امروز دو ماهه که دارمت زندگیم ...
با اینکه خیلی خستم و دلم میخواد برم تو‌ تختم و قبل خواب سریالم رو ببینم و بعدشم تخت تا صبح بخوابم ولی وقتی میبینم تو بغلم داری و میخوابی و هر از گاهی لبخند میزنی یا وقتی برمیگردم از بیرون و میبینم داری گریه میکنی و تو چشمم نگاه میکنی و با صداهایی که در میاری انگار میخوای باهام حرف بزنی و یه چیزی واسم تعریف کنی ومنم قربون صدقت میرم و میگم اره مامان میدونم چی‌میگی و تو‌اروم میشی یا وقتی که لباسی رو که قرار بود توی بیمارستان بپوشی ولی الان تازه اندازت شده رو توی تنت میبینم و یا وقتی که بعد از شیر خوردن بلندت میکنم و سرت رو میزاری سینم و مثل فرشته ها میخوابی یا ... اینا همش انگار میشه چسب زخم روی جسم و ذهن خسته ی من ، انگار همش میشه یه جون‌اضافه ... مرسی که اومدی و با همین چیزای کوچیک میتونی ذوق زدم کنی یا حتی یه لبخند کوچیک به لبم بیاری...
دو ماهگیت مبارک قند روزای تلخ من ...
۲۰ دی ۱۴۰۳

تصویر
۵ پاسخ

چقد حرفای دلم بود ،خدا حفظش کنه قندونباتتو

ای جانم هانایی هم این لباسو داشت، الان تنگه واسش، کلا یه بار پوشید

تصویر

آره والا همش رو درست گفتی
خدا حفظ کنه همه نی نی ها رو برای پدرو مادرشون

👏🏻👏🏻
خدا حفظش کنه عزیزم

ای جانم
خدا حفظش کنه ❤️

سوال های مرتبط