۱۸ پاسخ

حساسیت نیست عزیزم مراقبت از بچت هست وکاملا حق داری،پفک وترشی برای بچه ی این سنی خوب نیست،بچه ده ساله هم میتونه نهایت توپ بازی وماشبن بازی کنه باهاش نه کشتی

ناراحت نشی ولی بچه به این بزرگی بزار بازی کنه ترشی بخوره چی میشه پفک‌خوب نیست ولی چند تا دونه بخوره .آره جایی که مریض هست نرو ولی تعادل خوبه

به منم میگن
من میگم مدلم همینه
و اصلا اهمیت نمیدم
تا حالا پفک ندادم
مراقبشم
جایی نمیرم مریض نشه
همینه که هست

تعادل داشته باش

وا اینکه حساسیت نیست بگو به فکر بچمم

بذار بگن حساس من پشت سرم و جلو روم میگن خیلی حساسی شکلات و پفک و اینا اصلا نمیدم بهش هرکیم خواسته بده من ازش گرفتم
اینا واسه خودمونم ضرر داره چ برسه ب بچه

الان به هر کی رعایت میکنه میگن حساس. خوششون میاد ادمو عذاب بدن 😏

قدیما معلوم نیست بچه ها رو چطور بزرگ میکردن. بعد با افتخار میگن ما ده تا بچه اوردیم 😏

به نظرم رابطتو با خواهرت کمتر کن و باهم همزمان نری خونه بابات یکم بهتره

ن اتفاقن شما حق داری ،چون وقتی بچت اسیب میبینه و مریض میشه شمایی ک باید شب تا صب بالاسرش بیدار بشینی ،باگریع ش گریه میکنی و بی قرار میشی، بقیع اون موقع ها درخواب نازن پس طبیعی ک ازاین حرفا بزنن ،منم تا مادر نبودم درک نمیکردم ولی الان از مغز استخون حرفای ی مادرو درک میکنم

من که به هیچکس اعتماد ندارم یه لحظه هم جایی که خودم نباشم بچمو ول نمیکنم هرکسی هم اذیتش کنه فوری تذکر میدم هرکسی که میخواد باشه

منم از ترس پدرم ک نیلای خیلیییییی دوست داره
ن میتونم جایی ببرم ن چیزای غیر مجاز سنشو بدم بش😂😂
هر جا هم برم باید بذارم پیششون
انقد دعوام میکنه اگ خدایی نکرده ی چیزش بشه

حساسیتت ب جاست
اصلا بچه ده ساله با بچه ۱۸ ماهه ک نمیشه
بعد بچرو کشتی بگیره پرت کنه؟ این اصن جون داره؟
یا ترشی و پفک معده بچه ضعیف میشه اسهال و استفراغ و...
بگو من حساس نیستم شما ب خاطر بچه خواهرم شل کردید
بگو درد و مریضی و ضعیفی بدنشو من میکشم ن شماها
اصن نذار با هم بازی کنن کشتی اخه؟
شوهرت اگ تو جمع هست بگو موپبامه تذکر بده ک با بچه خاله بازی و اتل متل کن ن کشتی

عزیزم حالا اگه مراقبه نمیفته بچت بذار بازی کنن کشتی واقعی ک نمیگیرن من دورم بچه های ۸ سال به بالا زیاده طاها انقد خوب باهاشون سرگرمه خوبه که منم حساسم هله هوله نمیدم ولی جایی برم مثلا شب یلدا چندتا دونه پفک‌برداشت اومدم بگیرم ازش جیغ و داد خودش یکی دیگه خورد دیگ نرفت سمتش حساسیتمون ففط خودمونو نابود میکنه من دارم ب این فکر میکنم من نهایت ۶ ماهه دیگ طاها رو بتونم کنترل کنم این چیزا نخوره دوسالشون بشه دیگ مگه میتونی به خودش بگی نخور اینارو پس شل کن حرص نخور

نه بهترین کارومیکنی

نه
پدرمادرا هم انگار دوست دارن مادرپدر بی مسئولیت ببینن
کارتون درسته

ای بابا بزرگترایه ما که هرکاری میکنیم میگن حساسی اصلا نباید جدی بگیریشون کار خودتو بکن اهمیت نده به حرفاشون اینا خودشونم ماهارو با همین فرمون بزرگ کردن که هزارتا مشکل داریم هر روز مریض بودیم

نه حق با شما هست همین حساس نباش یهو دور از جون‌بچه کارش به بیمارستان میکشه

چ حساسیتی وقتی بچه ای مریض میشه دمار از روزگار مادرش در میاره اطرافیان چطور میتونن درک کنن

سوال های مرتبط

مامان ♥️ امیرشایان ♥️ مامان ♥️ امیرشایان ♥️ ۱ سالگی
بچه ها من کلی این طرف و اون طرف تو همین برنامه میگردم و درمورد این بیماری ژنتیک تحقیق میکنم میخونم بعد چندین مورد دیدم که بچه شون مشکل ژنتیکی داشتن و فوت کردن وحقیقتا خیلی حالم بد میشه خیلی میترسم استرس دل آشوبگی بدی تو دلم میاد حالم بد میشه دارم دق میکنم اصلا حالم خوب نیست عمر دست خداست ولی من اصلا تا الان به این فکر نمیکنم که خدایی نکرده بچم خدایی نکرده شاید یه روز ...... نباشه و به خوب شدنش فکر میکنم ولی باز وقتی موردهایی میبینم میخونم بهم میریزم ای خدا چیکار کنم دارم خفه میشم چرا این فرشته ها رو خودت میدی و پس گرفتگی چرا دل مادرایی که بچه هاشون فوت کردن و خون کردی یا نده یا اگه هدیه میدی پس نگیر خدایا شاید تاقبل اینکه مادر بشم و بچم مریض بشه این چیزا رو فقط تو داستان ها فیلما میدیدم و همینجوری رد میشدم ولی حالا وقتی تو یه فیلمی هم میبینم گریه میکنم خدایا سپردم به خودت دل هیچ مادری و خون نکن به خاطر بچه هامون رحم کن منو بیشتر ازاین عذاب نده با پسرم بخدا به اون یکتاییت قسم نابود شدم تا الان به عشق پسرم خودمو سرپا نگه داشتم و قوی موندم خدایا حالم خیلی بده حس خیلی بدی تو دلمه ولی باز قوی ادامه میدم
مامان دوتاتوت فرنگی🍓 مامان دوتاتوت فرنگی🍓 ۱ سالگی
خیلی وقت بود هوس نسکافه کرده بودم
امروز سر شیفت با خودم گفتم به قول مامانم دور از هیاهوی خونه و بچه ها بشینم و با آرامش بخورم...خلاصه همکارم رو فرستادم برا همچون خرید و نشستیم بخورم اما سرم انقد درد داشت بدتر شد....آخر شیفت یه مکسن خوردم تا بریم خونه خوب شم... مامانا این روزا خیلی دغدغو زیاده مامانم کیست چربیش عود کرده بیحاله و درد داره خیلی ناراحتم براش...طفلی خونش هم دم عید موند خونه تکونی نکرده چون همش پیش ما بود الآنم مریضه...چند وقت دیگه مادر شوهرم میاد اما خب کم موند به عبد با این حالش چیکار کنه... تو محل کارم مسئولم هرروز یه حرفی میزنه عوض اینکه بگه روزای آخر کاریش هست بذار اذیتش نکنم.... واقعا بعضیا لیاقت جایگاهشون رو ندارن.....منم مسئول بودم وقتی کسی مشکل داشت باهاش مدارا میکردم نه اذیت!! حیف آدما قدرشناس نیستن.....بچه هامو از یه طرف اذیتن بعد مریضی دخترم همش بی‌قراری می‌کنه گربه می‌کنه بهوپنه میاره قربونش برم 😭پسرمم اکثرا گریه...بعضی وقتا از دستشون عصبی میشم اما بعدش خودم رو سرزنش میکنم...همسرمم امروز صبح سر پکیج که آب گرم نمی‌کرد قرار بود بچه هارو بعد چند وقت ببریم حموم عصبی شد جلو مامانم کلی داد زد سر بچه ها....انقد ناراحتم انقد ذهنم درگیر این مسائل هست که همش میگم چرا....همسرم کلی عوض شده همش عصبانی میشه همش بهم میریزه...اون داد میزد بچه هام گربه میکردن...مامانمم کلی ناراحت بود طفلی هم مریض بود حال نداشت با بچه ها بازی کنه.... 😞شما بودین با این مسائل چجوری خودتون رو آروم میکردین؟