سلام مامانای گل پیرو تاپیک قبلیم لطفاراهنمایی کنین شوهرم ازقضیه دیروزکه بهتون گفتم عصری رفت درازکشید من چایی گذاشتم گفتم بیاچاییت بخورسردشد نیومدگف نمیخورم.شبم ۷نیم رف خوابیدمن موندم وبچها تا یک شب بیداربودم یکم گریه کردم وتودفترم حرفامونوشتم اینطوری اروم میشم.اخه نمیشه باهاش حرف زد گوش شنوامیخوام ک نداره. صبح پاشدم صبحانه گذاشتم رفتم گفتم بیاصبحانه بخورچاییت سردشد نیومدگف نمیخورم هنوزم اتاق خوابه وخوابیده.حالبه اون بامن بدصحبت کرده اونوقت اون قهرکرده. بعدمیگن مردباید ناززن روبکشه‌.بنظرم بایدیه درسی بهش بدم خیلی خودشوراحت کرده میره میخوابه ودیگ نمیگه زن دارم بچه دارم. مگ من ادم نیستم .شایدمیخوادکاری کنه ک دیگه هرکارکرد ناراحت هم نشم. یه دلم میگه توهم دیگ نهار نذار بازمیگم بچها چی بخورن طفلیها. بازمیگم منم نهاربذارم واین دفعه بهش نگم بیانهار اگ گف چرا نگفتی جی بگم؟؟ میدونم کش دادن ومثل بچه هارفتارکردن خوب نیس ولی بنظرم باید یوقتهایی یه تلنگری بهش بزنم و یه درسی بدم بهش . بنظرتون چکارکنم ؟؟؟ پسر ۳ نیم ساله با دختر یکساله دارم

۵ پاسخ

ناهارتو بزار برو بگو اومد که هیچ نیومد بگو بسه دیگه بجای اینکه من ناز کنم تو ناز میکنی بسه دیگه اومدی اومدی نیومدی دیگه نمیام دنبالت مگه بچه ایی بیام نازتو بکشم با تو میشه سه تا بچه دارم

همه مردا مثل هم خوب پیدا نمیشه

تو غذات رو درست کن به بچه هات هم محبت کن باهم بازی کنید.نزار بچه هات بفهمن که ناراحتی گناه دارن تو روحیشون اثر میزاره.شوهرت آشتی کرد که هیچی .آشتی هم نکرد اصلا بهش محل نزار. بزار بفهمه تو با بچه هات حالت خوبه.اونه که ظرر میکنه.

اصلا بهش نگو بیا غذا سفره بنداز بشقابشم بذار با بچت بشین بخور اگه اومد نشست که رو سفره که هیچی نگو بذار بخوره نیومدم بی محلی کن

یه بار چندسال پیش با همسرم بحثمون شده بود موقع ناهار بود سفره انداختم غذا آوردم قهر کرد گفت نمی خورم منم هیچی نگفتم بچه نداشتم اون موقع سفره انداختم غذا و مخلفات آوردم غذامو خوردم بعدش جمع کردم از اون به بعد هیچ وقت سر غذا نخوردن قهر نکرد 😂😂تحت هرشرایطی غذاشو میاد میخوره

سوال های مرتبط

مامان سجادو سوگند مامان سجادو سوگند ۳ سالگی
مامان محمد صدرا مامان محمد صدرا ۳ سالگی
سلام خانما بیاین از اتفاق هایی که واسم افتاد بهتون بگم من دوتا دختر دارم ۱۰ ساله ۷ ساله و یک پسر ۴ ساله که ناخواسته حامله شدم و خیلی خیلی ناشکری میکردم چون هم فعلا بچه نمیخواستم هم سزارینی هستم و میترسیدم ولی با خودم میگفتم حالا شاید پسر شد که بشن دودختر و دو پسر تا روزی که رفتم سونو و دکتر گفت دختره که خیلی ناشکری میکردم میگفتم خدایا چرا بهم یه پسر دیگه ندادی که پسرم هم داداش داشته باشه و خیلی چیزایه دیگه بعضی وقتا اشکام میریخت که چرا دختر شد و اینا تا وقتی که رفتم سونو انومالی ۱۸ هفته اونجا بهم گفتم بچت مشکل داره و مشکوک به سندروم هست باید بری ازمایش امینیوسنتز بدی که دنیا رو سرم خراب شد فهمیدم که این ضربه ناشکری هام هست تا ازمایش دادم و جواب ازمایش اومد مردم و زنده شدم شب تا صبح گریه میکردم و توبه میکردم جواب ازمایش خداروشکر سالم بود این واسم یه درس عبرت شد که دیگه ناشکری نکنم البته ناگفته نماند من هیچ فرقی بین دخترا و پسرم نمیزارم دخترام همه دنیامن دختر بزرگم تا جواب اازمایش اومد شبا بیدار بود و باهام گریه میکرد و همیشه دست به دعا بود فقط من میخواستم پسرم یه داداش داشته باشه ازتون میخوام هر چی از خدا میخواین به درستی از خدا درخواست کنین نه مه مثل من😔..........