتم اینجوری گفتن بهم بنده خدا گفت تو برو منم خودمو میرسونم
رفتم اونجا باز بهم گفتن نه لین مشکل نداره و اینا
هر چی بهشون میگم بابا بهم گفتن باید بستری شی
دیگه آخر فرستادم پیش متخصص توی خود بیمارستان اون گفت که نه درسته به صفر رسیده ختم بارداری داد و نامه داد بردم زایشگاه

۳ پاسخ

لعنت به این ماماها و اینترن های اورژانس بیمارستان 😑

بدترین بیمارستان مشهده خواهر منو سر سزارین کشتن خدا لعنتشون کنه

واقعا لعنت بهشون اه

سوال های مرتبط

مامان مهدیس و سوگند مامان مهدیس و سوگند ۱ ماهگی
سونو رو که ازم گرفتن دکتر سونوگرافی گفت سریع برو زایشگاه نامه ختم بهت بدن گفتم چرا گفت رشد بچت اندازه ۳۴ هفتس ولی سن بارداریت تو ۳۹ گفتم خطرناکه گفت نه ولی هر موقع بری بستری روز پنجشنبه بود و اومدم خونه و همسرم گفت اگر خطر نداره بمون شنبه برو دکتر ببین چی میگه
دوباره پرس و جو کردم و گفتن نه مشکلی نیست شنبه برا ۹ صبح درمانگاه بیمارستان وقت گرفتم تا اگر نامه بستری هم داد زایشگاه اذیت نکنه و رفتم دکتر و نامه بستری داد و دوباره سونوی iurg فک کنم که برا رشد نوشت برام و گفت برو سریع زایشگاه
رفتم و قرستادنم سونو و تو سونو iurg ثبت نشد و surg ثبت شدم و بستری شدم
ساعت ۱۲ ظهر بستریم کردن دو سانت و داخل سرمم امپول فشار رو زدن و انقباض هیچی نداشتم ساعت یک کم کم دل دردام اومد سراغم ولی کاملا درد پریودی و قابل تحمل تا ساعت ۴
معاینه کرد و هنوز دو سانت بودم و دوباره یه دوز دیگ امپول زد و کم کم دردا داشت جدی میشد ساعت ۶ معاینه شدم و شده بودم ۴ سانت دوباره امپول فشار و یه امپول دیگه هم زد داخل انژکت و گفت اینو میزنم ممکنه گیج بشی و راست گفت
مامان فسقل 👶🏻🫀 مامان فسقل 👶🏻🫀 ۳ ماهگی
تجربه زایمان سزارین پارت ۳

رفتم دستشویی دیدم اندازه چهار سانت در چهارسانت شورتم خیسه عین اب بی رنگ زنگ زدم ب مامای دکترم گفت ی نوار بذار خیس شد پاشو بیا بیمارستان نوار گذاشتم و خیس شد.. اخر شب با شوهرم رفتیم بیمارستان نیکان اقدسیه ک دکترم اونجا بود … تست امینوشور گرفتن منفی شد ولی ان اس تی یکم انقباض نشون داد ک گفتن مهم نی و سونو بیوفیزیکال نوشت و بیمارستان اون ساعت سونو نداشت و رفتم بیرون گفت نمرش شد ۶ از ۸ و از تنفس هیچ نمره ای نگرفت…جوابشو بردم بیمارستان گفت باید فردا تو بیمارستان پیش دکتر خودمون سونوت تکرار شه معاینه هم کرد بسته بودم ساعت ۵ صبح رسیدیدم خونه جاریم و دوباره ۱۰ صبح رفتیم بیمارستان واسه سونو…ساعت ۱۲ نوبتم شد و سونو گفت همه چی عالیه و ۸ از ۸ شد… جوابشو بردم دکتر شیفت نگاه کرد و دوباره ان اس تی گرفت و دوباره انقباض نشون داد و البته خودمم از شب قبل درد داشتم میگرفت فشار میومد ب لگن و واژن و مقعدم و ول میکرد گفت باید معاینه شی
مامان ایلیا مامان ایلیا ۳ ماهگی
زایمان سزارین اورژانسی
پارت اول
من قصدم از اول بارداری زایمان طبیعی بود
۳۹ هفته و ۵ روز بودم.دو دی بود صبح ساعت ده از خواب بیدار شدم دیدم ی چیزی آب و ترشح کشدار خیلی بود ریخته بودم که از شلوار گذشت و به تشک خواب رسیده .چون دفه اولم اینقدر ترشح داشتم.ترسیدم زنگ زدم به شوهرم .گفتم فک کنم کیسه آبم ترکیده.سرکار بود و کارش هم دور.براهمین زنگ زدم اسنپ رفتم بیمارستان.بگم درد نداشتم اصلا.بیمارستان دوتا ماما معاینه ام کردن گفتن ترشح عادی هست ولی میخای سونو بده. سونو دادم تو بیمارستان گفتن همه چی خوبه...رفتم خونه تا شب دیدم دوباره خیس شدم بازم رفتم بیمارستان با شوهرم گفتن عادیه ولی برای من عادی نبود...تااینکه صبح روز سوم دی بیدار شدم دیدم خونریزی دارم ..بچه تکون نمیخوره..به شوهرم گفت بریم بیمارستان.ساعت شش رفتیم بیمارستان...معاینه همه چی خوب بود با ی سانت بار همیشگی. ولی ان اس تی خوب نبود دردهام هم وحشتناک شروه شده بود بطوری که جیغ میزدم گفتن برو سون بده تو بیمارستان...رفتم دادم با حال بد و داغون...دکتر سونو حتی دلش به حال من سوخت هی شوهرمو صدا می‌کرد که پیشم باشه.تو سونو مشخص شد بچه ام تحرک اصلا نداره ولی نبض داره گفت زودتر برو زایشگاه.رفتم زایشگاه گفتن باید بری سزارین اورژانسی...خلاصه رفتم اتاق عمل سوزن کمر رو زدن اصلا دیگه هیچی متوجه نشدم خوابیدم بیدار شدم میگفتم بچه ام کو گفتن توبخشه..بعد ی ساعت ریکاوری...رفتم بخش..بچه ام آوردن...روز بعد دکترم اومد گفت بچه ات مدفوع کرده بود تو شکمت ما معدشو شست و شو دادیم ...و ما خبری نداشتیم یعنی اصلا نگفتن بهم تا روز بعدش...ولی خداروشکر بخیر گذشت و بچه ام پیشمه
مامان آیهان🧒 آیناز👶 مامان آیهان🧒 آیناز👶 ۲ ماهگی
پارت دوم
ساعت 9ونیم بود معاینه کردن گفتن 3 سانتی
بعدش دکتر آخرین سونومو میخاست که 30 هفته انجام داده بودم نمیدونم چرا نذاشته بودن تو پروندم بعدش منو فرستادن پایین که دوباره سونو انجام بدم وزن بچه رو بدونن ، بهشون گفتم بی حسی بزنین دردام داره شروع میشه گفتن نه هنوز زوده برو بیا بعد بزنیم خلاصه رفتیم سونو از شانس من دکتر رفته بود شام گفتن نیم ساعت دیگه بیا دوباره اومدیم بالا تقریبا ساعت 10 ونیم بود دوباره منو بردن سونو ، اونجا وایستادم دو سه نفر جلوی من بودن دردام شده بود هر پنج دقیقه یکبار میگرفت ول میکرد ولی با تنفس میتونستم کنترل کنم، خلاصه نوبت من شد رفتم خوابیدم دکتر گفت چند هفته ای گفتم 38 و 5 روز سونو کرد گفت مطمئنی گفتم اره چطور گفت سونو یه چیز دیگه نشون میده 35 هفته ای رشد نکرده ، زنگ بزن آخرین سونو تو بیارن باید ببینم ، خلاصه استرس تمام وجودمو گرفت از این ور دردم شدید شد از اون ور استرس، گوشیو دادن بهم زنگ زدم مامانم بیاد اونجا سونومو بیاره ، از شانس هر چقد زنگ میزدیم جواب نمیداد خدا میدونه چقد حرص خوردم آخر سر از بلندگو اعلام کردن همراه فلانی بیا سونوگرافی ، خانوم بعد نیم ساعت اومد گفتم چرا جواب نمیدی من که مردم اینجا اونم برگشت گفت فک کردم فامیلان جواب ندادم، نگو مدارکای اضافه رو شوهرم برده بود با خودش خونه گفتن زنگ بزن بیاره زنگ زدیم به اون سریع راه افتاد اومد ولی باز نیم ساعت طول میکشید تا برسه ، دکتر سونوی جدیدو داد بهم گفت فعلا همینو ببر بالا تا اونو بیاره اینم گفت برو سریع تا یه تصمیم دیگه واست بگیرن